خاطرات لامبرت مولیتور؛ آئینه ای از بوشهر عصر قاجار در آغاز قرن بیستم (به بهانه انتشار خاطرات مولیتور به کوشش یاسین محمدی)

7 آبان 1404 - خواندن 7 دقیقه - 76 بازدید


معرفی و پیشینه 

لامبرت مولیتور جوان کنجکاو بلژیکی متولد ۱۸۷۵ که در تمام طول عمرش از کشورش خارج نشده بود، در نخستین سفر شغلی خود از بندر مارسی در دسامبر ۱۹۰۱ رهسپار بندر بوشهر شد. 

خاطراتش در این کتاب حاصل نامه هایی است که در مدت اقامت در بندر بوشهر برای خانواده اش پست می کرد. او ۲۶ سال در ایران بود و دوسال آن را در بندر بوشهر به مدیریت گمرک بوشهر اشتغال داشت. 

او عکاس، طراح و نقاش بود و از هیچ فرصتی برای آموختن و تحقیق و پرسش حتی صید مروارید در بازرسی در ماموریت های خلیج فارس غافل نبود.

کتاب با مقدمه صادقانه و محققانه نوه لامبرت یعنی مارک مولیتور که اکنون روزگار کهولت را می گذراند، مزین شده که خوشحالی خود را از انتشار این کتاب ابراز داشته است.



محمدی هم در پیشگفتار کتاب از چگونگی شیفتگی اش به عمارت امیریه و پرسش حضور بلژیکی ها در بندر بوشهر تا پیدا کردن نوه مولیتور در آن سوی مرزها به ابتکار شبکه ای از دوستان همراهش سخن گفته است. انتشارات هلیله این کتاب را در سال جاری ۱۴۰۴ افزون بر متن خاطرات با دو مقدمه بر گمرک از سوی علیرضا مظفری زاده و مقدمه ای بر صید مروارید از دکتر غلامرضا زائری منتشر کرده است. 

در این کتاب جوان ۲۷ ساله بلژیکی از روزگار اقامت در عمارت امیریه و مدیریت گمرک بوشهر یادگارهای ارزشمندی بر جای نهاده است.

اهمیت تاریخی 

گنجینه خاطرات دوساله او سند مهمی از تاریخ و فرهنگ بوشهر عهد قاجار بدست می دهد.

موضوعاتی که برای هر مورخ تاریخ بوشهر از هر نظر تازه و خوشایند است. موضوعاتی چون: اشاره به غذاهای اروپایی و نیز کشت سبزی های خوردنی و بذر گلهای اروپایی، اندیشه اولیه تاسیس انجمن ترویج زبان فرانسه، سختی زندگی بچه های خردسال اروپایی در گرمای بوشهر که دچار جوش و مل ها می شدند، خوابیدن بر پشت بام، انجمن ورزشی اروپایی و مسابقات اسب سواری، کریکت و شکار آهو و پرنده، معرفی امکانات جامعه اروپایی مقیم بوشهر و تفریحات آنان، اشاره به نمای کوه و دریا و کتل های مسیر بوشهر شیراز بر فراز پشت بام های انبار گمرک که محل کار بلژیکی های گمرک بوشهر بود، اینکه چگونه کارمندان ایرانی با قلیان در ادارات وداع کرده و سیگار جای آن را گرفت، از تجربه ۵ ساعته پارو زدن از بوشهر به شیف در آفتاب سوزان، از مسیر هر روزه گذر از امیریه و خیابان منتهی به گمرک و دیدن زباله های شهری، از زیارت اهل قبور و گورستان شهر، معماری و بافت قدیم، از کشت انگور،خربزه، خیار، و پنبه و چهاب داری، از آبکش و سنگ کش های مسیر بهمنی به بوشهر، و استفاده بازرگانان برای رفت و آمد از الاغ های سفید وارداتی از بحرین، از قاچاق اسلحه و از موزه آلمان آباد کنسولگری آلمان، مدرسه سعادت و روزنامه مظفری و از همکاری اش با این روزنامه به عنوان طراح در ازای یادگیری زبان فارسی از سردبیر روزنامه مظفری عبدالحمید خان متین السلطنه، نشستن در بالکن امیریه و دیدن غروب آفتاب، اشاره به نوروز و آداب آن، اجرای موسیقی سیاه پوستان و چرخ و فلک بوشهری، شنا کردن در دریا، مقابله او با گرما و مقاومت و سختی های آن، تولید یخ و آب گازدار(سودا)، از خاطرات سفر با ناو جنگی پرسپولیس به خرمشهر و آوردن آب شیرین، سختی های ظهور عکس با یخ در گرمای طاقت فرسا، از اختلافات حکمران رضاقلی خان نظام السلطنه مافی و مترجم گمرک متین السلطنه در موضوع خان بندر ریگ، همصحبتی با پیرمردهای بوشهری، توصیف قرنطینه عباسک، اوضاع نابسامان سربازان و افسران ایرانی، درباره تفنگچی های گمرک، از خرید و ورود کشتی مظفری به بندر بوشهر از بلژیک برای گشت های دریایی در خلیج فارس، از همسفری با زائران خانه خدا، از رقابت ها و جدال سیاسی انگلیس و روسیه در خلیج فارس، شرح ماجرای پیاده نشدن لرد کرزن در بندر بوشهر و... شرح و توضیحات ارزشمندی آورده شده است. 

در پایان خاطرات از آرزوی هایی همچون عکاسی از آثار باستانی خارگ و. .. نوشته است که هیچ گاه جامه عمل نپوشید و ماموریتی که پایان یافت و در بندرعباس و سیستان و تهران و با آخرین روزهای اقامت در ایران سال ۱۹۲۸ م پایان یافت.

مولیتور گزارشی دقیق و جامع از چگونگی صید مروارید و صدف و تجارت آن در خلیج فارس را به رشته تحریر درآورده که در انتهای کتاب چاپ شده است.

سخن پایانی

 این کتاب ارزشمند حاصل تلاش ستودنی و قابل تقدیر جوان پژوهشگر بوشهری است که گنجینه ای ناشناخته از تاریخ بوشهر را هویدا کرده است. خواندن این خاطرات نه فقط از منظر تاریخ بوشهر بلکه برای شناخت تعامل فرهنگی و زندگی روزمره در ایران اوایل قرن بیستم جذاب و آموزنده است.

در یک نگاه کلی این کتاب در مقایسه با سایر سفرنامه نویسان انگلیسی و فرانسوی و... کمتر سیاسی و بیشتر مردم نگارانه است.

همانند این موارد: استفاده از اصطلاحات عامیانه مردم بوشهر و بلژیکی ها همانند اشاره به باران پربرکت در بوشهر مانند: باران تومانی و در بلژیک باران پنج فرانکی!

توجه به کاربرد ان شاالله در میان مردم. 

البته تشبیه حاجی میرزا حسین مترجم کنسولگری فرانسه به خرسی از یکی از شهرهای ایران نامناسب می نماید.

اظهاراتش با گفتن حال و هوای عربی شهر بوشهر محققانه به نظر نمی رسد!

 آوردن توصیه هایی از مستر نوز کسی مسئولیت گمرک ایران و جامعه بلژیکی های مقیم ایران را بر عهده دارد و تاکید او بر رعایت اصول و قوانینی در جهت بدست آوردن قلب ایرانیان، جالب توجه است. 

اشاره به میهمان نوازی کشاورز روستایی حومه بوشهر که در پاسخ مولیتور گفته بود؛ ما کاروانسرا نداریم اما خانه ما خانه توست. نشانی از نهایت احترام و میهمان نوازی ایرانیان است. 

افزودن نمایه و تهیه زیرنویس برای تصاویر پایانی کتاب می تواند کمک شایانی به خواننده کتاب نماید.

در آخر آرزوی موفقیت و سربلندی برای آقای یاسین محمدی پژوهشگر و علاقمند تاریخ بوشهر را در آثار دیگر از ایزدمنان خواستارم.

امید است آنگونه که پژوهشگر وعده داده عکس ها و اسناد دیگر مولیتور هم در سالهای آتی منتشر گردد.