از فرهنگ سیاسی سنتی تا ساخت سیاسی مدرن
مقدمه
تحولات سیاسی و اجتماعی ایران در سده اخیر همواره تحت تاثیر تنش میان فرهنگ سیاسی سنتی و ساخت سیاسی مدرنبوده است. این شکاف که ریشه در فرآیند گذار پرشتاب ایران از سنت به تجدد دارد، یکی از مهم ترین موانع توسعه سیاسی به شمار می آید. فرهنگ سیاسی سنتی، مبتنی بر اطاعت محوری، خویشاوندگرایی و بی اعتمادی به نهادهای رسمی است، در حالی که ساخت سیاسی مدرن بر بوروکراسی، نهادهای نمایندگی و حاکمیت قانون تاکید دارد. با این حال، در ایران ساخت سیاسی مدرن اغلب «شبه مدرن» باقی مانده، زیرا از درون با فرهنگ سیاسی سنتی ناسازگار و از بیرون تحت تاثیر فشارهای اجتماعی-فرهنگی متناقض قرار گرفته است.
پرسش کلیدی این مقاله آن است که: چگونه می توان از رهگذر حل شکاف میان ساخت سیاسی مدرن (شبه مدرن) و فرهنگ سیاسی سنتی (توسعه نیافته) به توسعه سیاسی در معنای مشارکت و رقابت رسید؟
این یادداشت با رویکرد جامعه شناسی سیاسی، نخست به مرور مفهومی و پیشینه علمی موضوع می پردازد، سپس ابعاد مختلف شکاف سنت و مدرنیته در فرهنگ و ساخت سیاسی ایران را تحلیل می کند و در نهایت راهکارهایی برای برون رفت از این بحران از جمله تقویت نهادهای مدنی، نوسازی فرهنگی و بازتعریف رابطه سنت و مدرنیته پیشنهاد می دهد.
۱- مرور مفهومی و پیشینه علمی
فرهنگ سیاسی یکی از مفاهیم کلیدی در جامعه شناسی سیاسی است که به مجموعه ای از ارزش ها، نگرش ها و باورهای عمومی افراد در قبال سیاست اشاره دارد. آلموند و وربا (Almond & Verba, 1993: 12) فرهنگ سیاسی را زمینه ای دانسته اند که در آن رفتارهای سیاسی معنا پیدا می کند. در ایران، پژوهشگران بر این باورند که فرهنگ سیاسی سنتی مبتنی بر سلطه پذیری، اقتدارگرایی و نگاه عمودی به قدرت بوده است (تاجیک، ۱۳۸۴: ۷۵). این فرهنگ در تعامل با ساخت سیاسی مدرن که بر مشارکت، رقابت و قانون گرایی استوار است، همواره دچار اصطکاک شده است.
در مقابل، «ساخت سیاسی مدرن» مفهومی است که به نهادها و فرایندهایی اشاره دارد که در چارچوب عقلانیت حقوقی- قانونی شکل گرفته اند. به عنوان مثال، وجود پارلمان، احزاب سیاسی و دستگاه بوروکراسی از ویژگی های ساخت سیاسی مدرن به شمار می آید (Huntington, 1991: 142). در ایران، تجربه مدرنیزاسیون از دوره قاجار تا پهلوی دوم بیشتر جنبه «شبه مدرن» داشته و نهادهای سیاسی مدرن نتوانسته اند بر بستر فرهنگی متناسب استوار شوند (بشیریه، ۱۳۸۰: ۵۸).
پیشینه مطالعاتی در ایران نشان می دهد که این دوگانگی در اکثر مقاطع تاریخی، بحران های سیاسی و اجتماعی ایجاد کرده است. انقلاب مشروطه، نهضت ملی شدن نفت و انقلاب ۱۳۵۷ نمونه هایی از لحظاتی اند که تقابل سنت و تجدد، ساختار قدرت را تحت تاثیر قرار داد (آبراهامیان، 1384: 91). در این زمینه، بسیاری از تحلیلگران معتقدند که ناتوانی در ایجاد پیوند میان فرهنگ سیاسی و نهادهای مدرن علت اصلی بی ثباتی سیاسی در ایران بوده است (کاتوزیان، 1381: 142). همچنین نظریه «گذار به توسعه سیاسی» هانتینگتون تاکید می کند که توسعه سیاسی نه تنها به ایجاد نهادهای مدرن بلکه به انسجام فرهنگی و اجتماعی نیاز دارد. در ایران، این انسجام به دلیل شکاف میان سنت و مدرنیته به طور کامل تحقق نیافته است (Huntington, 1991: 72). از این منظر، مطالعه شکاف های سیاسی ایران تنها با درک زمینه فرهنگی و اجتماعی امکان پذیر است.
در نتیجه، مرور مفهومی و پیشینه علمی نشان می دهد که تضاد میان فرهنگ سیاسی سنتی و ساخت سیاسی مدرن، ریشه ای تاریخی دارد و تنها محدود به یک دوره خاص نیست. این شکاف همواره مانعی در برابر توسعه سیاسی بوده و هر گونه تحلیل از آینده توسعه سیاسی ایران باید بر اساس این دوگانگی صورت گیرد.
۲- تحلیل شکاف سنت و تجدد در ایران
شکاف سنت و تجدد در ایران، تضادی ساختاری است که هم در عرصه نهادی و هم در سطح فرهنگی بازتولید شده است. ساختار سیاسی مدرن در ایران عمدتا وارداتی بود و کمتر با نیازها و ارزش های جامعه ی سنتی هماهنگ شد. این عدم هماهنگی باعث شد که فرهنگ سیاسی سنتی نتواند خود را با نهادهای مدرن منطبق کند.
یکی از جلوه های این شکاف، تقابل میان «شهر مدرن» و «روستا و ایل سنتی» بود. اصلاحات ارضی و نوسازی پهلوی دوم به طور ظاهری ساخت مدرن اقتصادی و سیاسی ایجاد کرد، اما شکاف عمیقی میان لایه های مختلف جامعه باقی گذاشت (کاتوزیان، 1381: 198). این وضعیت به بی اعتمادی اجتماعی و گسست دولت- ملت منجر شد.
از نظر فرهنگی، ارزش های سنتی همچنان بر روابط خویشاوندی، اقتدار پدرسالارانه و تسلیم در برابر قدرت متمرکز تاکید داشتند. در مقابل، ارزش های مدرن به فردگرایی، آزادی و برابری وابسته بودند. این تقابل ارزشی باعث شد نهادهای مدرن سیاسی در ایران بیشتر به پوسته ای خالی شباهت داشته باشند (تاجیک، ۱۳۸۴: ۸۲). در سطح رفتاری نیز، بسیاری از نخبگان سیاسی ایران اگرچه در ظاهر مدرنیزاسیون را پذیرفتند، اما در عمل همچنان الگوهای سنتی قدرت مانند رانت جویی و وفاداری شخصی را بازتولید کردند (بشیریه، ۱۳۸۰: ۸۹). این تناقض میان ظاهر مدرن و محتوای سنتی به بحران مشروعیت سیاسی دامن زد.
بنابراین، شکاف سنت و تجدد در ایران نه یک اختلاف مقطعی بلکه تضادی تاریخی-ساختاری است که در سطوح نهادی، فرهنگی و رفتاری بازتولید شده است. این تضاد عامل اصلی تاخیر در توسعه سیاسی و مانع شکل گیری مشارکت و رقابت پایدار بوده است.
۳- راهکارهای برون رفت از بحران
یکی از نخستین راهکارها برای کاهش شکاف سنت و مدرنیته، تقویت نهادهای مدنی است. نهادهای مدنی همچون انجمن ها، احزاب سیاسی و سازمان های مردم نهاد می توانند عرصه ای برای تمرین مشارکت و مسئولیت پذیری ایجاد کنند. در ایران، ضعف نهادهای مدنی موجب شده که فرهنگ مشارکت سیاسی شکل نگیرد.
راهکار دوم، نوسازی فرهنگی از طریق آموزش و رسانه است. فرهنگ سیاسی توسعه یافته نیازمند آموزش شهروندی، ارتقای سواد سیاسی و گسترش فرهنگ گفت وگوست (تاجیک، ۱۳۸۴: ۹۴). رسانه های مدرن و شبکه های اجتماعی نیز می توانند زمینه ای برای ترویج ارزش های دموکراتیک فراهم آورند.
راهکار سوم، بازتعریف رابطه سنت و مدرنیته است. به جای تقابل مطلق این دو، باید بر هم نشینی و سازگاری میان آن ها تاکید کرد. نظریه «مدرنیته های چندگانه» (Eisenstadt, 2000: 17) نشان می دهد که جوامع می توانند مدرنیته ای بومی و متناسب با ارزش های خود بسازند. در ایران نیز بازتعریف مدرنیته بر اساس سنت های فرهنگی و دینی امکان پذیر است.
از منظر سیاست گذاری، اصلاحات تدریجی به جای تغییرات شتاب زده می تواند زمینه ساز توسعه سیاسی باشد. تجربه اصلاحات در برخی کشورها نشان داده که پیوند تدریجی میان نهادهای مدرن و فرهنگ سنتی نتایج پایدارتری داشته است (Huntington, 1991: 89). در ایران نیز اصلاحات باید با توجه به واقعیت های فرهنگی-اجتماعی طراحی شود.
در نهایت، اعتماد اجتماعی به عنوان سرمایه ای کلیدی باید بازسازی شود. شکاف سنت و تجدد اغلب به فرسایش اعتماد عمومی نسبت به نهادهای سیاسی انجامیده است. با شفافیت حکمرانی، پاسخگویی نهادها و تقویت عدالت اجتماعی می توان این سرمایه را احیا کرد.
۴- نمونه ها و شواهد کاربردی
در تجربه انقلاب مشروطه، مجلس به عنوان نهادی مدرن تاسیس شد، اما به دلیل فرهنگ سیاسی سنتی، بیشتر تحت نفوذ نیروهای محلی و ایلی قرار گرفت (آبراهامیان، 1384: 116). این تجربه نشان داد که بدون تغییر در فرهنگ سیاسی، نهادهای مدرن نمی توانند کارکرد واقعی خود را ایفا کنند.
در دوره پهلوی دوم، اصلاحات ارضی و گسترش شهرنشینی نهادهای مدرن اقتصادی- سیاسی را تقویت کرد، اما به دلیل نابرابری و شکاف فرهنگی- اجتماعی، نتیجه ی آن بی ثباتی سیاسی بود (کاتوزیان، 1381: 221). این نمونه نشان دهنده ناهماهنگی میان نوسازی از بالا و فرهنگ سنتی از پایین است.
در دوران معاصر، ضعف نهادهای مدنی یکی از موانع اصلی توسعه سیاسی بوده است. در حالی که در کشورهای توسعه یافته، انجمن ها و احزاب نقش واسط میان دولت و جامعه را ایفا می کنند، در ایران این نهادها غالبا ضعیف و غیرمستقل بوده اند. شبکه های اجتماعی در دهه اخیر نمونه ای از فرصت های جدید برای توسعه سیاسی در ایران بوده اند. این فضاها امکان گفت وگوی سیاسی، نظارت مدنی و تقویت مشارکت را فراهم کرده اند. با این حال، محدودیت های نهادی مانع تحقق کامل این ظرفیت ها شده است.
در مجموع، تجربه تاریخی و شواهد معاصر نشان می دهند که شکاف سنت و تجدد تنها با اصلاحات نهادی و فرهنگی همزمان کاهش می یابد. این اصلاحات باید بر پایه تجربه های بومی ایران و با درس گیری از نمونه های جهانی طراحی شوند.
نتیجه گیری
شکاف میان فرهنگ سیاسی سنتی و ساخت سیاسی مدرن در ایران، یکی از بنیادی ترین موانع توسعه سیاسی است. فرهنگ سیاسی سنتی بر اطاعت محوری، خویشاوندگرایی و بی اعتمادی به نهادهای رسمی استوار است، در حالی که ساخت سیاسی مدرن بر بوروکراسی، نمایندگی سیاسی و قانون گرایی تاکید دارد؛ اما در عمل، ساخت سیاسی ایران در وضعیت «شبه مدرن» باقی مانده و نتوانسته است به نهادینه سازی مشارکت و رقابت سیاسی دست یابد.
پرسش کلیدی مقاله این بود که چگونه می توان از رهگذر حل این شکاف به توسعه سیاسی رسید. پاسخ در سه محور اصلی قابل پیگیری است: نخست، تقویت نهادهای مدنی که زمینه ساز مشارکت واقعی جامعه در سیاست اند؛ دوم، نوسازی فرهنگی که با تغییر نگرش ها و ارزش ها، فرهنگ سیاسی سنتی را به سوی اعتماد نهادی سوق می دهد؛ و سوم، بازتعریف رابطه سنت و مدرنیته که به جای تقابل، بر همزیستی و تعامل سازنده تاکید دارد.
بنابراین، توسعه سیاسی در ایران تنها زمانی امکان پذیر است که هم ساخت سیاسی از صورت شبه مدرن به سمت نهادینه شدن حرکت کند و هم فرهنگ سیاسی سنتی دستخوش تحول تدریجی شود. این مسیر دشوار اما گریزناپذیر است و بدون آن، بحران مشروعیت، ناکارآمدی نهادی و ضعف مشارکت سیاسی همچنان پایدار خواهد ماند.
منابع
آبراهامیان، یرواند. (۱۳۸۴). ایران بین دو انقلاب. ترجمه احمد گل محمدی و محمد ابراهیم فتاحی. تهران: نشر نی.
بشیریه، حسین. (۱۳۸۰). توسعه سیاسی و دولت در ایران. تهران: نشر نگاه معاصر.
تاجیک، محمدرضا. (۱۳۸۴). فرهنگ سیاسی و توسعه. تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی.
کاتوزیان، محمدعلی همایون. (۱۳۸۱). دولت و جامعه در ایران. ترجمه محمدرضا نفیسی. تهران: نشر مرکز.
Almond, Gabriel & Verba, Sidney. (1993). The Civic Culture. Princeton University Press.
Eisenstadt, Shmuel N. (2000). Multiple Modernities. Daedalus, 129(1), 1–29.
Huntington, Samuel P. (1991). Political Order in Changing Societies. Yale University Press.
