آگاهی شرط حقیقت یا راه کشف...(الثیاسیسم)

17 مهر 1404 - خواندن 3 دقیقه - 54 بازدید


نقد هستی شناختی ۵

اگر آگاهی شرط درک حقیقت است، پس آیا حقیقت بدون آگاه کننده ای وجود دارد؟ آیا این دیدگاه نسبی گرایی در شناخت حقیقت را تقویت نمی کند؟


---

شرح نقد:

منتقدان می پرسند:
در الثیاسیسم، آگاهی به عنوان راه درک حقیقت تعریف شده است.
پس اگر هیچ آگاه کننده ای نباشد (یعنی هیچ ذهنی یا آگاهی ای برای درک)،
آیا حقیقت همچنان وجود دارد؟
و اگر وجود دارد، آیا قابل شناخت نیست؟
و اگر شناخت حقیقت، وابسته به ظرفیت آگاه کننده هاست،
آیا این باعث نمی شود که حقیقت در هر ذهنی متفاوت جلوه کند؟
آیا این، دری به سوی نسبی گرایی نیست؟ یعنی هرکس حقیقت خودش را داشته باشد؟


---

پاسخ الثیاسیسم:

۱. حقیقت وابسته به آگاهی نیست، اما آگاهی در نقش کشف آن هست.

در الثیاسیسم، حقیقت وجودی مستقل دارد،
حتی اگر هیچ آگاه کننده ای نباشد.
همچون سیاره ای که در کهکشانی دور افتاده،
وجود دارد حتی اگر هرگز دیده نشود.

> "آگاهی شرط درک حقیقت است، نه شرط وجود آن."




---

۲. آگاهی آیینه است، نه خالق حقیقت.

آگاهی، حقیقت را خلق نمی کند،
بلکه آن را بازتاب و تفسیر می کند.
همان طور که آیینه، صورت تو را نشان می دهد
اما صورت تو را نمی سازد.

این یعنی هر آگاهی ممکن است
بازتابی خاص و محدود از حقیقت ارائه دهد،
اما حقیقت، ورای آن تفسیرهاست.


---

۳. نسبی گرایی ظاهری است، نه حقیقی.

در الثیاسیسم،
تفاوت در دریافت حقیقت، از «تفاوت در ظرفیت» ناشی می شود،
نه از نبود حقیقت مطلق.

> "حقیقت یکی است، ولی درک ها از آن متفاوت اند."



همان گونه که نور خورشید یکسان است
اما رنگ آن بر سطح های مختلف، متفاوت جلوه می کند.

پس نسبی بودن در ادراک هست،
اما نه در وجود حقیقت.


---

۴. آگاهی ابزاری ست، نه معیار حقیقت.

در الثیاسیسم، حقیقت
معیاری بیرونی و واقعی دارد.
آگاهی، صرفا روشی است برای نزدیک شدن به آن.
آگاهی ای که «دل صاف» و «ذهن باز» نداشته باشد،
حقیقت را تحریف می کند، نه کشف.


---

نتیجه گیری نهایی:

در الثیاسیسم:

> "حقیقت، مستقل از آگاهی وجود دارد؛
اما بدون آگاهی، کشف شدنی نیست."



و نیز:

> "آگاهی ابزار فهم حقیقت است، نه خالق آن."



پس، هیچ نسبی گرایی حقیقی در کار نیست؛
تنها مراحل و درجاتی از فهم وجود دارد،
و حقیقت، چون قله ای است که همه از مسیرهای مختلف به سویش می روند