بازخوانی مفهوم شرافت زن: از نگاه ابزاری تا کرامت ذاتی در پرتو جهان بینی منشور

24 مهر 1404 - خواندن 7 دقیقه - 143 بازدید

این مقاله به نقد و تحلیل دیدگاه سنتی ای می پردازد که شرافت زن را امری اکتسابی و وابسته به رفتار او برای مدیریت میل مردان می داند. با به کارگیری چارچوب مفهومی جهان بینی منشور (مبتنی بر مفاهیم کرامت ذاتی، من ناظر، اختیار و طنین درونی)، نشان داده می شود که این نگاه سنتی، نه تنها به کرامت انسانی زن و مرد آسیب می زند، بلکه مانع شکل گیری جامعه ای سالم و پویا می شود. در مقابل، مفهومی اصیل از شرافت به عنوان تجلی طنین درونی و وفاداری به خویشتن ارائه و یک الگوی جایگزین مبتنی بر مسئولیت پذیری مشترک و ابراز وجود حکیمانه تبیین می گردد.



 

دیدگاه های سنتی پیرامون نقش و رفتار زنان در اجتماع، اغلب ریشه در پارادایم هایی دارد که ماهیت انسان را در قالب های ثابت و گاه تقلیل گرایانه تعریف می کنند. یکی از این انگاره های رایج، تعریف «شرافت» و «وقار» زن به مثابه امری است که صرفا از طریق پرهیز از «تحریک» مردان به دست می آید. این نگاه، زن را در موقعیتی یک سره مسئول قرار داده و مرد را موجودی فاقد اختیار تصویر می کند. این مقاله با اتکا به اصول جهان بینی منشور — شامل کرامت ذاتی انسان (🙋)، اختیار (✋)، طنین درونی (🎶) و جامعه سمفونی منشورها (🎶🤝) — در پی واکاوی لایه های پنهان این دیدگاه، نقد ریشه ای آن و در نهایت، ارائه خوانشی نوین و انسان مدارانه از مفهوم شرافت است. پرسش محوری این است که چگونه می توان مفهومی از شرافت را تعریف کرد که همسو با کرامت ذاتی هر انسان و مسئولیت اخلاقی او در قبال خود و جامعه باشد.


2. 1. تحلیل پیام اصلی: تقلیل زن به «ابژه تحت نظارت»

در هسته مرکزی دیدگاه سنتی، سه گزاره اصلی نهفته است:

  1. شرافت اکتسابی و مشروط: در این نگاه، شرافت کیفیتی ذاتی نیست، بلکه پاداشی است که جامعه در ازای رعایت یک سری قواعد رفتاری به زن اعطا می کند. این شرافت به طور مداوم در معرض تهدید قلمداد شده و نگهداری آن منوط به مراقبت دائم است (Nussbaum, 1995).
  2. مسئولیت یک طرفه: تمام بار پیشگیری از «تهییج» بر دوش زن نهاده شده است. این منطق، مرد را به موجودی منفعل و فاقد اراده مستقل اخلاقی تقلیل می دهد که قدرت مقابله با محرک های بیرونی را ندارد.
  3. ابراز وجود به مثابه تهدید: هرگونه نمایش فردیت — از طریق پوشش، رفتار یا حرکت — که از چارچوب از پیش تعریف شده «بی زبانی» خارج شود، به صورت پیش دستانه به عنوان یک «پیام» جنسی تعبیر می شود. در نتیجه، فردیت زن به عنوان عاملی بالقوه خطرناک برای نظم اجتماعی مهار می گردد (Bartky, 1990).


2. 2. نقد از منظر جهان بینی منشور

این دیدگاه سنتی در تضاد بنیادین با چند اصل اساسی جهان بینی منشور قرار دارد:

  • نقض کرامت ذاتی و «من ناظر»: انسان، به واسطه دارا بودن «من ناظر» (🙋)، فاعلی مختار و صاحب دنیای درونی است. نگاه سنتی، زن را از این جایگاه خلع و او را به یک «ابژه تحت نظارت» تبدیل می کند. در این چارچوب، ارزش زن نه به «بودن» ذاتی اش، بلکه به «نمودن» مطابق با خواست نگاه بیرونی وابسته است. این امر، نقض صریح اصل کرامت ذاتی است که در اعلامیه جهانی حقوق بشر (1948) و بسیاری از متون فلسفی و دینی بر آن تاکید شده است.
  • انکار اصل «اختیار» و مسئولیت مرد: جهان بینی منشور، بر اختیار (✋) به عنوان موهبتی الهی برای تمام انسان ها تاکید دارد. تصویر مرد به عنوان موجودی که در برابر غرایز خود ناتوان است، توهینی به ظرفیت عقلانی و اخلاقی اوست. این نگاه، مسئولیت اخلاقی مرد در کنترل نگاه، فکر و رفتار خود را — که در بسیاری از سنت های اخلاقی بر آن تاکید شده (مثلا در فلسفه اخلاق ارسطو) — نادیده می گیرد.
  • بازتولید جامعه ای «کدر» و مبتنی بر ترس: جامعه ایده آل از نگاه منشور، «سمفونی منشورها» (🎶🤝) است؛ جایی که هر فرد می تواند نور وجودی خود را در عین احترام به دیگران تابش دهد. دیدگاه سنتی، با الزام زنان به «بی رنگ» و «کدر» شدن برای اجتناب از مشکل، این سمفونی را به سکونی ترس آلود تبدیل می کند. چنین جامعه ای زمینه را برای رشد سوءظن، ریا و سرکوب فردیت فراهم می سازد (Fromm, 1941).


2. 3. بازتعریف شرافت: از نمایش بیرونی تا «طنین درونی»

با «وفاداری انتقادی» به سنت، می توان مفهوم شرافت را از قیدوبندهای تحمیلی رها و بر اساس اصول منشور بازتعریف کرد:

  • وقار دروغین (ریاکارانه): وقاری که از ترس قضاوت اجتماعی یا برای مدیریت واکنش دیگران باشد، عملی برآمده از «نفس» (🌪️) و نشانه ای از خودنمایی است. این نوع شرافت، یک ماسک اجتماعی و فاقد اصالت است.
  • شرافت اصیل (برآمده از طنین درونی): شرافت واقعی، تجلی «طنین» (🎶) درونی فرد است. این یعنی، رفتار و پوشش فرد — چه زن و چه مرد — بازتابی از هماهنگی درونی، احترام به خود و وفاداری به ارزش های اصیلش باشد (Maslow, 1968). شرافت در این معنا، امری درونی، غیرمشروط و تابع تایید دیگران نیست.



 

دیدگاه سنتی مورد بحث، با وجود ادعای دفاع از حریم زن، در عمل با تقلیل او به یک ابژه و نادیده گرفتن اختیار مرد، به کرامت هر دو جنس آسیب می زند. در برابر این نگاه، موضع جهان بینی منشور اینگونه تبیین می شود:

شرافت زن و مرد، امری ذاتی، غیرقابل سلب و نشات گرفته از کرامت الهی است و به هیچ رفتار بیرونی یا واکنش دیگری وابسته نیست. وظیفه اخلاقی هر فرد، نه کنترل دیگران، بلکه تلاش برای همسویی رفتارش با ارزش های درونی خویش (طنین درونی) است. ما نه برای جلوگیری از تحریک، که برای شکوفایی استعدادهای انسانی، همگان را به «اصالت» و «ابراز وجود حکیمانه» دعوت می کنیم. هدف نهایی، رسیدن به یک «زبان طیف» (🗣️) غنی و محترمانه است که در آن، تمام اعضای جامعه با رعایت «بوم شناسی فضائل» (⚖️) — یعنی تعادل و حدوسط در ابراز وجود — هم کرامت خود را پاس دارند و هم به کرامت دیگران احترام بگذارند. بنابراین، راه حل چالش های روابط انسانی، سرکوب و خاموشی نیست، بلکه ارتقای آگاهی جمعی، مسئولیت پذیری مشترک و پرورش ظرفیت های اخلاقی در تمامی اعضای جامعه است.


منابع (References):
  1. Bartky, S. L. (1990). Femininity and Domination: Studies in the Phenomenology of Oppression. Routledge.
  2. Fromm, E. (1941). Escape from Freedom. Farrar & Rinehart.
  3. United Nations. (1948). The Universal Declaration of Human Rights. General Assembly Resolution 217 A (III).
  4. Nussbaum, M. C. (1995). Objectification. Philosophy & Public Affairs, 24(4), 249-291.
  5. Maslow, A. H. (1968). Toward a Psychology of Being (2nd ed.). Van Nostrand Reinhold.
  6. Aristotle. (Trans. 2009). The Nicomachean Ethics (D. Ross, Trans.). Oxford University Press. (Original work circa 350 BCE).