فلسفه، آغاز با پرسش نه با شک
📝 یادداشت | فلسفه، آغاز با پرسش نه با شک
نویسنده: محمدجواد ربانی
تخصص: فلسفه، علوم تربیتی
صفحه رسمی: rabbanijavad.andishvaran.ir
در بررسی تعاریف مختلف فلسفه، از یونان باستان تا مکاتب اسلامی و مدرن، یک نقطه ی مشترک بنیادین به چشم می خورد: فلسفه همواره با «تامل ذهنی» آغاز شده است. اما آنچه در این میان کمتر مورد توجه قرار گرفته، تفاوت میان «پرسش» و «شک» به عنوان نقطه ی آغاز تفکر فلسفی است.
در بسیاری از مکاتب غربی، به ویژه پس از دکارت، شک به عنوان آغاز فلسفه معرفی شده است. دکارت با جمله ی معروف «من شک می کنم، پس هستم» فلسفه را بر پایه ی تردید بنا نهاد. اما در سنت اسلامی و حکمت ربانی، آغاز فلسفه نه شک، بلکه «پرسش» است؛ پرسشی برخاسته از فطرت، حیرت، و میل به فهم حقیقت.
«الفلسفه هی النظر العقلی فی الموجودات علی قدر الطاقه البشریه»
— فارابی
در این نگاه، پرسش نه تنها نشانه ی ضعف یا تردید نیست، بلکه نشانه ی بلوغ عقل و آغاز حرکت به سوی حکمت است. پرسش در فلسفه ی اسلامی، برخلاف شک مدرن، با امید به کشف معنا همراه است؛ نه با تعلیق حقیقت.
🔍 تفاوت پرسش و شک در فلسفه
مقایسه پرسش شک نقطه آغاز میل به فهم تردید در همه چیز رویکرد سازنده و جست وجوگر تعلیق و انکارگر نتیجه کشف معنا و حکمت نسبی گرایی یا شک گرایی در فلسفه اسلامی مقدمه ی سلوک عقلی مرحله ای گذرا، نه مقصد در فلسفه مدرن کمتر برجسته محور اصلی تفکر دکارتی
💡 تحلیل تکمیلی: شک، مرحله ی دوم پس از پرسش
در منظومه ی فلسفه ربانی، شک نه آغاز، بلکه مرحله ی دوم پس از پرسش است. هر شک فلسفی، در دل خود دو پرسش دارد:
- پرسش از درستی یا نادرستی یک باور
- پرسش از مبنای سنجش و معیار فهم
بنابراین، شک بدون پرسش، صرفا تزلزل است؛ اما شک زاییده ی پرسش، می تواند به تفکر و رشد منتهی شود.
در این مسیر، آنچه فلسفه را به حرکت درمی آورد، نه صرفا تردید، بلکه حب الجواب است — عشق به پاسخ، میل به حقیقت، و اشتیاق به معنا.
در منظومه ی فکری رهبری نیز، فلسفه باید به پرسش های واقعی بشر پاسخ دهد؛ نه اینکه در شک های بی پایان غرق شود. ایشان تاکید دارند که فلسفه باید «زنده»، «مسئله محور» و «پاسخ گو» باشد؛ و این یعنی آغاز با پرسش، نه با شک.
«فلسفه باید بتواند به مسائل واقعی بشر پاسخ دهد؛ نه اینکه در برج عاج بنشیند و صرفا به انتزاعات بپردازد.»
— مقام معظم رهبری