تبدیل کردن محتوای آشکار رویاها به محتوای نهفته

11 مهر 1404 - خواندن 6 دقیقه - 36 بازدید

فروید برای تبدیل کردن محتوای آشکار رویاها به محتوای نهفته ی مهمتر از تحلیل رویا استفاده کرد.



محتوای آشکار (manifest content) رویا، معنی سطحی یا توصیف هشیاری است که خواب بیننده ارایه می دهد و تقریبا همیشه با تجربهی هشیار یا نیمه هشیار روز قبل ارتباط دارد، در حالی که، محتوای نهفته ( latent content ) به مواد ناهشیار آن اشاره دارد. در روانکاوی فقط محتوای نهفته مهم است.

فرض اساسی فروید در مورد تحلیل رویا این است که تقریبا همه ی رویاها ارضای میل هستند. برخی امیال واضح هستند و از طریق محتوای آشکار ابراز می شوند، مثل زمانی که فرد گرسنه ای به خواب می رود و خواب می بیند مقدار زیادی غذای خوشمزه می خورد. اما ارضای میل عمدتا به صورت محتوای نهفته ابراز می شود و فقط تحلیل رویا می تواند آن را برملا سازد.

یک مورد استثنا در مورد این قاعده که رویاها ارضای میل هستند، به بیمارانی مربوط میشود که به روان رنجوری های آسیب زاد دچارند و رویاهایشان مملو از تجربیات آسیب زاد مکرر است. این رویاها که به جای ارضای میل از وسواس تکرار (repetition compulsion) تبعیت می کنند و معمولا در افراد مبتلا به اختلال استرس پس از آسیب یافت می شوند که مکررا تجربیات وحشتناک یا آسیب زاد را درخواب می بینند.

فروید معتقد بود که رویاها در ناهشیار تشکیل می شوند و امیال ناهشیار آنها را ابداع می کنند تا بلکه هشیار شوند.

رویاها برای گریختن از دست سانسورچی ها به دو گونه تغییر شکل می دهند: اولا محتوای رویا می تواند از طریق تلخیص یا جابه جایی، تغییر شکل یابد. تلخیص (condensation) به این واقعیت اشاره دارد که محتوای آشکار رویا به گستردگی سطح نهفته نیست، بدین معنی که مواد ناهشیار قبل از ظاهر شدن در سطح آشکار، خلاصه یا به هم فشرده می شوند. جا به جایی نیز به این معنی است که تصورات دیگری که رابطه ی دوری با تصوات رویا دارند، جایگزین آنها می شوند. تلخیص و جا به جایی محتوی، از طریق نمادها صورت می گیرد. مثلا اشیای کشیده مثل مار نماد آلت مردی هستند. ثانیا رویاها می توانند با مهار کردن یا وارونه کردن عاطفه ی خواب بیننده، وی را فریب دهند.

فروید برای تعبیر کردن رویاها معمولا از دو روش استفاده می کرد: روش اول این بود که از بیماران می خواست رویای خود و همهی تداعیهای مرتبط با آن را نقل کنند. روش دوم نمادهای رویا بود و زمانی استفاده می شد که بیمار نمی توانست مطالب تداعی را نقل کند.

فروید معتقد بود تعبیر رویا مطمئنترین روش برای بررسی فرایندهای ناهشیار است و از آن به عنوان " راه باشکوه " به آگاهی یافتن از ناهشیار یاد کرد.

فروید معتقد بود رویاهای اضطرابی ( خواب های بد یا کابوس ) با این اصل که ارضای میل هستند، تعارض ندارد.

توجیه آن این است که اضطراب به سیستم نیمه هشیار تعلق دارد، درحالی که میل به سیستم ناهشیار وابسته است.

فروید سه نوع رویای اضطرابی را نام برد:

1. رویای شرمندگی از برهنه بودن :خواب بیننده از برهنه بودن یا لباس نامناسب بر تن داشتن در حضور غریبه ها احساس شرم و خجالت می کند. منشا این رویا تجربه ی کودکی برهنه بودن در حضور بزرگسالان است.

فروید معتقد بود ارضای میل در این رویا به دو صورت عمل می کند: اولا بی تفاوتی تماشاگران میل کودکانه را به اینکه بزرگسالان تماشاچی از سرزنش کردن خودداری نمایند، ارضا می کند. ثانیا برهنه بودن میل به خودنمایی را ارضا می کند.

2. رویاهای مرگ فردی عزیز : منشا این رویا نیز تجربه ی کودکی است. اگر کسی خواب مرگ فرد جوانتری را ببیند، ناهشیار او ممکن است میل به نابودی برادر یا خواهر کوچکتری را ابراز کند که در دوره ی کودکی رقیب نفرت انگیزی بوده است. در صورتی که فرد متوفی بزرگتر باشد، خواب بیننده میل ادیپی به مرگ والد را ارضا می کند .

اگر خواب بیننده در مدت این رویا، احساس اضطراب و تاسف کند، علت ان وارونه شدن عاطفه است.

3. رویای رد شدن در امتحان : خواب بیننده همیشه خواب می بیند در امتحانی رد شده که آن را با موفقیت گذرانده، نه امتحانی که رد شده است. این رویاها معمولا زمانی روی میدهند که خواب بیننده، تکلیف دشواری را انتظار دارد.

نظریه توپوگرافی

نظریه توپوگرافی اولین بار توسط زیگموند فروید در تفسیر رویاها (1900) نامگذاری و توصیف شد. بر اساس این نظریه، دستگاه ذهنی را می توان به سیستم های خودآگاه، پیش آگاه و ناخودآگاه تقسیم کرد. این سیستم ها ساختارهای آناتومیک مغز نیستند، بلکه فرآیندهای ذهنی هستند. اگرچه فروید در طول زندگی خود به این نظریه وفادار بود، اما تا حد زیادی آن را با یک نظریه ساختاری جایگزین کرد. نظریه توپوگرافی یکی از دیدگاه های فرا روانشناختی برای توصیف نحوه عملکرد ذهن در نظریه روانکاوی کلاسیک است

نظریه ساختاری

تئوری ساختاری روان را به id (it)، ایگو و فوق من تقسیم می کند. در بدو تولد وجود دارد و "مخزن" غرایز اساسی است که فروید آن را "Triebe" ("انرژی") نامیده است: بی نظم و ناخودآگاه، فقط بر اساس "اصل لذت" بدون توجه به واقعیت و بدون موهبت عمل می کند. آینده نگری نفس به آرامی و به تدریج رشد می کند و میانجی بین امیال خود و واقعیت های دنیای بیرون است. بنابراین ایگو بر اساس «اصل واقعیت» عمل می کند. سوپرایگو بخشی از ایگو است که در آن خودنگری، انتقاد از خود و سایر توانایی های تاملی و ارزیابی رشد می کند. ایگو و سوپر ایگو تا حدی خودآگاه و بخشی ناخودآگاه هستند.