مادر؛ نغمه ای ازجنس نور

21 شهریور 1404 - خواندن 2 دقیقه - 93 بازدید

مادر؛ نغمه ای از جنس نور 

مادر، یعنی آغاز بی پایان. 

یعنی صدایی که حتی وقتی سکوت می کند، آرامش می بخشد. 

یعنی دستی که وقتی خسته است، باز هم نوازش می کند. 

او مثل خاک است؛ بی ادعا، اما ریشه ی تمام شکوفه ها. 

مثل آفتاب است؛ گرم، بی منت، و همیشه حاضر. 

در چشم هایش، تاریخ تمام صبرها نوشته شده. 

در قلبش، جایی برای تمام دردهای ما هست، بی آن که شکایتی کند. 

مادر، آن شعر نانوشته ای ست که هر روز در دل مان زمزمه می شود. 

و اگر روزی دلت گرفت، 

یادش کن. 

با یک نفس عمیق، با یک لبخند، 

با یک «دوستت دارم» که شاید دیر گفته شود، 

اما هرگز بی اثر نیست.


---


🪶 لری:

دایه؛ نغمه یی از روشنی 

دایه، یعنی سرآغاز بی پایون. 

یعنی آوایی که وه سکوت هم دل آرامه. 

یعنی دستی که وه خستگی هم ناز می کنه. 

دایه مث خاکه؛ بی غرور، ولی ریشه ی گلون. 

مث خورشیده؛ گرم، بی منت، همیشه وه دل. 

وه چشماش، صبوری تموم سال ها نوشته ست. 

وه دلش، جا وه دردای ما هست، بی هیچ گله ای. 

دایه، شعریه که هر روز وه دل مون زمزمه می شه. 

اگه روزی دل ت تنگ شد، 

یادش کن. 

وه یه نفس ژرف، وه یه خنده ی آروم، 

وه یه "دوستت دارم" که شاید دیر باشه، 

ولی همیشه اثر داره.


---


💖 English:

Mother; a melody made of light 

Mother is the beginning that never ends. 

A voice that soothes even in silence. 

A hand that comforts, even when tired. 

She is like the soil—humble, yet the root of every blossom. 

Like the sun—warm, selfless, always present. 

In her eyes, the history of patience is written. 

In her heart, there’s space for all our pain, without complaint. 

Mother is the unwritten poem we whisper every day. 

And if your heart ever feels heavy, 

Remember her. 

With a deep breath, with a soft smile, 

With an “I love you” that may come late, 

But never loses its power.