اثر رابین هود در آموزش؛ عدالت یا بی عدالتی نهان؟

6 آبان 1404 - خواندن 4 دقیقه - 33 بازدید

نظام آموزشی هر جامعه، زیربنای توسعه انسانی آن است. رسالت این نظام، فراهم سازی فرصت های رشد برای همه دانش آموزان است؛ چه آنان که نیازمند حمایت بیشترند و چه آنانی که از توانایی، خلاقیت و ظرفیت هایی فراتر از سطح عمومی برخوردارند. در نگاه نخست، عملکرد برخی معلمان و مدیران شبیه کار رابین هود به نظر می رسد: یعنی تمرکز بر حمایت از کسانی که عقب ترند و تلاش برای جبران کاستی های آنان. با این حال، همان طور که گاه اقدام رابین هود بدون در نظر گرفتن پیامدهای بلندمدت می تواند بی عدالتی ایجاد کند، تمرکز صرف بر دانش آموزان ضعیف تر نیز می تواند به نادیده گرفتن استعدادهای برتر و مستعد بینجامد. در بسیاری از محیط های آموزشی، به ویژه در استان خوزستان، این نابرابری پنهان در توزیع توجه مشاهده می شود؛ جایی که دانش آموزان مستعد، به دلیل آنکه «مشکلی ندارند»، به حال خود رها می شوند.
این پدیده که در نگاه نخست نوعی عدالت ورزی به نظر می رسد، در عمل به بی عدالتی پنهان می انجامد؛ زیرا استعدادهایی که باید پرورش یابند، نادیده گرفته می شوند. در ادبیات آموزشی، این وضعیت با عنوان «اثر رابین هود» شناخته می شود: گرفتن فرصت رشد از توانمندها برای اختصاص آن به کسانی که عقب ترند. اگر این سیاست بدون تدبیر و توازن اجرا شود، نه تنها به سود ضعیف ترها نخواهد بود، بلکه موجب فرسایش انگیزه و خاموشی منابع انسانی آینده می شود.
دانش آموزان مستعد، صرفا «شاگردان خوب» نیستند؛ آن ها سرمایه فکری جامعه اند. سرمایه فکری، مجموعه ای از دانش، قدرت تحلیل، خلاقیت و توان حل مسئله است که اگر تقویت شود، جامعه را به سوی پیشرفت هدایت می کند؛ و اگر نادیده گرفته شود، موتور توسعه متوقف می شود.
در برخی محیط ها آموزشی و سازمان ها، به ویژه در استان ما (خوزستان)، این سرمایه ها نه به دلیل کمبود امکانات، بلکه به خاطر نگرش های کوته بینانه مدیران آسیب می بینند. مدیرانی که رشد افراد توانمند را تهدیدی برای جایگاه خود می دانند، به جای حمایت، مسیر خاموش سازی آن ها را در پیش می گیرند. این رفتار، نوعی خشونت نرم علیه آینده جامعه است؛ خشونتی که با لبخندهای ظاهری و تصمیم های حساب شده، نخبگان را به حاشیه می راند.
برای درک بهتر این وضعیت، می توان از تمثیل «میخ راست» و «میخ کج» بهره گرفت. در نجاری، میخ کج را کسی جدی نمی گیرد؛ نه ضربه ای به آن می زنند، نه در سازه ای مهم از آن استفاده می شود. اما میخ راست همان است که باید بار سازه را تحمل کند و برای محکم شدن، ضربه پشت ضربه می خورد. این مثال، وضعیت افراد خلاق و توانمند در محیط های آموزشی را بازنمایی می کند. آنان که می خواهند بسازند و تفاوت ایجاد کنند، غالبا با انتقادهای بی جا، محدودیت ها و بی مهری ها روبه رو می شوند. در مقابل، افراد منفعل، چون ساختار را تکان نمی دهند، مورد احترام ظاهری قرار می گیرند. اما جامعه ای که میخ های راست خود را بی محابا بکوبد و میخ های کج را رها کند، دیر یا زود دیوارهایش فرو خواهد ریخت.
بنابراین اثر رابین هود در آموزش، اگر بدون درک عمیق از عدالت و شناخت ارزش استعدادها اجرا شود، به بی عدالتی علیه نخبگان و فرسایش سرمایه انسانی می انجامد. سرمایه فکری، ارزشمندترین دارایی هر جامعه است. اگر دیده، تقویت و هدایت شود، جامعه رشد می کند؛ و اگر نادیده گرفته شود، آینده ای ضعیف و وابسته رقم خواهد خورد.
از این رو، ضروری است که در تصمیم گیری ها، اصل شایستگی ملاک باشد و اخلاق مداری به عنوان فرهنگ غالب تقویت گردد تا از تصمیم هایی که ریشه در کوته نظری، رقابت های سطحی و ترس از دیده شدن دیگران دارند، جلوگیری شود. جامعه ای که میخ های راست خود را می بیند، حمایت می کند و تقویت شان می نماید، آینده ای پویا، خلاق و امیدبخش خواهد داشت.