نقش راهکارهای علمی در حل و فصل منازعه ایران و اسراییل: فراتر از وضعیت موجود
منازعه طولانی مدت بین ایران و اسراییل یکی از پیچیده ترین و بالقوه بی ثبات کننده ترین چالش های قدرت و ژئوپلیتیک در سطح خاورمیانه است. این درگیری ریشه در لایه های متعدد تاریخی، ایدئولوژیک، مذهبی، امنیتی و راهبردی و نظامی و سیاسی دارد. در مواجهه با چنین پدیده ی چندبعدی، اتکای صرف به دیپلماسی سنتی یا رویکردهای قهری اغلب ناکافی و حتی ضدنتیجه بوده است. در این زمینه، به کارگیری چارچوب ها و راهکارهای علمی مهارت «مطالعات حل و فصل منازعات» (Conflict Resolution Studies) نه یک انتخاب، بلکه یک ضرورت اجتنابناپذیر برای یافتن مسیری به سوی ثبات پایدار برای تامین حقوق ایرانی ها و اسراییلی ها و فلسطینی ها است.
تحلیل ریشه ای و فراتر از علایم سطحی
اولین و حیاتی ترین شراکت مطالعات علمی، اصرار بر تحلیل ریشه ای (Root Cause Analysis) است. درک این منازعه تنها با تمرکز بر علایم آن مانند تهدیدهای متقابل، برنامه های موشکی یا درگیری های نیابتی ممکن نیست. یک رویکرد علمی، محقق را وادار می کند تا به کانون های اصلی تنش بپردازد. این کانون ها شامل موارد زیر می شوند:
· مسایل هویتی و ادراکی: نقش «دیگری سازی» (Othering) در گفتمان رسمی دو طرف، که در آن طرف مقابل نه به عنوان یک بازیگر عقلایی با منافع قابل درک، بلکه به عنوان یک تهدید موجودیتی و اگزیستانسیل و شیطانی تصویر می شود. این امر فضایی را ایجاد می کند که هر گونه اقدام تهاجمی را در دفاع از خود توجیه پذیر می کند، که باید این نگاه مورد بازبینی قرار بگیرد و تهدیدات امنیتی طرفین علیه یکدیگر برداشته گردد.
· نیازهای امنیتی برآورده نشده: دغدغه عمیق اسراییل از انهدام وجودی توسط کشوری با گفتمان ضداسراییلی و ظرفیت فناورانه رو به رشد، و در مقابل، احساس محاصره و تهدید حاکمیت ایران از سوی یک قدرت منطقه ای مسلح به سلاح هسته ای و متحد غرب. رویکرد علمی تاکید دارد که این دغدغه ها و هراس ها، حتی اگر از نگاه طرف مقابل غیرمنطقی باشند، واقعی و نیازمند توجه هستند.
· دینامیک های منطقه ای و نقش بازیگران فراملی: این منازعه در خلا رخ نمی دهد. منافع قدرت های بزرگ و اعضای اصلی شورای امنیت، رقابت های درون جهان عرب، و نقش بازیگران غیردولتی (مانند حوثی ها و حزب الله و شبکه های نیابتی) به طور قابل توجهی آن را تشدید و مدیریت آن را پیچیده کرده است.
چارچوب های نظری برای درک پویایی تعارض
مطالعات حل منازعه، چارچوب های نظری قدرتمندی را برای درک این روندها ارایه می دهد. برای مثال، «تئوری بازی ها» (Game Theory) می تواند نشان دهد که چگونه دور باطل «عمل-عکس العمل» در یک بازی با حاصل جمع صفر (Zero-Sum Game) قفل شده است، جایی که هر گونه پیروزی برای یک طرف، باخت برای طرف دیگر تلقی می شود. خروج از این تله مستلزم طراحی یک «بازی با حاصل جمع مثبت» (Positive-Sum Game) است که در آن هر دو طرف از طریق همکاری به منافعی دست یابند که در حالت تقابل برایشان ممکن نبود.
علاوه بر این، مفهوم «دیپلماسی مسیر دوم» (Track II Diplomacy) که یکی از ارکان مطالعات کاربردی حل منازعه است، نقش حیاتی در این زمینه ایفا میکند. در شرایطی که گفتمان رسمی (مسیر اول) کاملا مسدود یا سمی است، ایجاد کانال های غیررسمی و غیرعلنی میان کارشناسان، دانشگاهیان، بازنشستگان ارشد نظامی و امنیتی و سیاسی و روابط بین الملل و وکلا و حقوقدانان بین المللی و سازمان های مردم نهاد و انجمن های علمی و شخصیت های اجتماعی دو طرف می تواند به شکستن کلیشه ها، آزمایش ایده های جدید بدون بار تعهد رسمی، و ایجاد اعتماد کمک کند. این گفتگوها میتواند بستری برای کشش های احتمالی آینده در سطح رسمی فراهم آورد.
راهبردهای عملیاتی مبتنی بر شواهد
یک یادداشت علمی صرفا به تحلیل بسنده نمی کند، بلکه به راهبردهای عملی نیز می پردازد. در مورد ایران و اسراییل، این راهبردها می تواند شامل موارد زیر باشد:
1. ایجاد مکانیسم های اعتمادسازی (Confidence-Building Measures - CBMs): این اقدامات، گام های کوچک، قابل نظارت و برگشت پذیری هستند که برای کاهش تنش طراحی می شوند. نمونه ها می تواند شامل توافق بر سر یک «خط ارتباطی داغ» بین مقامات نظامی و امنیتی برای جلوگیری از تشدید ناخواسته درگیری، مشارکت در تمرینات امداد رسانی در بلایای طبیعی منطقه، یا ایجاد یک رژیم شفافیت داوطلبانه در مورد فعالیتهای هسته ای غیرنظامی باشد.
2. تعریف چارچوبی برای «امنیت مشترک» (Common Security): این پارادایم در مقابل پارادایم «امنیت ملی» مبتنی بر برتری مطلق قرار می گیرد. در این چارچوب، امنیت واقعی زمانی حاصل می شود که امنیت طرف مقابل نیز به رسمیت شناخته شده و تا حدی تامین گردد. هدف، طراحی یک معماری امنیتی منطقه ای است که در آن هیچ کشوری احساس تهدید وجودی نکند.
3. تفکیک مسایل (Issue Separation): تلاش برای حل تمامی اختلافات در یک بسته واحد (همه یا هیچ) محکوم به شکست است. یک رویکرد علمی، تفکیک مسایل را پیشنهاد می کند. برای مثال، می توان به طور موقت مسایل ایدئولوژیک را کنار گذاشت و بر روی یک موضوع مشخص و شفاف تر مانند ثبات در ایران یا اسراییل یا کنترل بحران، مذاکره کرد.
موفقیت در یک حوزه می تواند سرمایه ای برای اعتماد و پیشروی در حوزه های دیگر ایجاد کند.
جمع بندی
منازعه ایران و اسراییل یک معضل ساده نیست و به خصوص در وضعیتی که ایران حاضر نیست به یک توافق امنیتی با اسراییل دست بیابد و این یک بیماری مزمن با علل چندگانه است که درمان آن نیازمند یک پروتکل علمی، صبورانه و چند رشته ای است. راهکارهای علمی حل و فصل منازعات، با تاکید بر درک عمیق ریشه ها، به کارگیری چارچوب های تحلیلی دقیق، و پیشنهاد راهبردهای گام به گام و عملی، شاید تنها مسیر واقع بینانه برای تبدیل دور باطل خصومت به یک دینامیک جدید، اگر نه مبتنی بر دوستی کامل، دست کم مبتنی بر همزیستی مسالمت آمیز و قابل مدیریت است. نادیده گرفتن این ابزارها و ادامه اتکا بر پارادایم های شکست خورده گذشته، تنها مسیر را به سوی تشدید بحران و خطر یک درگیری تمام عیار هموار خواهد کرد.
نگارش و تنظیم: بنیامین صادقی(پژوهشگر صلح و حل و فصل منازعات و میانجی گری بین المللی)
16 اکتبر 2025 (24 مهرماه 1404)
Benjamin.sadeqi.ac@gmail.com