لغزش

23 شهریور 1404 - خواندن 25 دقیقه - 88 بازدید




در خصوص بیماری اعیاد مطالب زیادی عنوان گردیده در این یاداشت قصد دارم مواردی را عنوان کنم که افراد در حال درمان و بهبودی دچار آن می شوند لغزش و عود بیماری اعتیاد و مصرف مجد برای اینکه بدانید چرا لغزش یک فرایند است و از چه مراحل مختلفی می گذرد؛ در این بخش اطلاعات مستندی درباره تغییراتی که در افکار, احساسات و رفتارهای ما در فرایند لغزش ایجاد می شود, ارائه شده است. باید بدانیم که بعد از این تغییرات است که ما به این نتیجه می رسیم که دیگر چاره ای جز استفاده دوباره از مواد نداریم.

1. مرحله اول – درماندگی احساسی

2. مرحله دوم _ انکار درماندگی

3. مرحله سوم – نشان دادن رفتارهای افراطی

4. مرحله چهارم – اتفاق تحریک کننده

5. مرحله پنجم – ناهنجاری و آشفتگی اوضاع درونی

6. مرحله ششم – درهم ریختگی اوضاع بیرونی

7. مرحله هفتم – از دست دادن کنترل

8. مرحله هشتم – بها دادن به افکار معتاد گونه

9. مرحله نهم -قراردادن خود در موقعیت های خطر ناک

10. مرحله دهم- لغزش

11. مرحله یازدهم – عواقب و پی آمدهای لغزش

دو پژوهشگر به نام های ترنس تی. گورسکی و مرلین میلر مجموعه ای است نشانه های هشداردهنده را که معمولا به لغزش منجر می شوند، کشف و اعلام کرده اند. در سال های اخیر نیز پژوهش های تازه ای درباره لغزش انجام شده است. نتیجه این تحقیقات نشان می دهد که گورسکی و میلر درباره علائم و نشانه هایی که باعث می شوند تا بسیاری از ما معتادان در حال بهبودی و لغزش کنیم درست و قابل اعتماد هستند. اگر می خواهید بهبودی خود را حفظ کنید و از لغزش جلوگیری کنید باید به علائم هشدار دهنده لغزش توجه نشان دهید و با اتخاذ اقدامات لازم از لغزش جسمی که مرحله آخر افتادن دوباره در دام اعتیاد است جلوگیری کنید. خلاصه ای از نتیجه تحقیقاتی که درباره مراحل مختلف لغزش انجام شده است برای کمک به شما در این قسمت ارائه شده است.

لغزش فقط مصرف دوباره مواد نیست لغزش یک فرآیند است که بر اثر آن چنان در دوران بهبودی احساس درماندگی و آشفتگی می کنیم که تنها راه حل و چاره کار را در برگشت به استفاده از مواد برای کنار آمدن با مشکلات زندگی می دانیم. فرایند لرزش شبیه فرایند دومینو است در دومینو با افتادن اولین قطعه قطعات بعدی نیز یکی بعد از دیگر به زمین می افتد. لغزش نیز دارای سلسله مراتب است و از مراحل مختلف تشکیل شده است. اگر در مرحله اول از ابزار بهبودی استفاده نکنیم باعث می شویم که مرحله دوم اتفاق بیفتد. در بهبودی باید مواظب به اولین مرحله لغزش باشیم چون کافی است که مرحله اول لغزش اتفاق بیفتد و از ابزارهای بهبودی استفاده نموده تا در دام مراحل بعدی لغزش بیفتیم و دیگر نتوانیم خود را کنترل کنیم و در این حالت است که در مراحل بعدی لغزش یکی پس از دیگری اتفاق خواهد افتاد. اولین مرحله لغزش زمانی اتفاق می افتد که ما با اولین مشکل روبه رو شویم یعنی نتوانیم احساساتمان را در بهبودی کنترل کنیم. اگر حواسمان جمع باشد و از برنامه ۱۲ قدم برای مقابله با مشکلات استفاده نکنیم با گذشت زمان و به مرور مشکلات روی هم انبار می شوند و ناگهان متوجه می شویم که آخرین قطعه دومینو نیز به زمین افتاده است و ما آخرین گام را به سوی لغزش برداشته این و دوباره همان روش قبلی خود را که مصرف مواد مخدر است برای برخورد با مسائل و مشکلات مان از سر گرفته ایم. جمع شدن مشکلات بر روی هم را که در نهایت به لغزش ختم می شود فراینده لرزش می گویند. هر یک از مشکلاتی را که در فرایند لغزش با آنها روبه رو می شویم علائم هشدار دهنده لغزش هستند چون این علائم و نشانه ها به ما هشدار می دهند که بهبود ایمان در خطر است و می بایست مواظب باشیم و اجازه ندهیم که تا بهبود ایمان به آسانی نابود شود. علائم هشدار دهنده عبارتند از قرار دادن خود در شرایط پرخطر در دوران ه به بهبودی یعنی انجام دادن مجدد کارهایی که در دوران اعتیاد انجام می دادیم مثل دیدن دوستانه معتاد یا رفتن به جاهایی که مواد مصرف می کردیم و کارهایی از این قبیل. نکته مهم این است که بدانیم در بهبودی این رو به رو شدن با آخرین مشکل نیست که باعث لغزش ما می شود بلکه به این علت استفاده از مواد را از سر میگیریم چون علائم هشدار دهنده را نادیده گرفته ایم و نتوانسته ایم با مشکلات مان مقابله کنیم و اکنون بار مشکلات چنان سنگین شده است که ما برای کنار آمدن و و تحمل آنها دوباره به مصرف مواد متصل می شویم. در این مرحله است که ما به عنوان افراد معتاد راه رسم غریزی ه خود را برای برخورد با مشکلات از سر میگیریم و دوباره به سراغ مواد میرویم.

۱۱ مرحله ای که بیشتره ما معتادین در حال بهبودی قبل از لغزش جسمی از آنها عبور می کنیم عبارتند از:

یازده مرحله لغزش

مرحله اول – درماندگی احساسی

*در مرحله اول لرزش با آن که در حال بهبودی هستیم و برنامه ۱۲ قدم را کار می کنیم ممکن است با یک مشکل روبه رو شویم اما نخواهیم یا نتوانیم از لحاظ احساسی با این مشکل کنار بیاییم. در این مرحله نمی دانیم که برای کنار آمدن با این مشکل و حفظ بهبودی خود باید از چه ابزار و راهکاری استفاده کنیم و در نتیجه افکارمان ما را قانع می کند که برنامه دوازده قدم به درد ما نمی خورد. در چنین مرحله ای است که به طرز فکری برمیگردیم که در جلسات انجمن به آن افکار زمان مصرف گفته می شود یعنی افکارمان به حاله سابق برمی گردد و با آن که می دانیم یک جای کارمان اشکال دارد ولی چون نمی توانیم احساسات خودمان را درک کنیم و راه درستی برای ارزیابی احساسات و افکار خودمان در اختیار نداریم در نتیجه نمیتوانیم با مشکلی که با آن روبه رو هستیم کنار بیاییم.

مرحله دوم – انکار درماندگی

*در این مرحله به جای اینکه قبول کنیم که از لحاظ احساسی تحت فشار قرار داریم یا قادر نیستیم با احساسات خود کنار بیاییم و به جای اینکه در انجمن از دیگران کمک بخواهیم برای متقاعد کردن و فریب دادن خودمان مشکلاتمان را انکار می کنیم و کتمان می کنیم و چنین وانمود می کنیم که حالمان در بهبودی خوب است و مشکلی نداریم. انکار کردن مشکلات از جمله راهکارها و ترفند هایی است که همه ما معتادان به خوبی با آن آشنا هستیم چون در زمانی که اعتیاد فعال داشتیم هر موقع که حالت ناخوشایندی به سراغ ما می آمد از روش انکار کردن و نادیده گرفتن مشکلات استفاده میکردیم. البته ما معتاد بودن خود را انکار نمی کنیم بلکه منکر آن می شویم که در بهبودی با مشکل و فشارهای عصبی و احساسی رو به رو هستیم و قادر به مقابله با این شرایط نیستیم. روش غریزی ما این است که خود را متقاعد کنیم که مشکلی نداریم چون به سراغ مواد نرفته ایم در این مرحله است که به احساسات و حالات روحی خودمان توجه نشان نمی دهیم و از ابزار بهبودی و حمایت انجمن از جمله مشارکت صادقانه وضعیت روحی و روانی خود با راهنمای مان یا در جلسات استفاده نمی کنیم. در این مرحله ممکن است با مشکلات جدی و مهمی که به ناگهان در زندگی با آنها روبه رو می شویم نتوانیم کنار بیاییم و به علت ناتوانی در کنار آمدن با مشکلات احساسی و عاطفی کنترل اعضاء از دستمان خارج می شود. برای مثال ممکن است در حال بهبودی به مشکلات خانوادگی و زناشویی از جمله طلاق دچار شویم ولی چون از ابزارهای درست استفاده نمی کنیم به جای اینکه مشکلات را حل کنیم آنها را انکار می کنیم در برخورد با چنین مشکلاتی است که ما باید برنامه بهبودی روزمره خود را با جدیت بیشتری دنبال کنیم و نگذاریم این مشکلات زندگی ما را آشفته کند و تمرکزمان بر روی برنامه بهبودی مان را بر هم زند اگر با مشکلات به درستی مقابله نکنیم نتیجه این می شود که به تدریج از حمایت های انجمن فاصله میگیریم و هر روز بیشتر از روز قبل وضعیت بهبودی خود خشمگین و ناراضی می شویم.

*به یاد داشتن این موضوع بسیار مهم است که در روزهای اول بهبودی بسیاری از ما معتادین از عوارض خماری عذاب میکشیم و ناراحتی های عاطفی و احساسی باعث میشوند که احتمال لغزش ما بیشتر شود. در این مرحله است که احساسات و حالات ای همچون اضطراب و افسردگی، بی خوابی و از دست دادن حافظه به سراغمان می آیند. احساس می کنیم که سوار ترن هوایی شده ایم چون احساسات ما آنچنان پریشان میشود که به هیچ و نمی توانیم آنها را کنترل و مهار کنیم. باید در این مرحله بپذیریم که نوسان شدید حالت روانی ما یکی از اجزاء اصلی فرایند بهبودی ما محسوب می شود باید بدانیم که بالا و پایین شدن های عاطفی و احساسی حالتی گذرا دارند و به تدریج از میان می روند باید حواسمان باشد که صبر و شکیبایی خود را در این حالت از دست ندهیم و از پریشانی افکار و اندیشه های خود به عنوان بهانه ای برای مصرف دوباره استفاده نکنیم.

مرحله سوم – نشان دادن رفتارهای افراطی

*مرحله بعدی در سراشیبی به سمت استفاده دوباره از مواد مخدر نشان دادن رفتارهای افراطی در واکنش به فشارهای عصبی و تحمل مشکلات است. در این مرحله افکار ما به حالت ناسالم و معتاد گونه قبلیه خود که برای کنار آمدن با زندگی به آن عادت کرده است بر می گردد و ما برای فرار از مشکلات و احساس آرامش به کارهایی که ارتباطی به برنامه بهبودی ما ندارد مشغول می شویم. از طرفی می دانیم که نمی خواهیم دوباره مصرف کنیم اما از طرف دیگر از راهکارهای برنامه نیز برای حفظ بهبودی خود و برخورد با مشکلات زندگی استفاده نمی کنیم. در این حالت است که ما کارهای افراطی مثل ،پر کاری ، پرخوری کم خوری یا ورزش شدید روی می آوریم ممکن است برای این کار و سرپوش گذاشتن بر روی احساسات خود به روابط احساسی معتاد شده یا به روابط جنسی متوسل شویم. در گردهم آیی های خانوادگی و دوستانه ممکن است برای کنترل یا کاهش فشار های عصبی خود به طور ناخودآگاه تلاش کنیم تا با خودنمایی بیش از اندازه قدرت خودمان را به رخ دیگران بکشیم گرچه این گونه رفتارها موقتا باعث می شود تا فشارهای عصبی ما کاهش پیدا کند اما مشکلات روحی روانی ما را حل نمی کند شاید ما در ظاهر احساس کنیم که به خوبی روند بهبودی خود را ادامه می دهیم اما در باطن و درون خود خشمگین و ناامید هستیم.

*اگر رفتاری که ما از خود نشان می دهیم با آنچه در درون خود احساس می کنیم تفاوت داشته باشد باید بدانیم که چنین حالاتی نشانه لغزش عاطفی و احساسی است. در این مرحله است که باید بدانیم صداقت یکی از مهمترین معیارهای است که به ما کمک می کند تا بهبودی خود را حفظ کنیم. اما وقتی با خودمان صادق و روراست نباشیم و برای مخفی کردن فشارهای عصبی خود به رفتارهای افراطی متوسط شویم. به تدریج برنامه بهبودی خود و حمایت های انجمن را کنار خواهیم گذاشت و در مسیری که به طور طبیعی در انتظار ماست یعنی استفاده دوباره از مواد مخدر پیش خواهیم رفت. در این مرحله از فرایند حرکت به سوی لغزش کامل مصرف مواد مخدر ممکن است تصمیم های غیرمنطقی بگیریم و قضاوت درستی درباره مسائل نداشته باشیم. ممکن است برنامه های روزمره بهبودی خود را کنار بگذاریم و همان عادت ها و کارهای قبلی همچون گوشه گیری بیدار ماندن تا دیر وقت یا نادیده گرفتن مسائل بهداشتی و نظافت خودمان را از سر بگیریم. ممکن است که ما برای اینکه احساس خوبی داشته باشیم برنامه ریزی هایی را برای انجام بعضی از کارها انجام دهیم اما افکار منحرف و آشفته ما که با قدرت تمام بازگشته است هزاران بهانه می آورد تا از کارهایی که قصد انجام آنها را داریم منصرف شویم. ممکن است که از دست دیگران عصبانی می شویم و آنها را مسئول نابسامانی زندگیمان را بدانیم ممکن است خودمان را در گیره مسائل جزئی کنیم و مسائل کوچک و پیش پا افتاده را در ذهنمان بزرگ جلوه دهیم و تمام وقت و انرژی خود را به فکر کردن به این گونه مسائل صرف کنیم. در این مرحله است که رفتار افراطی ما هر روز مشکلات تازه ای را برای ما ایجاد می کند و ما احساس می کنیم که از عهده این مشکلات بر نخواهیم آمد و همین موضوع باعث می شود که خشمگین و درمانده شویم. در حالی که انواع آشفتگی ها زندگی ما را فرا گرفته است و به تدریج قدرت تشخیص خود را از دست می دهیم و نمی دانیم که چه موضوعی در زندگی ما در اولویت قرار دارد در این مرحله است که ما از انجام کارهایی که برای حفظ بهبودی مان لازم است خودداری میکنیم.

مرحله چهارم -اتفاق تحریک کننده

*در این مرحله است که به ناگهان اتفاقی می افتد و باعث می شود تا ما با استفاده دوباره از مواد مخدر تحریک شویم. برای ما معتادین معمولا این آدم ها مکان ها و شرایط هستند که مصرف مواد مخدر را به یادمان می آورند و ما را تحریک می کنند تا با استفاده از مواد را دوباره شروع کنیم. وقتی در حال بهبودی قرص و محکم هستیم و از راهکارها و ابزارهای برنامه دوازده قدم استفاده می کنیم می توانیم عواملی را که ما را به یاد مواد مخدر میاندازد کنترل و مهار کنیم. ما به جلسات انجمن میرویم و با راهنمای خود صحبت می کنیم یا اینکه به درگاه قدرت برتر دعا و نیایش می کنیم تا ما را از وسوسه و فکر استفاده دوباره از مواد نجات دهد. اما در این مرحله که با لغزش فکری و احساسی دست به گریبان هستیم یک عامل تحریک کننده کافی است که آتش مصرف دوباره مواد مخدر را در درون ما شعله ور کند. برای مثال: ممکن است در برنامه تلویزیونی ببینیم که کسی سرگرم مصرف مواد مخدر است یا به جایی برویم که در آنجا مواد مصرف می کردیم و دفعتا احساس کنیم نمی توانیم خودمان را کنترل کنیم.

مرحله پنجم – ناهنجاری و آشفتگی اوضاع درونی

*وقتی فشار های عصبی ما شدید می شوند احساسات بر فکر و منطق ما غلبه پیدا می کنند و ما با استفاده دوباره از مواد تحریک می شویم. این حالت ما را به مرحله بعدی از لغزش یعنی لغزش فکری می کشاند در این موقع است که الگوهای فکری ما شکل عادی و طبیعی خود را از دست می دهند و حالت آشفته و معتاد گونه پیدا می کنند. در این حالت است که وسوسه مصرف مجدد مواد مخدر به سراغ ما می آید و انکار کردن و خیالبافی درباره به اصطلاح روزهای خوب مصرف مواد مخدر همه هوش و حواس ما را به خود جلب می کند.

*در این مرحله از لغزش است که ما نیاز داریم به خودمان یادآور شویم که چه کسی هستیم و برای چه می خواستیم پاک شویم و قدم اول را دوباره کار کنیم باید بدانیم که ما انسان هایی هستیم که از نوعی بیماری خاص یعنی اعتیاد رنج می بریم و همین بیماری است که ذهن و جسم ما را از حالت طبیعی خارج کرده است. لازم است به خاطر بیاوریم که نیازی نداریم دوباره مصرف مواد را از سر بگیریم و اگر میخواهیم بهبود ایمان را حفظ کنیم باید همه حواس خود را روی کارکرد قدمها متمرکز کنیم.

مرحله ششم – درهم ریختگی اوضاع بیرونی

*ممکن است مدت زیادی در حال لغزش فکری باقی بمانیم و تصور کنیم که هیچ مشکلی در بهبودی نداریم. در این مرحله هنوز به سراغ مواد مخدر نرفته ایم و به همین علت به خود میگوییم که جای هیچ گونه نگرانی وجود ندارد. با وجود این خودمان می دانیم که وضعیت روحی ما حالت عادی و سالم ندارد. می دانیم که روند بهبودی ما چندان خوب و مناسب نیست اما به علت ترس، شرمندگی یا غرور، حالت روانی و آشفتگی ذهنی خود را مخفی نگه میداریم. در این مرحله است که افکار معتاد گونه باعث می شوند تا در زندگی و دنیای اطرافمان مشکلاتی برای ما اتفاق بیفتد .برای مثال: چون از درون آشفته هستیم ممکن است با اعضای خانواده خود مشاجره کنیم یا با همکاران مشکل پیدا کنیم یا اینکه نسبت به برنامه بهبودی خود و انجمن احساس نفرت کنیم. در این مرحله است که مشکلاتی که در زندگی و اطراف خود با آنها روبه رو هستیم هر روز بیشتر و بیشتر می شوند و ما هر روز از برنامه بهبودی خود بیشتر فاصله می گیریم و از حمایت های انجمن ما نیز استفاده نمی کنیم.

مرحله هفتم – از دست دادن کنترل

*وقتی به جای کار کردن برنامه مهمان و استفاده از حمایت های انجمن سعی می کنیم تا برای کنار آمدن با زندگی و مشکلات آن به خودمان تکیه کنیم به ناگهان متوجه میشویم که نمی توانیم از پس مشکلات بر آئیم. در این مرحله است که غالبا برای فراموش کردن مشکلات خود و به دست آوردن آرامش به رفتار افراطی متوسل می شویم و اینگونه رفتار به طور معجزه آسایی باعث می شوند تا ما آرامش پیدا کنیم این راهکار برای مدتی کوتاه نتیجه می دهد اما در نهایت اوضاع از دست ما خارج می شود. به محض اینکه یکی از مشکلات پیش آمده را حل می کنیم دو مشکل جدید سر راه ما سبز می شوند زندگی ما به روز مشکلات پی در پی تبدیل می شود. و دچار بحران بی وقفه می شویم و هرچه تلاش می کنیم تا مشکلات را از پیش پا برداریم موفق نمی شویم سرانجام به این نتیجه می رسیم که کنترل اوضاع از دستمان خارج شده است و به همین علت به وحشت می افتیم و احساس درماندگی می کنیم. در این حالت است که خودمان بگوییم بله من پاک هستم و برنامه بهبودیم را کار می کنم ولی در عین حال احساس می کنم که کنترل اوضاع را از دست داده ام و همچون گذشته درمانده و بی پناه هستم و اگر به بودی این اصل من از خیر آن گذشتم.

مرحله هشتم – بها دادن به افکار معتاد گونه

*در این مرحله است که همه مکانیسم های دفاعی معتاد گونه ما با تمام قدرت به ما هجوم می آورند بیماری ما باعث می شود تا ما احساس کنیم که برنامه بهبودی ما مختل شده است و این برنامه درواقع آن چیزی نیست که ما میخواستیم و به درد ما نمی خورد. در این مرحله احساس درماندگی و عجز می کنیم و تصور می کنیم که در انجمن هیچ کس ما را درک نمی کند و نمی تواند به ما کمک کند. به تدریج به این فکر می افتیم که از دوستان معتاد خود سراغ بگیریم اما خود را فریب داده و با خود میگوییم قصد نداریم که مواد مصرف کنیم بلکه می خواهیم دوستان خود را که افراد خوش مشرب و جالبی هستند ببینیم افکار معتاد گونه تلاش میکند تا ما را متقاعد کنند که بهبودی کار بسیار دشواری است و گره کار ما به دسته این برنامه باز نمی شود. با آنکه قصد نداریم مواد مصرف کنیم اما درباره مواد خیالپردازی میکنیم وسوسه مصرف مجدد مواد مخدر به تدریج به سراغ ما می آید ممکن است در این مرحله خودمان را قانع کنیم که ما اصلا معتاد نبوده ایم و مصرف مواد آن طور هم که ما تصور میکردیم بد و دردسر آفرین نبوده است. ذهن ما فقط جنبه های خوب و لحظه های خوش مصرف مواد مخدر را به یاد ما می آورد و فراموش میکنیم که اعتیاد چه بلاهایی را که بر سرما نیاورده است ممکن است با خود این طور فکر کنیم که به صورت تفننی و تفریحی مواد مصرف خواهیم کرد یا اینکه ماده مخدر دیگری را برای مصرف انتخاب خواهیم کرد و خواهیم توانست مصرف آن را کنترل کنیم. ممکن است افکار معتاد گونه ما را متقاعد کند که مشکل اصلی و واقعی ما مواد نیست بلکه مشکلات مهم طرح دیگری در زندگی داریم که باید انرژی خود را روی آنها متمرکز کنیم این احتمال وجود دارد که توجه خود را به مسائلی چون زناشویی، افسردگی، طلاق ،یا کار خود جلب کنیم و چنین تصور نماییم که اگر این مشکلات برطرف شد شوند زندگی ما سر و سامان خواهد گرفت.

مرحله نهم – قرار دادن خود در موقعیت های خطر ناک

*در این مرحله وضعیت روحی و افکارمان چنان آشفته است که ما کاملا به راهکارها و پیشنهاد هایی که برای بهبود ایمان ضروری هستند بی توجه می شویم و با این تصور که مواد مصرف نخواهیم کرد خود را در موقعیت های پر مخاطره قرار می دهیم با خود خواهیم گفت دیدن دوستان معتاد ماند یا بازدید از مکان هایی که در در آنجا مواد مصرف کرده ایم مشکلی پیش نخواهد آورد از کار افتادگی قوای عقل ایمان در این مرحله به حدی می رسد که به خود کاملا حق می دهیم چه کارهایی را انجام دهیم که می دانیم با اسم خواهد شد تا دوباره به استفاده از مواد وسوسه شویم. نمونه این گونه کارها رفتن به خانه کسانی است که از آنها مواد می خریدیم به بهانه این که می خواهیم با آنها درد دل کنیم یا رفتن به مهمانی هایی که می دانیم در آنجا مواد مصرف میشود. در این مرحله است که بیماری اعتیاد مان توانسته است ما را فریب دهد و متقاعد کند که در دسترس بودن مواد و دیدن کسانی که سرگرم استفاده از مواد هستند مشکلی برای ما ایجاد نخواهد کرد.

مرحله دهم – لغزش

*با بازگشت به افکار، احساسات، رفتار و دیدگاه های قدیمی و با کنار گذاشتن راهکارها و حمایت هایی که برای بهبودی ما ضرورت دارند و قرار دادن خود در شرایط پر مخاطره سرانجام بار دیگر به سراغ مواد مخدر میرویم و لغزش جسمی ما آغاز می شود. در این حالت اوضاع را اینگونه توجیه می کنیم که یا باید مواد مصرف کنیم یا کارمان به خودکشی خواهد کشید با خود خواهیم گفت اگر مواد مصرف نکنیم فشارهای عصبی و روانی ناشی از مشکلات زندگی ما را از پا در خواهند آورد و ممکن است بر اثر احساس بدبختی و درماندگی به زندگی خود پایان دهیم. اگر به عنوان یک معتاد با این سه گزینه یعنی خودکشی و از پا در آمدن به علت فشارهای عصبی و مشکلات زندگی یا استفاده از مواد مخدر روبرو می شدید کدام گزینه را انتخاب خواهید کرد ؟؟طبیعی است که مواد مخدر را انتخاب می کردید چون بگزین های دیگر مرگ و نابودی به همراه دارند در این حالت است که ما به سراغ گزینه ای می رویم که می دانیم دردهای ما را تسکین می دهد و به ما کمک می کند تا از مشکلات فرار کنیم یا با آنها کنار بیایید فاجعه ای که همه ما معتادان آن را تجربه کرده ایم این است که مصرف مواد نه تنها مشکلات ما را حل نمی کند بلکه مشکلات ما را افزایش نیز می دهد.

مرحله یازدهم – عواقب و پی آمدهای لغزش

*پس از لغزش جسمی یعنی استفاده دوباره از مواد ممکن است یکی از این راه را پیش بگیریم: بعضی از ما معتادان متوجه می شویم که اشتباه کرده ایم و در واقع برای کنار آمدن با زندگی به طرز فکر قدیمی خود بازگشته ایم. در چنین حالتی کار را سخت نمیگیریم و خود را سرزنش نمی کنیم بلکه متوجه اشتباهات همان می شویم و دوباره درخواست کمک می کنیم و بهبودی مان را شروع می کنیم. گروه دوم معتادان ای هستند که بعد از یک لغزش این واقعه زندگی را برای خود سخت می گیرند آنها از انجمن شان درخواست کمک نمی کنند و به مصرف مواد ادامه می دهند بسیاری از این گروه با مشکلات بزرگ دیگری در زندگی روبرو می شوند و سر انجام ممکن است یا خودکشی کنند یا بر اثر عوارض ناشی از مصرف مواد مخدر سلامتی خود را از دست بدهند یا اینکه بر اثر تصادف یا رویدادهای خشونت بار کشته شوند.