معناشناسی تنایشی و تصوری تقابلی کلمات قلب، دل و نفس در فارسی و ترکی استانبولی

5 مهر 1404 - خواندن 4 دقیقه - 206 بازدید
"به نام خدا"

موضوع: معناشناسی تنایشی و تصوری تقابلی کلمات قلب، دل و نفس در فارسی و ترکی استانبولی


 

تعاریف کلمات فوق در زبان فارسی


قلب: قطعه گوشت مخصوص صنوبری شکل است که در قسمت چپ سینه به ودیعت نهاده شده و میانش تهی است و در آن خون سیاهی جریان دارد که منبع روح و مرکز روان است. این معنای قلب، در همه حیوانات حتی مردگان موجود است. این معنی بنیادی و فیزیولوژیکی کلمه است.





دل: خاطر و ضمیر؛ در مفهوم مجازی و ادبی، این واژه به خاطر، ضمیر، احساسات درونی و مرکز عواطف و افکار اشاره دارد. مثلا وقتی می گوییم «دل شکستن» یعنی آزردن خاطر و احساسات کسی.





شکم: در برخی کاربردها، به ویژه در زبان محاوره ای، دل به معنای شکم به کار می رود. البته در معنای مجاز به درون و میان چیزی نیز اشارت دارد. مثلا در عبارت دل کوه به معنای درون کوه یا مرکز آن است.





دل در معنای مجازی وسط کوه، دل کوه یا میانه آن.






 


تعاریف کلمات فوق در زبان ترکی استانبولی


kalp (دل): معنای اصلی کلمه قلب «عضوی مهم است که در سینه انسان ها و حیوانات قرار دارد و با هر نفس خون را به درون خود می کشد و در سراسر بدن پمپاژ می کند.


Yürek (قلب): مرکز رنجش، خشم و احساسات در انسان ها، قلب، معده، روده، شجاعت، قهرمانی و شفقت.» تعاریف آن در حوزه وسیعی گسترده شده است.


gönül (نفس): نفس در لغت به معنی جان، روح، روان و نشان دهنده زنده بودن است. در علوم اسلامی و قرآن، به عنوان جهت دهنده حرکت و اندیشه انسان شناخته می شود و بسیاری از کردارها و رفتارهای انسان به پیروی از نفس او شکل می گیرد. 




راکب الحرون اسیر نفسه، و الجاهل اسیر لسانه



نتیجه گیری


در زبان فارسی ما سه کلمه قلب، دل و نفس را داریم که هر کدام از آنها چه در معنای بنیادی و فیزیولوژیکی و چه در معنای مجاز نسبت به تعاریف ابتدایی و ثانوی و حتی ثلاثی که دارند بکار گرفته می شوند و کاملا منطبق بر تن کردشناسی می باشد و با معنای عرفانی آن نیز مطابقت از منظر ظاهری و معنوی دارد ولی در زبان ترکی استانبولی بدین گونه نمی باشد و تعاریفی که در بالا ارائه نمودیم بغیر از کلمه gönül، بصورت جابجا و معوض (reciprocal) بکار گرفته می شود و به لحاظ مدل ذهنی از معنای تنایشی و تصوری منحصر به فردی برخوردار نمی باشد؛ زیرا دل کوه را نیز به عبارت دیگری بکار می گیرند که عبارت است از: Dağın ortası و با ضمیر اشاره نیز استفاده می گردد نه با خود کلمه قلب و دل. لازم بذکر است در رابطه با دل درد نیز عبارت توصیفی karın ağrısı استفاده می شود که هیچ مشابهت معنایی تنایشی و تصوری در آن قابل پیدا شدن نیست و این دو نتیجه کلی را می تواند در برداشته باشد:


1- زبان فارسی از یک کلمه مشتقات معنایی قابل توجه و آسانی را می تواند بسازد و تعمیم صحیح نیز با توجه به بافتار متن به لحاظ معناشناسی تنایشی و تصوری دهد و زبان را از منظر ادبیات در معانی حقیقی و مجازی آرایه سازی می نماید که در نتیجه می تواند با یک کلمه گستره معنایی را گسترش دهد. در نتیجه زبان فارسی علیرغم این مساله بیشتر به سمت سادگی و زیبایی آفرینی معنایی سوق می یابد.


2- ضعف زبان ترکی استانبولی به لحاظ پیوندی بودن و بیگانه شدن واژگان که منجر به ساختواژه ترکیبی-توصیفی عبارتگونه می گردد و نمی تواند از لحاظ ادبی یک کلمه را در معنای مجاز بکار گیرد که خود این بخش آرایه سازی را فشل می نماید و زیبایی آفرینی معنایی پیچیده می گردد که این زبان به سمت پیچش سوق پیدا می کند و نه سادگی.





تشکر از خوانندگان مطلب


تهیه و تدوین توسط


دکتر پرهام نامی فرد طهرانی