شعر شهریار به مثابه گفتمان وحدت: بازتاب هویت ملی و دینی در پرتو جامعه شناسی کلاسیک و پست مدرن

23 شهریور 1404 - خواندن 12 دقیقه - 6 بازدید



مقدمه

شعر فارسی در طول تاریخ همواره یکی از مهم ترین بسترهای بیان هویت جمعی، بازتاب ارزش های اجتماعی و انتقال پیام های دینی و اخلاقی بوده است. در این میان، استاد محمدحسین بهجت تبریزی، مشهور به شهریار، جایگاهی بی بدیل دارد؛ شاعری که هم در قالب های کلاسیک و هم در تجربه های مدرن شعری، توانست صدای ملی و دینی جامعه ایرانی را به طنین درآورد. شهریار نه صرفا یک شاعر عاشقانه سرا و غزل پرداز که با حیدربابایه سلام شهرت جهانی یافت، بلکه روشنفکری فرهنگی و هنری بود که در بزنگاه های تاریخی، از شعر به عنوان ابزاری برای بازنمایی اتحاد ملی و هویت دینی استفاده کرد.

شهریار در عصر تحولات پرشتاب سیاسی و اجتماعی قرن بیستم می زیست؛ دورانی که ایران شاهد مدرنیزاسیون نیم بند، جنبش های ملی گرایانه، تغییرات رژیمی و دگرگونی های فرهنگی بود. در چنین فضایی، آثار او در پیوند با مردم، دین، و هویت ملی، نوعی سرمایه فرهنگی (به تعبیر بوردیو) تولید کردند که تا امروز الهام بخش است. شعر شهریار توانست میان سنت و تجدد، ملیت و دین، زبان فارسی و ترکی آذری، پلی ارتباطی بزند و این تلفیق، به شکل گیری نوعی گفتمان وحدت بخش کمک کرد.

هدف این یادداشت، بررسی بازتاب اتحاد ملی و وجوه دینی در شعر شهریار است؛ موضوعی که از یک سو می تواند بر مبنای نظریه های کلاسیک جامعه شناسی مانند دورکیم و پارسونز فهم شود، و از سوی دیگر با نگاه نظریه های مدرن و پست مدرن همچون بوردیو و فوکو تعمیق یابد. این متن می کوشد تا با رویکردی میان رشته ای، شعر شهریار را نه تنها به عنوان متن ادبی، بلکه به عنوان سندی جامعه شناختی و فرهنگی بررسی کند که بازتاب دهنده فرایندهای پیچیده هویت سازی در جامعه ایران است.


شهریار به عنوان نماد هویت چندلایه

شهریار شاعری بود که هم زمان در سه حوزه مهم تنفس می کرد: زبان فارسی، زبان ترکی و گفتمان دینی- ملی ایران. این تنوع فرهنگی و زبانی، او را به یک چهره ی وحدت بخش بدل کرد. در شعر او، عناصر ملی گرایانه با مفاهیم مذهبی درهم تنیده اند و این تلفیق، به تعبیر دورکیم، نوعی همبستگی اجتماعی ایجاد می کند. به عنوان نمونه، در شعرهای عاشقانه و آیینی او، مدح اهل بیت و ستایش امام علی(ع) بارها دیده می شود. این عنصر، از دیدگاه جامعه شناسی دین دورکیم، کارکردی آیینی دارد و به بازتولید وجدان جمعی دینی کمک می کند. در عین حال، در سروده هایی چون حیدربابایه سلام، شهریار به زبان مادری اش، خاطرات و سنت های قومی را زنده می کند؛ اما این بازگشت به ریشه های قومی نه تفرقه افکنانه، بلکه تکمیل کننده هویت ایرانی است.

از منظر پارسونز، این ترکیب نشان می دهد که شعر شهریار به مثابه یک نظام فرهنگی عمل می کند که کارکردش یکپارچه سازی عناصر متنوع اجتماعی است. او با بازتاب هم زمان دین، قومیت و ملیت، انسجام اجتماعی را تقویت می کند.


اتحاد ملی در شعر شهریار

شهریار همواره دغدغه ی ایران و یکپارچگی آن را داشت. او در بزنگاه های تاریخی، با سروده های خود نوعی گفتمان ملی گرایانه ی مبتنی بر وحدت خلق کرد. برای نمونه، در اشعارش ایران به مثابه مادر یا معشوق تصویر می شود که باید از او پاسداری کرد. این تصویرسازی نمادین، از دیدگاه بوردیو، نوعی قدرت نمادین است که به تحکیم تعلق جمعی می انجامد.

در پرتو نظریه ی فوکو، می توان شعر شهریار را نوعی گفتمان مقاومت دانست. او در برابر نیروهای گسست زا چه فشارهای سیاسی و چه شکاف های قومی از شعر برای تولید و بازتولید هویتی یکپارچه بهره گرفت. شعر او نه صرفا زیباشناسانه، بلکه نوعی کنش گفتمانی است که به ساختن و تثبیت یک روایت ملی کمک می کند.

مخصوصا در مواجهه با تنش های قومی و زبانی در ایران، شهریار توانست نشان دهد که زبان ترکی و فارسی نه در تقابل، بلکه در هم افزایی می توانند هویت ایرانی را غنی تر سازند. این رویکرد، با نظریه های مدرن هویت فرهنگی همخوانی دارد که بر چندلایگی هویت و امکان همزیستی عناصر متفاوت تاکید می کنند.


وجوه دینی شعر شهریار

یکی از جنبه های کمتر مورد غفلت در شعر شهریار، بعد دینی آن است. او نه تنها شاعر ملی، بلکه شاعر آیینی نیز بود. اشعار او درباره ی پیامبر اسلام (ص)، امام علی (ع)، و واقعه عاشورا نشان می دهد که دین برای او نه فقط یک امر فردی، بلکه یک عنصر جمعی و تاریخی است.

دورکیم در نظریه خود دین را سرچشمه همبستگی اجتماعی می داند. شعر شهریار نیز چنین نقشی ایفا می کند: با مدح امام علی و اهل بیت، او نوعی وجدان جمعی دینی را بازتولید می کند که می تواند عامل همبستگی در جامعه ای چندقومیتی باشد.

از سوی دیگر، فوکو با مفهوم میکروفیزیک قدرت نشان می دهد که گفتمان دینی می تواند سازوکارهای قدرت را بازتولید یا به چالش بکشد. در شعر شهریار، دین نه ابزار سلطه، بلکه وسیله ای برای مقاومت در برابر بحران های اجتماعی و فرهنگی است. او دین را به عنوان عنصر وحدت بخش و معنابخش به جامعه معرفی می کند، نه صرفا ابزار اقتدار سیاسی.


شهریار و سرمایه نمادین وحدت

بوردیو تاکید می کند که فرهنگ و نمادها می توانند نوعی سرمایه تولید کنند که در عرصه اجتماعی کارکرد دارد. شعر شهریار، به ویژه اشعار آیینی و ملی او، مصداق روشن این سرمایه نمادین است. این سرمایه، توانسته است نسل ها را حول هویت ایرانی و دینی جمع کند و حتی پس از مرگ شاعر نیز همچنان تاثیرگذار باشد.

به بیان دیگر، میراث شهریار نوعی سرمایه فرهنگی مشترک است که هم در سطح ملی و هم در سطح فراملی (جهان ترک زبان و جهان اسلام) مورد استفاده قرار می گیرد. این سرمایه فرهنگی، به ویژه در زمان بحران های هویتی، می تواند کارکردی وحدت آفرین داشته باشد.


پیوند سنت و مدرنیته در شعر شهریار

شهریار در دورانی می زیست که ایران درگیر فرآیند مدرن سازی و تغییرات اجتماعی گسترده بود. در این فضا، او توانست سنت شعری فارسی را با دغدغه های مدرن پیوند دهد. غزل های عاشقانه او در کنار اشعار ملی و آیینی، نشان دهنده تلاشی است برای به روزرسانی سنت بدون گسست از ریشه ها.

از منظر نظریه های پست مدرن، این رویکرد شهریار را می توان مصداق چندصدایی دانست. او نه یک صدا، بلکه مجموعه ای از صداها را در شعر خود جای داده است: صدای عاشقانه، صدای قومی، صدای ملی، و صدای دینی. این چندصدایی بودن، شعر او را به بستری برای دیالوگ اجتماعی بدل می سازد.


شهریار و جامعه پذیری ملی دینی

شعر شهریار نه تنها یک تجربه زیبایی شناختی است بلکه ابزاری برای جامعه پذیری محسوب می شود. پارسونز در نظریه کارکردگرایی خود بر این باور است که نظام های فرهنگی و نمادین به فرایند جامعه پذیری کمک می کنند و ارزش های مشترک را به نسل های بعدی منتقل می سازند. اشعار شهریار دقیقا چنین نقشی ایفا کرده اند؛ به ویژه علی ای همای رحمت که در میان اقشار مختلف مردم به عنوان یک سرود آیینی و ملی شناخته می شود.

این شعر نه تنها ستایش فردی از امام علی (ع) است، بلکه بازتولید یک وجدان جمعی دینی است که به انسجام اجتماعی می انجامد. همین امر نشان می دهد که آثار شهریار، حتی خارج از بستر ادبیات، نقشی در آموزش و تثبیت هویت ملی - دینی ایفا می کنند.


شهریار در مواجهه با بحران های اجتماعی

قرن بیستم ایران شاهد بحران های متعددی بود: تغییر سلطنت، جنگ جهانی دوم، ملی شدن صنعت نفت، انقلاب اسلامی، و آغاز جنگ تحمیلی. در چنین شرایطی، شعر شهریار اغلب پاسخی به این بحران ها بود. او با استفاده از نمادهای دینی و ملی، به خلق یک روایت وحدت پرداخت.

از منظر فوکو، این عمل نوعی مقاومت گفتمانی است؛ زیرا شهریار با بهره گیری از زبان شعر، قدرت های تفرقه افکن و گفتمان های مسلط گسست زا را به چالش می کشید. او با تاکید بر وحدت ملی و پیوند دینی، از شعر به عنوان میدان مبارزه گفتمانی استفاده کرد. به بیان دیگر، شعر شهریار در بزنگاه های بحرانی، نوعی روایت بدیل ارائه می کرد که می توانست جامعه را به سمت همبستگی و مقاومت سوق دهد. این نقش نشان می دهد که شعر، در کنار رسانه ها و نهادهای اجتماعی، می تواند کارکردی سیاسی - اجتماعی داشته باشد.


بازتاب عشق و عرفان به عنوان نیروی وحدت بخش

شهریار در بسیاری از اشعارش، عشق را محور قرار می دهد؛ اما این عشق صرفا عاشقانه فردی نیست، بلکه اغلب به ساحت عرفانی و الهی ارتقا می یابد. در اینجا می توان به نظریه دورکیم بازگشت: آیین ها و نمادهای دینی موجب تقویت همبستگی اجتماعی می شوند. عشق عرفانی در شعر شهریار نیز چنین نقشی دارد؛ زیرا عشق به خدا، پیامبر و اهل بیت را به عنوان ارزش مشترک جامعه مطرح می کند.

از دیدگاه پست مدرن، این عشق چندلایه نشان دهنده چندمعنایی متن است. عشق می تواند هم عاشقانه زمینی باشد، هم عرفانی الهی، و هم ملی میهنی. همین چندمعنایی بودن، امکان هم ذات پنداری گروه های مختلف را فراهم می کند و شعر شهریار را به بستری برای گفت وگوی اجتماعی میان نسل ها و اقوام بدل می سازد.


شهریار و نظریه سرمایه اجتماعی

مفهوم سرمایه اجتماعی که در جامعه شناسی مدرن مطرح شده، به پیوندها، اعتماد و شبکه های اجتماعی اشاره دارد که همکاری و همبستگی را تسهیل می کنند. شعر شهریار، به ویژه در سطح ملی، نقش مهمی در تولید سرمایه اجتماعی داشته است. به عنوان مثال، اشعار او به زبان ترکی و فارسی، هر دو گروه زبانی را حول یک میراث مشترک گرد آورده اند. این فراتر رفتن از مرزهای زبانی و قومی، موجب افزایش اعتماد و پیوند اجتماعی میان اقشار مختلف جامعه ایرانی شده است. در واقع، شعر او به شکل نمادین یک پل اجتماعی ساخته است که سرمایه اجتماعی در سطح ملی را تقویت کرده است.


میراث شهریار در گفتمان معاصر

امروز نیز اشعار شهریار در مراسم رسمی، محافل ادبی، و حتی رسانه های عمومی مورد استناد قرار می گیرند. این نشان می دهد که سرمایه فرهنگی و نمادین او همچنان زنده است. به بیان بوردیو، این سرمایه به گونه ای قابل انتقال است و نسل ها می توانند آن را در موقعیت های جدید بازتولید کنند. از دیدگاه فوکو، می توان گفت که میراث شهریار بخشی از «رژیم حقیقت» در فرهنگ ایرانی شده است؛ یعنی مجموعه ای از گفتمان ها و ارزش هایی که حقیقت اجتماعی و فرهنگی ما را شکل می دهند. اتحاد ملی و هویت دینی که در اشعار او بازتاب یافته، همچنان بخشی از گفتمان غالب در ایران معاصر است.


نتیجه گیری

شعر استاد شهریار فراتر از تجربه زیبایی شناختی فردی، یک سند جامعه شناختی و فرهنگی است که می تواند هویت ایرانی را در ابعاد مختلفش توضیح دهد. او توانست

· اتحاد ملی را از طریق نمادهای مشترک (ایران، زبان فارسی، خاطره جمعی) تقویت کند.

· وجوه دینی را با مدح اهل بیت و عشق عرفانی به عنوان عنصر همبستگی بازتولید کند.

· سرمایه فرهنگی و اجتماعی بیافریند که تا امروز نیز کارکرد دارد.

· میان سنت و مدرنیته، قومیت و ملیت، زبان مادری و زبان ملی پیوندی هم افزا برقرار سازد.

از منظر نظریه های کلاسیک (دورکیم و پارسونز)، شعر شهریار کارکردی انسجام بخش و آیینی دارد. از منظر نظریه های مدرن (بوردیو)، اشعار او نوعی سرمایه فرهنگی و نمادین تولید می کنند که به بازتولید هویت جمعی کمک می کند. و در پرتو نظریه های پست مدرن (فوکو)، می توان آن ها را نوعی مقاومت گفتمانی دانست که روایت وحدت را در برابر گفتمان های تفرقه افکن عرضه می کند.

بدین ترتیب، شهریار نه فقط شاعر دل ها، بلکه مهندس اجتماعی وحدت بود؛ کسی که با زبان شعر توانست وجدان جمعی ایرانیان را بازتاب دهد و بر وحدت ملی و دینی آنان بیفزاید.