از کنار هم تا مقابل هم : چرا همبستگی اجتماعی ما سست شده است؟

26 شهریور 1404 - خواندن 12 دقیقه - 60 بازدید

به نام خداوند ایران زمین
از کنار هم تا مقابل هم : چرا همبستگی اجتماعی ما سست شده است؟
گردآورنده : محمد احسان مهدوی
توجه : این محتوا فقط انتقادی است برای ساخت جامعه ای درخشان، باشد که ایرانیان روزی به خرد جمعی برسند.
معنای قراردادی کشور از سه مفهوم پی ریزی می شود: 1 .سرزمین 2 .حکومت 3 .مردم، جامعه امروز ایران اگرچه جنگی ظاهربین در آن صورت نگرفته اما اگر با دقت به فی نفسه اجتماع امروز ایران نگاه کنیهمواره آن را در جنگ و مبارزه خواهی یافت امروزه دیگر هیچگونه اتحاد و فکر جمعی در میان قشر مردمی جامعه ایران مشاهده نمیشود . فرض می شودهر شخصی در یک جاده قرار گرفته و آن را به صورت مستقیم می پیماید بدوناینکه حتی کوچک ترین نگاهی به عقب یا اطراف خود بیندازد امروزه بشریت در جامعه ایرانی معنای خاصی ندارد زیرا انسانها، افراد مقابل خود را نه یک هم نوع بلکه شبیه به یک دشمن میدانند بدون اینکه قاعده زرین اخلاق را در ذهن خود متبلور کنند و آن را در اذهان عمومی مردم بنیادین کنند. فردگرایی و منفعت گرایی بر اساس حقوق شخصی در جامعه ایرانی بیداد میکند، فضای اجتماعی جامعه در یک فوندانسیون به نحوی طراحی شده است که مردم امروزهجامعه ایران هویت اجتماعی خود را فراموش کردهاند و همواره به دنبال رقابت و مبارزه هستند حتی مفهوم رقابت یک مفهوم مابعد الطبیعه شده است زیرا که هر فردی در زمان صلح و آرامش به تعبیر نیچه با خودش در حال جنگ و بیداد است و هیچگاه فرد ایرانی نمیخواهد آرامش را وارد زندگی خودش کند زیرا که در ذهن خود به دنبال مقایسه و مسابقه ذهنی میگردد و همنوعان خود را به شکل رقیب متصور میکند و تصور خویش را در جامعه اجتماعی و فرهنگی پیاده میکند و منجر به یک هژمونی جمعی در میان مردم میشود زمانی که این تصور در اقلیت باشد بعد از مدت زمانی فراموش و از بین می رود اما در جامعه امروز ایران به صورت یک ویژگی بنیادین در تک تک وجود ایرانیها نهادینه شده و سیر اولیه این ویژگی منفی باید کشف شود و از جامعه امروزی ایران ریشه کن شود زیرا اگر این امر تا سالیان سال ادامه یابد دیگر مفهومی به نام هویت ایرانی نخواهد ماند. نظر شخصی من میتواند به رشد و تربیت اولیه کودکان در خانواده ها اشاره کند با مشاهده امروز خانواده های ایرانی این نکاتاستخراج می شود: اولا خانواده های ایرانی معمولا کنترل بیش از حدی بر روی فرزندان خود دارند به همین دلیل فرزند از کودکی همواره در ذهن خود اینگونه القا میکند که من به عنوان یک انسان هیچ گونه استقلالی از خود ندارم و همواره باید چه در خانه و چه در اجتماع زیر سلطه دیگران باشم و مراودات اجتماعی خود را کاهش دهم ثانیا مقایسه مداوم فرزندان با دیگران احساس کینه و نفرت و مبارزه طلبی در وجود کودک را نهادینه میکند و در آینده منجر به خدشه دار شدن ارتباط فرد با دیگران در جامعه انسانی میشود ثالثا خانواده هاتوجه کمی به آموزش مهارتهای زندگی و اجتماعی در قبال فرزندان از خود بروز می دهند و بیشتر به موفقیت های مالی و تحصیلی که در حوزه پیشرفت فردی است اهمیت میدهند و نکته آخر اینکه خانواده ها همواره به کودکانگوشزد میکنند که مراقب قضاوت دیگران باشند کلمه دیگران در این عبارت در ذهن کودک کلمه منفوری خواهد شد چرا که در آینده به دیگری توجهی نخواهدکرد و خود را مرکز فعل و انفعالات خودش میداند در خانواده های ایرانی همواره مشاهده میشود که به فرزندان خود مدام تکرار میکنند که در آینده باید شغل خوبی کسب کنند باید از نظر مالی تامین باشند اما تا الن مشاهده کرده ایدکه حتی برای یک بار بگویند که در آینده فرزندشان میخواهد چگونه انسانی باشد، در آینده به هم نوع خود خیانت نکند و همواره از خود وفاداری نشانبدهد آنان هیچگاه نمی گویند که حقوق افراد را در آینده که وارد جامعه میشویزیر پایت نگذار . باید که الگوهای تربیتی مناسب در جامعه به وجود بیاید جامعه ایران اگر به فکر برطرف کردن مشکل هم وطن خود نباشد در آینده همان مشکل و از همان نوع گریبان گیر خودشان خواهد شد زیرا در ابتدای کار از مشکل مورد نظر جلوگیری نمی شود و مشکلات روز به روز گسترده تر خواهند شد انگار که هیچ
گونه احساس عاطفی در وجود ما ایرانی ها یافت نمیشود. آبروی دیگران را آبروی خود نمیدانیم ، مشکلات دیگران را مشکلات خود نمیدانیم، نیازمندی دیگران را نیاز خود نمیدانیم و همواره جایگاه خود را از نظر برطرف کردن نیازها، برتر از دیگران قرار می دهیم زیرا همان حس برتری جویی و سلطه گری از زمان کودکی در درون تک تک ما ایرانیها شکل گرفت و ما را به قهقرای انسانیت فرو برد. امروزه گفتگوی میان ایرانیان حول محور مادیات و نیازهای اولیه در زندگی می چرخد انگار که هدف نهایی انسان در زندگی همین است دیگراهداف والی اجتماعی که نیاز به متحد شدن ایرانیان دارد از میان ما رختبر بسته و خود را در ناکجا آباد ایران قرار داده، قشر متوسط جامعه که مهمترین قشر از نظر پیشرفت هر کشوری است از بین رفته و جایگاه خود را به دو طبقه فرادست و فرودست داده است.مشروعیت بشری همواره در اجتماع قرار دارد و باید آن را در میان مردم یافتحتی اقداماتی که منجر به پیشرفت تعالی روح انسان میشود نه در تنهایی بلکهدرارتباط با دیگران میسر میشود به عنوان مثال فردی تنها را در این دنیا تصور کنید که اجتماعی از انسانها در این دنیا پیدا نخواهد شد آیا فرد مورد نظر به سمت علم و علم آموزی که هدف والی بشریت است خواهد رفت؟ پس ما انسانها خود را با هم نوع خود میشناسیم و به ادراک عالی از خود میرسیم انسانها با ارتباط با دیگران است که درجه هر ویژگی و احساسی را در درون خود کشف می کنند جامعه امروزی ایران به مسیری میرود که از شکست هموطن خود احساس تاسف میکند و از موفقیت هموطن خویش احساس حسادتدرونی در او متبلور میشود عجیب است چرا که از هر دو امر متضاد یک نتیجه واحد می گیریم در جامعه ایرانی افراد به جای بخشیدن فرصت های زیاد به یکدیگر برای پیشرفت و ارتقا، همواره یکدیگر را محدود و سرزنش میکنند این کنشها منجر به حس کینه جویی و انتقام در یکدیگر میشود و افراد را به درجه تعالی از مبارزه طلبی در سطح زندگی عمومی میرساند. در وجود تک تک ماهااحساس مغرور بودن بی علتی پیدا شده که هنوز معلوم نیست که این غرور از کجا در درون ایرانی ها شکل گرفت و چرا به وسیله همین غرور خواهان برتری بر هم وطن خود هستیم چرا تواضع نیست؟چرا در گفتگوهای میان ما و دیگری حس شنوایی قوی و مقتدری نداریم تا یادگیری ما افزایش یابد چرا به سخنان طرف مقابل با احترام گوش نمی دهیم و همواره میخواهیم با دلیل پوچ و واهی بر طرف مقابل غلبه کنیم و توجهی به نکات مثبت سخنان او نمی کنیم. بی اعتمادی ویژگی منفی دیگری است که مبنای کمبود همکاری امروزه ایرانی هاست انگار که ما خود را همه فن حریف فرض می کنیم و خواهان آن هستیم تا تمام فعالیت های خود را بر دوش خویش بگذاریم بدون آنکه از هم نوع خود درخواست کمک کنیم البته اعتماد بیش از حد منجر به شکست در زندگی میشود. اما اعتماد اولیه لزوم زندگی است زیرا افراد خود به تنهایی نمی توانند از پس نیازهای خود برآیند اعتماد نکردن در جامعه امروز ما عمیق است زیرا همواره قضاوت و مقایسه را سرلوحه سخنان خود قرار می دهیم قضاوت در آشنایی اولیه دیگران در سخنان ما بسیار متبلور شده این قضاوت ها منجر به دوری هموطنان از یکدیگر میشود زیرا نتیجه قضاوت منفی بی اعتمادی به یکدیگر است البته که قضاوت باید با شواهد کافی باشد اما در جامعه امروز قضاوت همواره بر احساس ما بنا نهاده شده نه بر اساس شواهد و دلیل عقلی. جامعه امروز ایران برای خود هدف گذاری میکند و برای رسیدن به هدف خود توجهی به فرایند کار ندارد این عبارت صحیح به نظر میرسد که هدف در زندگیاز واجبات آن است ا ما انسانها باید فرایند هدف خود را تجزیه و تحلیل کنند تا آسیبی به دیگری نرسانند اما امروزه جامعه ایران با ویژگی فردگرایی افراطی خود در رسیدن به اهداف خود که اغلب اهداف مادی است بر روی آرمان ها وحقوق هموطنان خود پا میگذارند تا به هر نحوی به اهداف خود برسند انگار که انسان را وسیله و ابزار خود میدانند. به تعبیر کانت انسان در زندگی خود هدف است نه وسیله یا ابزاری برای دیگران، اتحاد و همدلی اگر از میان جوامعیرخت بر ببندد دیگر ذره ای پیشرفت در آن جامعه مشاهده نخواهد شد آیا انسان در قرن بیست و یکم شکل زندگی خود را به این نحو طراحی کرده، یا اجتماع و طبیعت با زندگی او این کار را کرده است؟آیا فقط در جامعه امروز ایران این شکل از زندگی مشاهده میشود یا در جوامع دیگر این شکل زندگی روال عادی بشریت است؟آیا ذات انسان همواره از ابتدا به این شکل بوده یا در حال تحول و تکامل است؟آیا انسانها خوبی و نیکی را فقط در ظاهر برای جلب اعتماددیگران استفاده میکنند یا خوبی در آنها امری نهادین است؟با قدم زدن درشهرهای امروز ایران به این نکته می رسید که انسانها با یکدیگر غریبه شده اند، دیگر افراد همدیگر را نمی شناسند انگار که ذهنیت آنان بر اساس برنامهنویسی طراحی شده، مقام والی انسانیت از یادها رفته و چشمه زلال زندگی خشک شده است. در حوزه ها و قشرهای مختلف جامعه امروزی احساس مهربانی و محبت که همواره بشریت در طول تاریخ مدعی آن بوده مشاهده نمیشود انسانهای امروزه جامعه ایران احساس و نیازهای طرف مقابلشان را بی اهمیت میخوانند آ نان همواره در ذهن شان به آخرین مرحله فکر میکنند و تصوری از مراحل قبلی در گوشه ذهن شان هم یافت نمیشود. احترام بشریت امروزه فقط بر پایه زندگی مادی و ارزشهای مورد قبول جامعه پایه گذاری شدهبرای مثال در جامعه ایران اقشار ثروتمند جامعه از احترام بیشتری برخوردار هستند زیرا از کودکی حتی در مدرسه ها جوامع ایرانی به همین نحو مورد تربیتقرار گرفتند مدرسه ها همواره بر پایه ارزشیابی اهداف خود را پیگیری میکنند. هیچ گونه شوقی به یادگیری در بچه های ایرانی یافت نمی شود همین هنجارهایکوچک است که در آینده توسط همین فرزندان به ارزش های منفی مورد قبول در جامعه تبدیل می شود.
((انسانها فقط بر اساس ظاهر سنجیده خواهند شد))

ما ایرانیها باید با شناخت این کاستی ها و عملکرد مناسب از گسترش آنها جلوگیری کنیم ایرانی ها همواره در طول تاریخ برای یکدیگر فداکاریهای بیش از حد کرده اند اما شناخت این کاستی ها به معنای نادیده گرفتن عشق و فداکاری ایرانیها نسبت به یکدیگر نیست بلکه دعوتی است برای بازاندیشی، ساختنفضای سالمتر و آگاهانه تر برای نسل های آینده ، اگر جرئت کنیم نگاه مان راتغییر دهیم آینده فرزندانمان روشنتر خواهد بود.
و به یاد داشته باشیم :
(( عشق و فداکاری برای یکدیگر، وقتی به درک و آگاهی پیوند بخورد می تواند زخم های نسلها را التیام دهد.))