خطای راهبردی در نگاه به آمریکا
▪️یکی از مشکلات بنیادین در سیاست خارجی ایران و اغلب کشورهای منطقه و جهان، وجود نگاهی ساده انگارانه و نادرست به نقش ایالات متحده و متحدان غربی آن است. در این نگاه، حل مشکلات کشورها در گرو مذاکره یا برقراری رابطه با آمریکا تلقی می شود و گمان می رود که از این مسیر، تحریم ها برداشته و بحران های داخلی مهار خواهد شد. اما تجربه های عملی نشان داده اند که چنین تصوری نه تنها واقع بینانه نیست، بلکه به تشدید فشارها و افزایش وابستگی نیز منجر شده است.
▪️تجربه برجام نمونه ای روشن در این زمینه است. حتی در شرایطی که توافقی رسمی میان ایران و قدرت های جهانی امضا شد، آمریکا نه تنها به وعده های خود پایبند نماند، بلکه با بهره گیری از ابزار تحریم و فشار، مسیر جدیدی برای مهار و کنترل ایران گشود. در واقع، واشنگتن و برخی دولت های اروپایی مذاکره را نه با نیت همکاری واقعی، بلکه به عنوان ابزاری برای افزایش فشار و وادار کردن ایران به امتیازدهی به کار گرفته اند. این سیاست، مذاکره را از یک راهکار سیاسی به ابزاری برای مشروعیت بخشی به فشارهای بیشتر تبدیل کرده است.
▪️در این میان، نقش اسرائیل قابل چشم پوشی نیست. تل آویو، ایران را تهدیدی وجودی می داند و همواره در تلاش است تا از شکل گیری هرگونه توافق یا نزدیکی میان ایران و غرب جلوگیری کند. آمریکا معمولا با دادن چراغ سبز به اسرائیل، امکان اقدامات نظامی یا خرابکارانه علیه ایران را فراهم می سازد و اروپا نیز با تسلیح اسرائیل، در این روند مشارکت می کند. حامیان و غرب پرستان در ایران باید بدانند که نادیده گرفتن این واقعیت و تصور دستیابی به توافق پایدار با آمریکا و اروپا بدون توجه به نقش اسرائیل در معادلات غرب آسیا، خطای بزرگی است. به بیان دیگر، تا زمانی که اسرائیل در منطقه حضور داشته و شریک اصلی آمریکا محسوب شود، ایران شانسی برای تبدیل شدن به شریک راهبردی یا تجاری آمریکا نخواهد داشت؛ بنابراین برقراری روابط دوستانه میان ایران و غرب در چنین شرایطی تقریبا غیرممکن است.
▪️این خطا محدود به ایران نیست. در کشورهای دیگری شرقی و غربی و منطقه ای همچون عراق، ترکیه، اکثریت کشورهای عربی، لبنان و سوریه نیز چنین می پندارند که با اتکای به غرب می توانند از بحران های داخلی عبور کنند. در عراق، سوریه و افغانستان نیز تجربه دخالت مستقیم آمریکا آشکارتر از همه بود. ورود نیروهای خارجی با شعار آزادی و بازسازی همراه شد، اما حاصل آن چیزی جز ویرانی، فساد و بی ثباتی بیشتر نبود. این نمونه ها نشان می دهد که تکیه بیش از حد بر آمریکا و غرب، نه به حل بحران ها، بلکه به تعمیق آنها انجامیده است.
▪️واقعیت آن است که آمریکا، اروپا و اسرائیل نه به دنبال توسعه و ثبات کشورهای منطقه هستند و نه راه حل مشکلات آنها را در اولویت قرار می دهند. منافع این قدرت ها در استمرار بحران، فروش سلاح و حفظ کنترل بر منابع انرژی و موقعیت های ژئوپلیتیک تعریف شده است. بر همین اساس، امید بستن به مذاکره یا عادی سازی روابط با آنان، بدون درک ماهیت واقعی اهدافشان، یک نگاه غلط و پرهزینه به شمار می آید.
▪️راه خروج از این وضعیت، نه در وابستگی به قدرت های خارجی، بلکه در تکیه بر ظرفیت های داخلی، اصلاح ساختارهای اقتصادی و سیاسی، مبارزه بنیادین با هرگونه فساد و ایجاد همکاری های منطقه ای مستقل است. تنها از این مسیر می توان از چرخه فشار و وابستگی رها شد و به سمت ثبات و توسعه پایدار حرکت کرد.