ماهیت تشکیکی وجود و ادراک: سنتز رئالیسم ترنسندنتال در چارچوب جهان بینی منشور
این مقاله به بررسی و نقد دو موضع اصلی هستی شناسی (رئالیسم خام و ایده آلیسم رادیکال) می پردازد و با ارائه براهین اشتراک، پیش بینی پذیری و مقاومت واقعیت، برتری تبیینی رئالیسم را تایید می کند. سپس، با ورود به مفاهیم متافیزیک اسلامی (به ویژه اصل تشکیک در وجود)، یک سنتز نوین تحت عنوان «جهان بینی منشور وجود» پیشنهاد می شود. این سنتز، واقعیت را در سه مرتبه نور حقیقت (واجب الوجود)، منشور وجود (آگاهی مفسر) و طیف تجربه (جهان پدیداری) تبیین می کند. این چارچوب، دوگانگی ادراک و وجود را با تبیین آگاهی به مثابه جوهر نوری هستی حل کرده و به یک رئالیسم ترنسندنتال قدسی منتهی می شود که در آن، کرامت انسان و مسئولیت اخلاقی، نتیجه مستقیم نسبت آگاهی جزئی با آگاهی مطلق است.
۱. مقدمه: تقابل متافیزیک و معرفت شناسی
مسئله نسبت ادراک (Knowing) و وجود (Being) سنگ بنای معرفت شناسی و هستی شناسی است. رئالیسم، قائل به وجود عینی و مستقل جهان، و ایده آلیسم (نظیر فرم های کلاسیک برکلی یا کانت) بر وابستگی یا فیلترشدن واقعیت توسط ذهن تاکید دارند. این دوگانگی، در فلسفه تحلیلی با طرح مسئله دشوار آگاهی (Hard Problem of Consciousness) و در فلسفه اسلامی با مسئله اصالت وجود و اصالت ماهیت بازتاب یافته است. هدف این پژوهش، دفاع از یک رئالیسم بنیادین و ادغام آن با یک مدل متافیزیکی فعال (منشور) برای عبور از این دوگانگی است.
۲. نقد ایده آلیسم بر پایه براهین عقلانی
ایده آلیسم رادیکال (مانند سولپسیزم) از نظر منطقی ابطال ناپذیر است، اما در تبیین جهان مشترک و منظم، در برابر براهین رئالیستی شکست می خورد.
۲.۱. برهان اشتراک ادراکات (Intersubjectivity)
این برهان به مفهوم جهان شمولی (Universality) اشاره دارد. تبیین رئالیستی پدیده اشتراک در مشاهده یک شیء واحد، بر پایه وجود مستقل آن شیء است. ایده آلیسم، برای تبیین این هم زمانی در توهم، ناچار به پذیرش یک "مابه الاشتراک" ذهنی است که نیازمند فرضیه های پیچیده تری از قبیل هماهنگی ازلی یا وجود یک ذهن کلان (Absolute Mind) است. بنابراین، اصل سادگی تبیین (Ockham's Razor) به نفع رئالیسم عمل می کند.
۲.۲. برهان پیش بینی پذیری و ثبات قوانین (Predictive Consistency)
پیروزی علم تجربی در پیش بینی دقیق رویدادها (مانند محاسبات مداری و نجومی) حاکی از ثبات ساختاری و عینی جهان است. اگر قوانین فیزیک (مانند گرانش) صرفا محصول الگوهای ذهنی بودند، ثبات و قابلیت اعمال آن ها بر پدیده های آینده ناممکن می نمود. این پایداری، دلالت بر وجود نظم ساختاری عقلانی در جهان دارد که مستقل از ذهن های جزئی عمل می کند.
۲.۳. برهان مقاومت واقعیت و نقش رنج (The Resistance of Reality)
برخورد با واقعیت عینی، مانند تجربه درد یا مانع فیزیکی، حیثیت سلبی (Negative Modality) واقعیت خارجی را نشان می دهد. مقاومت در برابر اراده آگاهانه، بهترین شاهد بر وجود یک غیر (Otherness) است. رنج، در این نگاه، نشانگر عدم طنین (Dissonance) میان اراده فردی و نظم بیرونی حقیقت است. این تجربه، ایده آلیسم را وادار به توضیحی درون ذهنی برای پدیده ای می کند که ماهیت اصلی آن تعامل با امر خارجی است.
۳. تبیین متافیزیکی در چارچوب منشور وجود
چارچوب پیشنهادی «منشور وجود» یک مدل سه لایه ای است که با بهره گیری از اصل تشکیک در وجود صدرایی و تمثیل نور، دوگانگی ادراک و هستی را حل می کند:
۳.۱. مرتبه اول: نور حقیقت (واجب الوجود)
این سطح، همان مرتبه وجود مطلق، غنی بالذات و بی نهایت است (نور محض). در این مرتبه، علم و وجود عینیت دارند و آگاهی نه یک صفت، بلکه ذات است. در این مرتبه، رئالیسم به معنای حقیقت عینی و مطلق خود محقق می شود و این حقیقت، مستقل از هر ذهن متناهی است.
۳.۲. مرتبه دوم: منشور وجود (آگاهی مفسر)
این سطح، مرتبه روح و آگاهی انسانی است که پرتوی از نور حقیقت است. آگاهی، در این مدل، نه خالق و نه یک شیء منفعل، بلکه آینه ای فعال و فیلترکننده است. ادراک ما به دلیل محدودیت های وجودی و تعینات نفسانی، واقعیت را به صورت معین (Determinate) و نه به صورت مطلق (Absolute) تجربه می کند. این همان نقش سازنده و تفسیری ذهن است که ایده آلیسم به درستی به آن اشاره دارد.
۳.۳. مرتبه سوم: طیف تجربه (جهان پدیداری)
جهان پدیداری، یا جهان کثرات، نتیجه عبور نور حقیقت از منشور آگاهی های متکثر است. این سطح، محل تلاقی علم و معلوم است؛ ماده و فرم.
در این مدل، ماده، مرتبه تراکم یافته آگاهی است (یک پدیده هستی شناسانه) و نه جوهری کاملا جدا. آگاهی، در واقع، بعد نوری وجود است که در سطوح مختلف با بسامدهای متغیر (ماده، ذهن، روح) تجلی می یابد.
۴. آگاهی و مغز: عبور از دوگانه انگاری
در این چارچوب، مسئله دشوار آگاهی (The Hard Problem) نیز قابل تبیین است. مدل منشور نه فیزیکالیسم تقلیل گراست و نه دوگانه انگاری خام.
- نقش مغز: مغز (Brain) نه مولد آگاهی، بلکه مبدل و واسطه آن است. مغز، ابزاری است که آگاهی را برای تعامل با سطح ماده رمزگذاری (Encoding) می کند. آسیب مغزی، نه نابودی آگاهی، بلکه اخلال در کارکرد آنتن و گیرنده آن است.
- تشکیک در آگاهی: آگاهی، یک جوهر واحد است که در مراتب مختلف تجلی می کند. آگاهی مطلق (در سطح نور حقیقت) و آگاهی جزئی (در سطح منشور) دو مرتبه از یک حقیقت هستند. این دیدگاه، سازگار با اصل «آگاهی مقدم بر ماده» است و به مشکل تعامل (Interaction Problem) در دوگانه انگاری پاسخ می دهد.
۵. نتیجه گیری: رئالیسم ترنسندنتال قدسی
این تحلیل، به یک رئالیسم ترنسندنتال قدسی منتهی می شود:
- پذیرش عقلانیت: جهان واقعی است و از قوانین عینی تبعیت می کند (رئالیسم).
- پذیرش تعالی: این واقعیت عینی، در عمیق ترین سطح خود، ماهیتی الهی و آگاهانه دارد (قدسی بودن).
- پذیرش فعالیت ذهن: ادراک ما، نه یک بازتاب منفعل، بلکه یک فعالیت تفسیری ضروری برای ظهور کثرات است (ترنسندنتال).
هدف نهایی فرآیند پالایش منشور (از طریق رنج، علم و اخلاق)، رسیدن به شفافیتی است که طیف تجربه، دقیق ترین بازتاب ممکن از نور حقیقت باشد. این فرآیند، نه خلق واقعیت، بلکه تحقق کمال (Transparency) است. در این حالت، جهان، تجلی آگاهی مطلق در قالب ذهن های جزئی است.
۶. منابع (References)
* Plato. Republic, Book VI & VII (The Form of the Good, Analogy of the Sun, and Allegory of the Cave).
* Tabataba'i, Allameh Seyyed Mohammad Hossein. Bidayat al-Hikmah (The Beginning of Wisdom). (Analysis of the hierarchy of being and the principality of existence).
* Kant, Immanuel. Critique of Pure Reason. Trans. P. Guyer and A. Wood. Cambridge University Press, 1998. (For the distinction between the phenomenal and noumenal realms).
* Vlastos, Gregory. Socrates: Ironist and Moral Philosopher. Ithaca, NY: Cornell University Press, 1991. (For the analysis of Socratic method and its pursuit of objective truth).
* Chalmers, David J. The Conscious Mind: In Search of a Fundamental Theory. New York: Oxford University Press, 1996. (On the Hard Problem of Consciousness and the concept of basic properties).
* Heidegger, Martin. Being and Time. Trans. J. Macquarrie & E. Robinson. Harper & Row, 1962. (For the concepts of Being and Otherness).
* Suhrawardi, Shihab al-Din Yahya. The Philosophy of Illumination (Hikmat al-Ishraq). (For the use of the metaphor of light and hierarchy in cosmology).