تبعیض رشته ای؛ بحران خاموش آموزش عالی

24 مهر 1404 - خواندن 3 دقیقه - 26 بازدید

تبعیض رشته ای؛ بحران خاموش آموزش عالی
حسن گریباوی
دانش آموخته علم روانشناسی

نظام آموزش عالی در ایران سال هاست که با یک بحران خاموش اما عمیق دست و پنجه نرم می کند؛ بحران ارزش گذاری ناعادلانه میان رشته های دانشگاهی. در حالی که دانشگاه باید محل شکوفایی استعدادها، پرورش اندیشه و رشد متوازن علمی باشد، نگاه اجتماعی و رسانه ای به برخی رشته ها، به ویژه پزشکی و پیراپزشکی، آن را به میدان رقابت نابرابر تبدیل کرده است. این نگاه باعث شده بسیاری از داوطلبان نه بر اساس علاقه، بلکه تحت فشار اجتماعی و ترس از برچسب های منفی، مسیر تحصیلی خود را انتخاب کنند. در چنین شرایطی، رشته هایی چون علوم انسانی و علوم ریاضی که ستون های فکری و تحلیلی جامعه اند، به حاشیه رانده شده اند و از جایگاه واقعی خود فاصله گرفته اند.
در همین راستا در ساختار کنونی، انتخاب رشته دانشگاهی اغلب نه بر پایه علاقه و استعداد، بلکه بر اساس جایگاه اجتماعی و بازار کار انجام می شود. این روند موجب شده بسیاری از دانشجویان، به جای شکوفایی در مسیر دلخواه، دچار فرسودگی روانی، خودباختگی و نارضایتی تحصیلی شوند. از سوی دیگر، رشته هایی که باید بستر تولید اندیشه و تحلیل باشند، مانند علوم انسانی، به قهقرا رفته اند و نقش حیاتی خود در نقد اجتماعی و توسعه فرهنگی را از دست داده اند. علوم ریاضی نیز که پایه بسیاری از فناوری های نوین است، با بی توجهی مواجه شده و در سایه رشته های پرطرفدار، کم رنگ شده است.
در حالی که در بسیاری از کشورهای توسعه یافته، انتخاب رشته دانشگاهی بر اساس علاقه و مسیر فکری فرد انجام می شود و اشتغال الزاما هم راستا با رشته تحصیلی نیست، در ایران این انتخاب اغلب به اجبار و تحت فشار اجتماعی صورت می گیرد. حتی رشته هایی مانند پیراپزشکی که به عنوان «تضمین شده» شناخته می شوند، خود با چالش های جدی اشتغال و اشباع بازار مواجه اند. در مقابل، رشته هایی مانند فناوری اطلاعات، علوم داده و امنیت سایبری که متناسب با نیاز روز دنیا رشد کرده اند، در بسیاری موارد مورد بی توجهی قرار گرفته اند.
برای برون رفت از این وضعیت، باید نگرش اجتماعی نسبت به رشته های دانشگاهی را به طور بنیادین بازنگری کرد. به جای تمرکز بر نوع رشته، باید به مسیر فردی، تلاش ها و جایگاه کسب شده توسط هر دانشجو توجه شود. این نگاه ساختارشکنانه می تواند خودپنداره مثبت را در میان دانشجویان رشته های مختلف تقویت کرده، انگیزه و رضایت تحصیلی را افزایش دهد و زمینه ساز رشد متوازن علمی و فرهنگی در کشور باشد.
اصلاح گفتمان رسانه ای و آموزشی درباره ارزش رشته ها، ارائه مشاوره تحصیلی مبتنی بر علاقه و استعداد، حمایت از رشته های کم توجه از طریق تقویت بازار کار و ایجاد کمپین های فرهنگی برای ترویج احترام به تنوع رشته ها، از جمله راهکارهایی هستند که می توانند این تحول را رقم بزنند.
در نهایت، عدالت آموزشی تنها در پذیرش برابر خلاصه نمی شود، بلکه در ارزش گذاری منصفانه به رشته ها، احترام به انتخاب های فردی و حمایت روانی از دانشجویان معنا پیدا می کند. بازنگری در نگرش اجتماعی نسبت به رشته های دانشگاهی، ضرورتی اجتناب ناپذیر برای ساختن آینده ای متعادل، انسانی و پویا است.