دکتور فضل الرحمن فقیهی هروی
6 یادداشت منتشر شدهعلم خداوند، تنها به کلیات، یا به کلیات و جزئیات؟ (پاسخ به یک پرسش در باره علم خداوند متعال)
نوشته: د. فقیهی هروی
یادداشت
یکی از نوجوانان عزیز، با پیامی محبت آمیز، پرسشی را در باره علم خداوند به امور کائنات و دیدگاه دانشمندان در این باره، بدین گونه مطرح نمود که:
«در روزهای گذشته، آثاری از امام غزالی و نیز نوشته هایی از محمد بن زکریای رازی خواندم (درباره علم خداوند به جزئیات و مساله علت و معلول). پس از اندیشه در سخنان هر دو، این دو مسیر فکری را در برابر هم نهادم و به تاملی ژرف رسیدم. از یک سو، غزالی بر این باور بود که هیچ چیزی، حتی سوختن آتش، بدون اراده خداوند رخ نمی دهد. او می گفت آنچه ما “علت طبیعی” می نامیم، در حقیقت «عادت» است، و خداوند در هر لحظه خودش فعل را می آفریند. از سوی دیگر، فیلسوفانی چون رازی (و حتی ابن سینا) می گفتند که خداوند جهان را با نظامی از علت ها و معلول ها آفریده است. آتش می سوزاند؛ نه به خاطر اراده تازه خدا در هر لحظه، بلکه به سبب خاصیتی که خدا در طبیعت آن قرار داده است. خدا علت کل است، نه مباشر هر فعل جزئی.
این دو دیدگاه مرا به اندیشه عمیق کشانده است. در ظاهر، گویی راه عقل به علت و معلول می رسد و راه ایمان به اراده خدا؛ اما در دل، حس می کنم میان این دو جدایی نیست. شاید هر علت، تجلی همان اراده الهی باشد که ما آن را قانون طبیعت می نامیم و اگر هر پدیده به طور مستقیم به اراده خداوند بستگی دارد، پس جای اختیار انسان و نظم طبیعی کجاست؟ و اگر علت های طبیعی استقلال دارند، پس نقش اراده خدا در رخ دادهای جهان چیست؟
استاد گرامی، سپاسگزار می شوم اگر نظر و راهنمایی شما را در باره این دو مسیر دریافت کنم؛ زیرا یقین دارم کلام شما می تواند نوری در این تاریکی اندیشه برایم برافروزد».
پاسخ این پرسش ها بدین گونه است:
الحمد لله والصلاه علی رسول الله وعلی آله واصحابه ومن والاه؛ اما بعد:
نخست بررسی دیدگاه رازی و ابن سینا
امام فخر الدین رازی، قایل به این نیست که الله متعال، تنها به کلیات علم دارد و نه به جزئیات؛ بلکه وی سخن فلاسفه را در این زمینه رد می کند و قایل است که الله متعال به کلیات و جزئیات علم دارد. وی در مساله سوم از کتاب «معالم اصول الدین» خویش گفته است:
«فلاسفه علم الله متعال نسبت به امور جزئی را انکار کردند. برای رد سخن ایشان چند وجه هست: اول اینکه خداوند متعال آفریدگار آن هاست و آفریدگار باید به آنچه آفریده است، عالم باشد. این امر، نشان دهنده علم حق تعالی به امور جزئی است.
دوم اینکه علم، صفت کمال است و جهل صفت نقص، لذا باید خداوند متعال را از نقص منزه دانست.
سوم اینکه فلاسفه قایل اند که علم به علت، علم به معلول را لازم دارد. پس چون الله به خویشتن که فلاسفه او را علت پیدایش اشیاء دانند، علم دارد، باید به جزئیاتی که آن ها را آفریده نیز علم داشته باشد» [معالم اصول الدین رازی: ص57].
وی همچنان استدلال فلاسفه را نقل کره و به رد آن پرداخته می گوید:
«ایشان احتجاج کردند که اگر الله علم داشته باشد که زید در این مکان نشسته است، پس از خروج زید از این مکان اگر آن علم باقی بماند، آن جهل است و اگر باقی نماند، آن تغیر است و تغیر در ذات الله هم عیب و نقص است. پاسخ این است که چرا گفته نشود، ذات مخصوصه مشعر به علم به هر چیزی است، به شرط وقوع آن چیز، پس وقت تحقق هر یک از حالات، ذات مخصوصه، عالم به آن حالات خواهد بود» [معالم اصول الدین رازی: ص57]. بدین طریق، امام رازی برخلاف فلاسفه به علم خداوند به کلیات و جزئیات، باور دارد.
اما دیدگاه ابن سینا در این مورد، دوگانه است. شماری ابراز داشته اند که او قایل بوده که الله به جزئیات عالم است. اما برخی وی را همنوا با فلاسفه دانستند و به رد دیدگاهش پرداختند و گفتند که: «کسانی که مانند ابن سینا، برای الله متعال جز علم به کلیات را ثابت ندانستند و این امر را کمال شمردند، این نهایت نادانی است؛ چه آنان علم نفس، به جزئیات بدن را نشان کمال نفس می دانند» [الرد علی المنطقیین لابن تیمیه: 138]؛ یعنی که چه گونه علم به جزئیات را که کمال است، برای الله متعال باور ندارند. بحث دیدگاه ابن سینا در این مورد، دراز دامن است که نمی شود در این نوشته مفصل بدان پرداخت.
دوم بررسی دیدگاه غزالی
آنچه غزالی رحمه الله گفته که «هیچ چیزی، حتی سوختن آتش، بدون اراده خداوند رخ نمی دهد» باوری است که همه اندیشه مندان اسلام بر آن هستند و اهل سنت و حتی معتزله بر همین باور هستند که الله به جزئیات و کلیات، علم دارد. اما فلاسفه پنداشتند که الله به جزئیات از حیثی که جزئیات زمانی هستند و تغییر در آن ها پدید می آید، علم ندارد. استدلال کردند که تغییر معلوم، که اشیاء باشد، تغییر در علم، یعنی صفت الله را مستلزم است و تغییر در علم خدا، تغییر در ذات او را مستلزم است؛ و قایل شدن چنین تغییری بر ذات الله محال است. لذا فلاسفه با چنین استدلالی به علم خداوند به جزئیات عالم، قایل نشدند.
اما علمای اهل سنت، پاسخ می دهند که «علم پروردگار به اینکه چیزی در آینده موجود می شود، همان علمی است که می داند که همان چیز، بعدا به وجود آمده است. همچنان هر اندازه در آن چیز، تغیراتی رونما شود، الله با همان علم خود بدون اینکه تغییر یابد، آن چیز را می داند و در نفس علم پروردگار، هیچ تغییری وارد نمی شود» [لوامع الانوار البهیه للسفارینی: 1/ 159]. بنابراین، الله متعال، همچنان که به کلیات و جزئیات احوال اشیاء، علم دارد، هیچ تغییری در علم او واقع نمی شود. به عبارت دیگر، تغییرات در معلومات پدید می آید؛ نه در علم پروردگار. این از آنجاست، که علم الله، به علم مخلوقات همانند نیست. چه علم مخلوقات، ناقص و در حال کم و زیادشدن و تغییر است. اما علم الله مثل سایر صفات او، کامل است و هیچ گاه نه تغییری در آن رونما می شود و نه نقصی دارد تا به کمال برسد. الله در صفات خود همانند اشیاء دیگر نیست؛ چرا که: «لیس کمثله شیء وهو السمیع البصیر/ همانند او چیزی نیست و او شنوای بیناست» [الشوری: 11].
سوم- علم خداوند در روشنایی آیات قرآن کریم
آیات قرآن کریم، به طور صریح و غیر قابل انکار، دلالت دارند بر اینکه الله متعال به همه چیزهای جهان، خورد و بزرگ، علم دارد و همه در تحت علم او شامل اند. الله متعال فرموده است:
«واعلموا ان الله بکل شیء علیم/ بدانید که همانا الله به هر چیزی داناست» [البقره: 231].
«والله بکل شیء علیم/ و الله به هر چیزی داناست» [البقره: 282]
به همین گونه آیاتی صریح دلالت دارد که الله بر هرچیز جزئی جهان و کائنات، علم دارد و به حال شان آگاه است. می فرماید:
«وما تکون فی شان وما تتلو منه من قرآن ولا تعملون من عمل الا کنا علیکم شهودا اذ تفیضون فیه وما یعزب عن ربک من مثقال ذره فی الارض ولا فی السماء ولا اصغر من ذلک ولا اکبر الا فی کتاب مبین» [یونس: 61].
(و در هیچ کاری نباشی و از سوی او [تعالی] هیچ [چیزی] از قرآن نخوانی و هیچ کاری نکنید، مگر اینکه ما بر شما گواه باشیم آن گاه که بدان مبادرت میورزید و هموزن ذرهیی نه در زمین و نه در آسمان از پروردگار تو پنهان نیست و نه کوچک تر و نه بزرگ تر از آن چیزی نیست، مگر که در کتابی روشن [درج شده] است).
باز در جای دیگر فرموده است:
«عالم الغیب لا یعزب عنه مثقال ذره فی السماوات ولا فی الارض ولا اصغر من ذلک ولا اکبر الا فی کتاب مبین» [سبا: 3]
(دانای هر پوشیده است؛ و هموزن ذرهیی نه در زمین و نه در آسمان از پروردگار تو پنهان نیست و نه کوچک تر و نه بزرگ تر از آن چیزی نیست، مگر که در کتابی روشن [درج شده]است).
در جای دیگر فرموده است:
«وعنده مفاتح الغیب لا یعلمها الا هو ویعلم ما فی البر والبحر وما تسقط من ورقه الا یعلمها ولا حبه فی ظلمات الارض ولا رطب ولا یابس الا فی کتاب مبین» [الانعام: 59].
(و کلیدهای غیب تنها نزد اوست جز او [کسی] آن را نمیداند و آنچه در خشکی و دریاست میداند و هیچ برگی فرو نمیافتد مگر [اینکه] آن را میداند و هیچ دانهیی در تاریکی های زمین و هیچ تر و خشکی نیست مگر اینکه در کتابی روشن [ثبت] است).
این آیات دلالت دارد که الله هرچیزی را قبل از پیدایش آن نیز می دانسته و به احوال هرچیزی در همه احوال، داناست. هیچ چیزی از کلیات و جزئیات در دریا و خشکه نیست، مگر اینکه الله به آن داناست؛ حتی که اگر برگی از درخت بیفتد یا دانه یی در زیر زمین باد، الله به آن همه داناست و هیچ تر و خشکی در جهان نمی باشد، مگر اینکه الله به همه کلیات و جزئیات، علم دارد.
بنابر این آیات، نباید به دیدگاه کسانی که برخلاف این آیات، حرفی گویند، اعتقاد کرد؛ چه انسان مسلمان باید، به نصوص قرآن و سنت صحیحه تسلیم باشد و هرسخنی را وقتی بپذیرد که با دلالت نصوص شرعی، برابری داشته باشد و در غیر آن قابل قبول نیست و مردود است.
چهارم- انکار از علم به جزئیات، انکار از تقدیر
انکار از علم خداوند متعال به جزئیات عالم، مستلزم این است که شخصی از تقدیرات پروردگار-که از اصول ایمان و رکنی از امور مومن به است-، منکر شود. چه همان طور که ایمان به تقدیر، مستلزم علم الله به همه چیزها قبل از وجود شان و بعد از وجود آنهاست، انکار از علم به جزئیات و کلیات اشیاء، مستلزم انکار از تقدیر است. بدان دلیل که تا الله امور جهان را با کلیات و جزئیات نداند، عقل تقاضا نمی کند که اندازه آن ها را برسنجیده باشد و مقدر کرده باشد. از همین جهت علمای محقق، ابراز داشتند که «فلاسفه که از علم الله به جزئیات و امور دیگر، انکار دارند، این دیدگاه شان در تحت مقوله تکذیب به تقدیر الله، شامل می شود... وقتی الله برای هر مخلوقی تقدیرش را به خصوصیات مقدار و کیفیت آن نوشته است، این بلیغ ترین صورت علم به جزئیات معین است؛ برخلاف منکران علم خداوند به جزئیات. بنابراین، تقدیر پروردگار، علم قدیم او و علم او به جزئیات را شامل است» [شرح العقیده الطحاویه لابن ابی العز: 249- 250].
آیات زیادی دلالت بر این دارد، که الله همه چیز کائنات و مخلوقات و اعمال بندگان را قبل از پیدایش شان مقدر کرده است. این تقدیر و اندازه گیری اشیاء و کائنات با کلیات و جزئیات، بیانگر علم الله به جزئیات آن است؛ حتی پیش از آنکه ایشان را پدید آورده باشد، به احوال آینده شان ذره به ذره علم داشته است. خود الله متعال در قرآن کریم فرموده است:
«الله یعلم ما تحمل کل انثی وما تغیض الارحام وما تزداد وکل شیء عنده بمقدار عالم الغیب والشهاده الکبیر المتعال» [الرعد: 8، 9].
(الله میداند آنچه را که هر مادهیی [در رحم] بار میگیرد و [نیز] آنچه را که رحم ها میکاهند و آنچه را میافزایند و هر چیزی نزد او اندازهیی دارد. دانای نهان و آشکار [و] بزرگ بلندمرتبه است).
باز فرموده است: «انا کل شیء خلقناه بقدر/ همانا ما هرچیزی را به اندازه آفریده ایم» [القمر: 49].
باز فرموده است: «وان من شیء الا عندنا خزائنه وما ننزله الا بقدر معلوم/ و هیچ چیزی نیست، مگر که خزائن آن در نزد ماست و ما آن را فرود نمی آوریم؛ مگر به اندازه معلوم» [الحجر: 21].
او تعال به همه کارهای ما به کلیات و جزئیات آن ها داناست: «والله یعلم ما تصنعون/ و الله آنچه را انجام می دهید می داند» [العنکبوت: 45].
الله همه چیزهای آسمان ها و زمین را با کلیات و جزئیات می داند: «یعلم ما فی السماوات والارض/ آنچه را که در آسمان ها و زمین است، می داند» [العنکبوت: 52].
هرچه در دل های ما از جزئیات و کلیات بگذرد، الله بدان داناست: «والله یعلم ما فی قلوبکم وکان الله علیما حلیما/ الله آنچه را در دل های تان است، می داند و الله دانا و صاحب حلم است» [الاحزاب: 51].
الله به آنچه در زمین فرو می رود و از آسمان فرود می آید داناست: «یعلم ما یلج فی الارض وما یخرج منها وما ینزل من السماء وما یعرج فیها/ آنچه در زمین فرو میرود و آنچه از آن بر میآید و آنچه از آسمان فرو میشود و آنچه در آن بالا میرود [همه را] میداند» [سبا: 2].
اوتعالی چشم های خاین و مخفیگاه های دل ها را می داند: «یعلم خائنه الاعین وما تخفی الصدور/ [خدا] نگاه های دزدانه و آنچه را که دل ها نهان میدارند میداند» [غافر: 19]
همچنان الله همه اعمال خورد و بزرگ ما را می داند: «والله یعلم اعمالکم/ و الله اعمال تان را می داند» [محمد: 30].
امثال این آیات در قرآن کریم زیاد است و بیان می دارد که الله متعال به همه امور کائنات، اعم از کلیات و جزئیات، علم دارد و به احوال آن ها آگاه است.
پنجم- بررسی قوانین طبیعت و اراده الهی
اینکه گفتید: «شاید هر علت، تجلی همان اراده الهی باشد که ما آن را قانون طبیعت می نامیم»، سخنی درست به نظر می رسد؛ هرچند نباید این را «قانون طبیعت» نامید؛ بلکه بهتر است آن را «سنت الهی» یا «قانون فطرت» نام بگذاریم.
سخن درست همین گونه است که هیچ علتی برای پیدایش معلولی جز به اراده الله کارگر واقع نمی شود. چه الله متعال، علت ها و معلول ها را خودش آفریده است و این نظم جهان، همه آفریده اوست و در تحت اراده او در حرکت است. آنچه قانون طبیعت نامند، مخلوق اوست و تا او نخواهد، هرگز حرکتی و سکونی نخواهد داشت. از این رو این سنت حاکم بر جهان، هرگاه الله متعال طوری دیگر اراده کند، دگرگون می شود و از مسیر طبیعی و دایمی خود، به سمت دیگری حرکت می کند.
«وخلق کل شیء فقدره تقدیرا- و الله هرچیزی را آفریده است؛ پس به اندازه مشخصی مقدرش کرده است» [الفرقان: 2].
ظهور معجزات از پیامبران و کرامات از اولیاء الله، بر اساس همین اراده الله است که گاهی، قوانین و سنت معین جهان و کائنات را که از جانب الله مقرر ساخته شده، به طور دیگر اتفاق می افتد و الله از آنچه به حیث قوانین طبعیت مقرر داشته که به طور معمول اتفاق می افتد، به شکل دیگری اراده می نماید و طور دیگری به وجود می آید.
آری، پیدایش انسان از مادر و پدر، قانون مقرر در خلقت و آفرینش انسان است. اما این قانون گاهی بر مبنای اراده الله متعال، نقض شده و به شکل دیگری تحقق یافته است. طوری که:
باری عیسی علیه السلام را بدون وجود پدری، تنها از یک مادر، یعنی مریم علیها السلام به دنیا آورد و تولد شد.
باری نیز حوا خانم آدم علیه السلام را بدون مادر، فقط از وجود آدم علیه السلام به وجود آورد و خلق کرد.
بار اول خود آدم علیه السلام را بدون پدر و بدون مادر، از خاک آفرید.
یعنی الله متعال هرگونه که خواسته باشد، از پدر و مادر، مطابق روال سنت دایمی که مقرر داشته است، انسان ها را پدید می آورد؛ از یک مادر به تنهایی هم می آفریند و از یک پدر هم می تواند انسانی بیافریند؛ و بدون پدر و مادر نیز می تواند، انسان را به وجود آورد. از همین است که خودش فرموده است:
«انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون فسبحان الذی بیده ملکوت کل شیء والیه ترجعون» [یس: 82، 83].
(همانا فرمان اوطوری است که چون به چیزی اراده فرمایدلا میگوید باش پس [بیدرنگ] موجود میشود. پس پاک است آن ذاتی که ملکوت هر چیزی در دست اوست و به سوی او بازگردانیده میشوید).
اما سوال ششم که پرسیدید:
«و اگر هر پدیده به طور مستقیم به اراده خداوند بستگی دارد، پس جای اختیار انسان و نظم طبیعی کجاست؟ و اگر علت های طبیعی استقلال دارند، پس نقش اراده خدا در رخ دادهای جهان چیست؟» بحثی مفصل و جداگانه می طلبد که به دلیل پرهیز از اطاله کلام، پاسخ آن را به نوبت دیگر موکول می سازیمو. ان شاء الله به صورت جداگانه و مفصل، توضیح داده خواهد شد.
منابع و مراجع
- قرآن کریم.
- رازی، ابو عبد الله فخر الدین محمد بن عمر بن الحسن بن الحسین التیمی. (؟) .معالم اصول الدین. تحقیق طه عبد الرووف سعد، لبنان: دار الکتاب العربی.
- ابن تیمیه، احمد بن عبد الحلیم بن عبد السلام حرانی حنبلی. (بی تا). الرد علی المنطقیین. بیروت، لبنان: دار المعرفه.
- اذرعی حنفی، صدر الدین محمد بن علاءالدین علی بن محمد ابن ابی العز. (1418). شرح العقیده الطحاویه. تحقیق: احمد شاکر، چاپ اول، مدینه منوره: وزاره الشوون الاسلامیه، والاوقاف والدعوه والارشاد.