تنهایی

31 شهریور 1404 - خواندن 3 دقیقه - 49 بازدید

در میان همهمه ی جهان ، لحظه ای هست که سکوت بر شانه هایت می نشیند، جایی که صدای خویش را در غیاب دیگران باز می یابی.. 

تنهایی چیست؟ چرا انسان ها از تنهایی گریزان و همواره از آن ترس دارند؟ مگر چه معنای تاریکی در جزئیات این مفهوم نهفته است؟ به تعبیر شوپنهاور شاید انسان ها اجتماعی نیستند فقط برای ترس از تنهایی به اجتماع پناه می آورند.
اما تنهایی بزرگترین نعمتی است که به انسان ها عطا شده است، تنهایی را به عنوان بخشی از ماهیت انسان ها معنا می کنند، اما زمانی که تنهایی تمام ماهیت انسان را در بر بگیرد انسان ها را به اوج توانایی فکری خود خواهد رساند.
( تنهایی پناهگاه امن بشریت است )
برای فرار از رنج های جهان به تنهایی پناه بیاور، برای فرار از مسئولیت های نابجا تنهایی را دوست خود انتخاب کن، در تنهایی انسان سر رشته تفکر را کشف می کند و به خود زیبایی دوباره می بخشد.
اجتماع کلمه ای است که در آن به غیر از جنگ، دشمنی ،خیانت، تقلید، فشار اجتماعی، دروغ و .... دیگر مفهوم تازه ای یافت نخواهی کرد انسان های معمولی به دنبال لذت اند اما انسان های متفکر به دنبال معنا هستند پس حقیقت معنا در تنهایی کشف می شود.
تنهایی هیچ گونه نقصی ندارد بلکه لازمه زندگی است جایی که آزادی و خلاقیت متولد می شود.
هر کسی لحظه ای را به خاطر دارد که حتی در شلوغ ترین جمع ها احساس تنهایی کرده است شاید همین لحظات است که راز ارزشمند تنهایی را بر ما آشکار می کند .اگر انسان خودش، دنیایش و اطرافیانش را به خوبی بشناسد پناهگاهی جز تنهایی نخواهد یافت. درون انسان با رنج و کینه بنیان نهاده شده ما انسان ها برای اینکه درون وحشتناک خود را در ارتباط با یکدیگر ظاهرسازی نکنند مجبور به اختراع خنده شدند تا به دروغ خود را آرام و راضی نشان دهند .حقیقت اغلب در جامعه تلخ است به همین دلیل است که افراد به تنهایی روی می آورند. تنهایی خلق شد برای آرامش برای تفکر برای دوری از صحنه های پر درد و رنج میان انسان ها.
اجتماع خود تنهایی را خلق کرد با نمایان کردن ذات بد سیرت خود ، شاید که خداوند خواست خود را برای همیشه تنها ببیند و انسان را اجتماعی آفرید انسانی که به تنهایی برسد به خداوند دست پیدا خواهد کرد. باشد که خوشه های تفکر و دانایی در تنهایی کشف شوند.