خشک شدن دریاچه ارومیه: یک فاجعه ملی

21 شهریور 1404 - خواندن 4 دقیقه - 28 بازدید

دریاچه ارومیه، یکی از بزرگ ترین دریاچه های نمکی ایران و منطقه بود که سال ها میزبان پرندگان مهاجر و اکوسیستم ویژه ای بود. اما در دهه های اخیر، به طور قابل توجهی سطح و وسعت آن کاهش یافته است و امروز، به عنوان یکی از بحران های زیست محیطی ایران شناخته می شود. این کاهش به «فاجعه ملی» تبدیل شده است؛ نه تنها به خاطر از دست رفتن یک زیست بوم ارزشمند، بلکه به دلیل پیامدهای گسترده برای سلامت مردم، کشاورزی و اقتصاد محلی.

علت های خشک شدن دریاچه ارومیه را می توان در ترکیبی از عوامل طبیعی و انسانی جست وجو کرد. نخست، تغییرات اقلیمی و کاهش بارش ها در منطقه باعث کمبود منابع آب ورودی به دریاچه شده است. دوم، برداشت بی رویه از منابع آبی سطحی و زیرزمینی برای کشاورزی به ویژه در حوضه های اطراف دریاچه، فشار زیادی را بر منابع آب ورودی وارد کرده است. سوم، ساخت سدها و شبکه های آبیاری گسترده، جریان آب را از مناطق اطراف به سمت مصرف های زراعی هدایت کرده و این امر موجب کاهش مداوم آب ورودی به دریاچه شده است. این عوامل با هم به از دست رفتن تراز آبی دریاچه، شور شدن لایه های سطحی و تشکیل بادهای نمکی منجر شده اند که به پخش گرد و غبار نمک و آلودگی هوا در شهرها و روستاهای همجوار انجامیده است.

نتایج این بحران فقط به خشکی خشک سطح آب محدود نمی شود. سلامت انسانی قربانی این فاجعه است: گرد و خاک نمک و آلودگی هوا از طریق ریه ها وارد می شود و بیماری های تنفسی و مشکلات پوستی را به دنبال دارد. کشاورزی که عمده منابع معیشتی منطقه را تشکیل می دهد با کاهش محصول و افزایش هزینه های آبیاری مواجه است. صیادی که بخشی از اقتصاد محلی را شکل می داد کاهش یافته یا از بین رفته است و تنوع زیستی منطقه، به ویژه جمعیت های پرندگان مهاجر، به سرعت رو به کاهش گذاشته است. علاوه بر این، کاهش گردشگری و پیامدهای اجتماعی-اقتصادی برای ساکنان محلی نیز به چشم می خورد.

اما این خشک شدن تنها یک مشکل زیست محیطی نیست؛ این یک صدای بلند برای بازنگری در رویکردهای مدیریتی منابع آب و توسعه پایدار است. برای عبور از این بحران، نیاز به رویکردی جامع و چندوجهی داریم: مدیریت کارآمد منابع آب در بخش کشاورزی (کاهش مصرف با استفاده از فناوری های آبیاری نوین، تغییر الگوی کشت به محصولات کم آب بر، اصلاح تعرفه های آب)، احیای برخی از کانال ها و سدهای قدیمی با بازبینی شایستگی استفاده از آنها، و ایجاد طرح های پشتیبان برای مهار گرد و غبار و شراره های نمک. همچنین، پژوهش های علمی برای پایش شاخص های آبی، مدل سازی روندها و پیشنهاد راهکارهای عملی، باید به صورت پیوسته تداوم یابد. همکاری های محلی با مرکزهای تحقیقاتی، دانشگاه ها و سازمان های بین المللی برای بهبود مدیریت آب و اجرای پروژه های احیاء از اهمیت بالایی برخوردار است.

در کنار اقدامات فنی، نقش جامعه نیز حیاتی است. آگاهی عمومی از مصرف بهینه آب در بخش کشاورزی و مصرف خانگی، تشویق به اقدام های کوچک اما مداوم مانند کاهش ضایعات آب، استفاده از مصارف قطعی و به کارگیری روش های بهتر آبیاری می تواند بهبودهای قابل توجهی ایجاد کند. رسانه ها و مدارس می توانند نقش هدایتگری در آموزش و ایجاد حس مسئولیت ملی نسبت به این موهبتی که با نام دریاچه ارومیه به یاد می آید ایفا کنند.

در پایان، خشک شدن دریاچه ارومیه یک فاجعه ملی است که ما را به پاسخگویی و اقدام جمعی دعوت می کند. اگر بخواهیم از این بحران عبور کنیم، باید با شفافیت، همکاری و تعهد به مدیریت پایدار منابع آب، آینده ای بسازیم که هم اکوسیستم ارزشمند دریاچه را حفظ کند و هم سلامت و معیشت مردم منطقه را تضمین نماید