دکتور فضل الرحمن فقیهی هروی
7 یادداشت منتشر شدهسکولاریزم سیاسی یا نفاق مدرن
سکولاریزم سیاسی یا نفاق مدرن
نویسنده: دکتر فضل الرحمن فقیهی استاد دانشگاه هرات
مقدمه
عدم تبیین برخی ادعاها مایه خطر برای جامعه اسلامی می شود و انسان های بی خبر را در معرض سردرگمی خطرناک قرار می دهد. سکولارزم مشربان، می کوشند تا با دروغ پراکنی از جانبی ادعای مسلمانی و ایمان دارند، از جانب دیگر، اسلام را عاری و خالی از نظام سیاسی می دانند و از حقیقت کمال دین غیر مستقیم انکار می ورزند تا بدین طریق، افراد عوام را بفریبند و در هاله یی از سردرگمی واقع سازند.
این نوشته، تمرکزی است بر چیستی سکولارزم سیاسی و اینکه دارای چه مشخصه یی است و با چه شعاری وارد میدان شده است. تبیین چیستی این نوع اندیشه و اینکه چه گونه سکولارزم مشربان با منافقت از حقایق دین الهی، چشم پوشی می کنند و با دروغ پردازی مردم را به شک و تردید، رو به رو می سازند از اهداف این مقاله است.
گونه های سکولاریزم
سکولارزم سیاسی در حقیقت نفاق مدرن است. مطابقت واقعیت های تفکر در طول حیات انسانی، سکولاریزم و هواداران آن به دو گونه تقسم می شوند: سکولاریزم فلسفی و سکولاریزم سیاسی، چنانچه برخورد نصوص شرعی الهی با این دو طرز فکر و عمل نیز آشکار است.
1. سکولاریزم فلسفی یعنی دورساختن خدا و نیروی ماوراء الطبیعه از محیط فکر و عقیده و از حوزه عمل و زندگی است. هواداران این اندیشه در همه امور فکر و عقیده و تمام بخش های حیات، به طور آشکار ضد خدا هستند و سلطه الهی را در عقیده و عمل مردود می شمارند. نمونه این ادعا، نظام هایی اند که در همه امور حیات بر ضد خداجویی و خداپرستی به طور آشکار مبارزه می کنند.
2. سکولاریزم سیاسی یعنی که خداوند در حوزه امور عبادی و رسوم و عنعنات دخیل و محترم است و مورد پرستش و تقدیس قرار می گیرد، اما در حوزه حاکمیت و نظام زندگی، کاری ندارد و خود انسان ها نظام و حاکمیت خود را می سازند. هواداران این اندیشه، ادعا می کنند که مردم متدین حق دارند خدای خود را پرستش کنند و به ادای نماز و روزه و پرداخت صدقات و این گونه اعمال فردی بپردازند. دانشمندان دینی هم حق دارند و آزاداند در مسجد و مدرسه به تدریس دین به شکل منفعلانه بپردازند و مردم را به امور عبادی و به رحم و شفقت با یکدیگر، دعوت کنند و به همین اندازه وظیفه شان ختم می شود. اما دین داران و دانش مندان دین حق ندارند در تنظیم امور سیاست و حاکمیت صاحب رای و حق باشند و نیز دین و شریعت الهی حق ندارد به حوزه امور سیاسی و حاکمیت و بخش های زیرمجموعه اش چون اقتصاد و امور مدنی بپردازد و نظری بدهد؛ چه رسد که ادعای حاکمیت داشته باشد.
با چنین اندیشه و تفکر خلاف تعالیم الهی و خلاف عقل و منطق سالم است که هواداران سکولاریزم، اسلام را به نامهای «اسلام سیاسی و غیر سیاسی» و یا «اسلام تندرو و میانه رو» و به چنین نام ها نام گذاری می کنند تا اهداف شوم خود را در روی زمین و در جوامع اسلامی پیاده نمایند.
منافقت سکولاریزم
با یک دید عمیق معلوم می شود که سکولاریزم سیاسی، دقیقا منافقتی است که در دوره معاصر ما در برخی سرزمین ها و به خصوص در کشورهای اسلامی و علی الخصوص در کشور ما از طرفداران این طرز فکر صورت می گیرد. این طرز فکر و ادعا را باید «نفاق مدرن» نامید. هواداران این طرز فکر و نفاق مدرن در حقیقت می خواهند به طور پنهانی و با منافقت پیشرفته و عصری، هم مردم را فریب دهند و هم پروردگار جهان و دینش را به ریشخند و تمسخر بگیرند.
طرفداران سکولاریزم سیاسی، در حقیقت به کامل بودن شریعت الهی عقیده ندارند، اما با منافقت می خواهند این طرز فکر خود را پوشیده نگه دارند و به این طریق، جامعه اسلامی را با افکار دروغین خود مسموم سازند و به دین خدا تهمت های ناروا بر بندند. از جانب دیگر بتوانند در لباس افراد مومن، اهداف شوم خود را پیاده کنند و از انتقام جویی و تعرض اهل ایمان در امان بمانند.
گروهی از اینان عقیده به حقانیت و کمال شریعت ندارند؛ اما به دروغ ابراز ایمان می کنند و می خواهند اهل ایمان را فریب دهند؛ همچنان که منافقان در صدر اسلام به دروغ ابراز ایمان می کردند. قرآن کریم از حال منافقان که چنین می کردند خبر می دهد:
«هم للکفر یومئذ اقرب منهم للایمان یقولون بافواههم ما لیس فی قلوبهم والله اعلم بما یکتمون». (آل عمران: 167)».
(آن روز آنان به کفر نزدیک تر بودند تا به ایمان، به زبان خویش چیزی میگفتند که در دلهایشان نبود و خدا به آنچه مینهفتند داناتر است).
گروهی دیگر با خبث باطنیی که دارند، از کمال شریعت الهی انکار دارند و آن را برای حیات بشر کافی نمی دانند. اینان ادعا می کنند که اسلام، نظام مدونی برای تنظیم امور سیاسی جوامع انسانی ندارد. این در حالی است که از بس جهل مرکب دارند، حتی کمترین توجهی به مبانی دینی و اساسات شریعت الهی نکرده اند؛ حتی اگر از آنان بپرسی، یک بار هم کتاب خدا را از اول تا آخر نخوانده اند و بدون علم و دانش به کتاب خدا، با تحکم و غیرمسوولانه ابراز نظر می نمایند. اینان نفهمیده اند که اسلام نظام کاملی است که باید یا آن را همه قبول داشت، یا دم از اسلام نزد. ادعای ایمان به بخشی از شریعت و فروگذاشتن برخی دیگر در حقیقت نفاقی است که دامنگیر مدعیان چنین اندیشه یی شده است. نص قرآن کریم به تقبیح چنین طرز فکر و عملی صراحت دارد؛ آنجا که فرموده است:
«افتومنون ببعض الکتاب وتکفرون ببعض فما جزاء من یفعل ذلک منکم الا خزی فی الحیاه الدنیا ویوم القیامه یردون الی اشد العذاب وما الله بغافل عما تعملون». (بقره: 85)
(آیا شما به پارهیی از کتاب [تورات] ایمان میآورید و به پاره یی کفر میورزید پس جزای هر کس از شما که چنین کند جز خواری در زندگی دنیا چیزی نخواهد بود و روز رستاخیز ایشان را به سختترین عذابها باز برند و خداوند از آنچه میکنید غافل نیست).
به همین گونه اینان چنان ذهن کور و کر دارند که هم از تقنین و تشریع امور سیاسی که در گفتار پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم با فصول و ابواب متعدد موجود است و در فقه اسلامی تدوین شده انکار می کنند و هم از حقایق تاریخی شرایع الهی و به ویژه اسلام انکار می کنند و حاکمیت اسلام در طول قرون متمادی را نادیده می انگارند. وقتی برای شان دلایلی روشن و تابناک از کتاب و سنت، از فقه اسلامی و از حقایق تاریخ اسلام ارائه می شود، به جهل مرکب می پردازند؛ طوری که نصوص شرعی را تاویلات فاسد می کنند، و از حقایق تاریخی انکار می نمایند و توجیه نابخردانه و مغرضانه می نمایند. چشم بینا و گوش شنوا ندارند و مشاعر آنان مسدود گشته است:
«ومثل الذین کفروا کمثل الذی ینعق بما لا یسمع الا دعاء ونداء صم بکم عمی فهم لا یعقلون». (البقره: 171).
(مثل [دعوتکننده] کافران چون مثل کسی است که حیوانی را که جز صدا و ندایی [مبهم چیزی] نمیشنود بانگ میزند [آری] کر اند لال اند کور اند [و] درنمییابند).
اینان وقتی در امور سیاست و حاکمیت و تشریع و قانون گذاری از حاکمیت شریعت انکار می کنند، در حقیقت به گونه خفی و پوشیده به خدا شریک آورده اند و خدایی جز پروردگار جهانیان را به رسمیت شناختند. قرآن کریم کسانی از نصارا را که به تشریع و قانون گذاری غیر الهی و انسانی قایل شده بودند، بنده انسان های همانند خود شان معرفی کرده و از دایره دین بیرون می داند، آنجا که فرموده است:
«اتخذوا احبارهم ورهبانهم اربابا من دون الله والمسیح ابن مریم وما امروا الا لیعبدوا الها واحدا لا اله الا هو سبحانه عما یشرکون». (التوبه: 31).
(اینان دانشمندان و راهبان خود و مسیح پسر مریم را به جای خدا به الوهیت گرفتند با آنکه مامور نبودند جز اینکه خدایی یگانه را بپرستند که هیچ معبودی جز او نیست منزه است او از آنچه [با وی] شریک میگردانند).
این آیه مبارکه، قایل شدن حق تحریم و تحلیل امور و اشیاء، و نیز تشریع و قانون گذاری انسانی صرف را، بندگی برای غیر خدا معرفی می نماید و کسانی را که به تشریع و تقنین غیر الهی قایل اند، از دایره ایمان بیرون می داند و مشرک معرفی می نماید.
در حدیثی به روایت ترمذی از عدی بن حاتم در تفسیر این آیه مبارکه آمده است:
«اما انهم لم یکونوا یعبدونهم، ولکنهم کانوا اذا احلوا لهم شیئا استحلوه، واذا حرموا علیهم شیئا حرموه». (ترمذی، حدیث: 3095)
(بدان که اینان طوری نبودند که آنان را عبادت کنند؛ اما وقتی چیزی را برای شان حلال اعلام می کردند، آن را حلال می شمردند و هرگاه چیزی را حرام اعلام می کردند، آن را حرام می دانستند).
به همین گونه از حذیفه رضی الله عنه روایت شده که چون در باب معنای آیه: «اتخذوا احبارهم ورهبانهم اربابا من دون الله» از وی پرسیده شد که آیا نصرانیان بزرگان خود را عبادت می کردند؟ گفت:
«لا، کانوا اذا حلوا لهم شیئا استحلوه، واذا حرموا علیهم شیئا حرموه» (خلال: حدیث: 1306؛ زحیلی، 1418: 5، 280).
(نه [بزرگان خود را] عبادت نمی کردند، بلکه هرگاه برای شان چیزی را حلال اعلام می کردند آن را حلال می دانستند و هرگاه چیزی را حرام اعلام می کردند آن را حرام می شمردند).
نتیجه گیری
نتیجه سخن اینکه سکولاریزم سیاسی، یعنی جدایی دین از امور سیاسی و حاکمیت، از طرف هواداران این طرز فکر، اندیشه باطلی است که با مبانی دین اعم از کتاب و سنت صحیح در تضاد می باشد و برخلاف واقعیت های همه شرایع الهی و به ویژه شریعت اسلام است.
از جانب دیگر ادعای سکولاریستان سیاسی که خود را با دیانت می دانند و چنین می گویند که سکولاریزم با دین داری منافات ندارد، سخن پوچ و بی اساس است و انکار از حقایق دین و منافقتی است که اگر اندکی در مبانی دین تعمق صورت بگیرد، این منافقت شان آشکار می شود. لذا تفکر جدایی دین از امور سیاسی و آن را در چارچوبه امور عبادی و عنعنات مردمی محصور کردن، و همراه آن ادعای ایمان داشتن و ابراز تدین کردن، منافقتی است که در دوره معاصر ما از طرف هواداران نامرد سکولاریزم صورت می گیرد و باید آن را «نفاق مدرن» نامید؛ اصطلاحی که کاملا بر هواداران این طرز فکر و عمل مصداق واقعی دارد.
مآخذ و منابع
1. قرآن کریم.
2. ترمذی، ابو عیسی محمد بن عیسی بن سوره بن موسی بن الضحاک. (1395 ه - 1975 م). سنن الترمذی. تحقیق وتعلیق: احمد محمد شاکر (ج 1، 2) ومحمد فواد عبد الباقی (ج 3) وابراهیم عطوه عوض المدرس فی الازهر الشریف (ج 4، 5)، مصر: شرکه مکتبه ومطبعه مصطفی البابی الحلبی.
3. خلال البغدادی، ابو بکر احمد بن محمد بن هارون بن یزید الحنبلی. (1410ه - 1989م). السنه لابی بکر الخلال. المحقق: د. عطیه الزهرانی، چاپ اول، ریاض: دار الرایه.
4. زحیلی، د وهبه بن مصطفی. (1418ه) .التفسیر المنیر فی العقیده والشریعه والمنهج. چاپ دوم، 30جلد، دمشق: دار الفکر المعاصر.