معرفی کوتاه محمد بن حسین خطیبی و معارف

23 آذر 1402 - خواندن 3 دقیقه - 290 بازدید

محمد بن حسین خطیبی معروف به بهاءالدین ولد و ملقب به سلطان العلماء، به سال 534 ه .ق چشم به جهان گشود و بیشتر عمر خود را در خراسان، زادگاه و مولد خود سپری کرد و در سال 628 ه .ق در قونیه رخت به عالم افلاک کشید (رک: فروزانفر،1389: 6، 7، 31، 32). تنها اثر باقی مانده از ایشان، مجموعه ای است که به «معارف» شهرت دارد و ظاهرا جناب بهاءولد، نام معارف را بر کتاب خود ننهاده است زیرا در هیچ جای کتاب، این نام بر این مجموعه اطلاق نشده است و در رساله ی فریدون سپهسالار نیز به عنوان کهنه ترین و مهم ترین سند منثوری که در باب زندگی جناب مولانا در دست است این نام به کار نیامده است: آنجا که در قسم اول، ذیل «ذکر مقامات سلطان العلماء بهاءالدین محمد الواد» طبق سنت صوفیانه، برای تبرک مقدمه ی معارف را نقل می کند اثری از ذکر نام معارف برای این کتاب وجود ندارد (ر.ک: سپهسالار، 1387: 17، 18)؛ و جناب مولانا نیز در محاورات خود از آن به «فواید والد» تعبیر می کرده است (رک: فروزانفر، 1389: 73).

این کتاب از نثرهای گفتاری است، یعنی آنچه عارفان در مجالس وعظ خود به مناسبت هایی ایراد می کردند و دیگران آن را می نوشتند. بهاءولد به هنگام نگارش یا ایراد این کتاب، گویی در عالمی ورای عالم رنگ است؛ و قلم را به دست دل می دهد و هر چه بر دل می گذرد را بر کاغذ می آورد و دنیایی را می آفریند که در آن هو معکم اینما کنتم (حدید/ 4) در اندرون و بیرون کالبد او صد هزاران چشمه ی حیوان بر می جوشاند که یکی بیکی نماند و او در میان حیات های رنگین و عجیب خدا می غلتد و بر سر و دوش خدا بوسه می زند و هرلحظه از بن ضمیر چون عروسان عاشق می زارد که ای الله مرا مزه و حیات دیگر ده8. در این دنیای روحانی و زنده که در گستره ی پردامنه ی معیت آفریده شده است گویی «امور نظری و اصول عقیدتی که عقلانی اند، صورتی محسوس می یابند و بر نفسی که تا عالم روحانی ارتقا (عروج) یافته است حقیقت وجودی خویش را آشکار می کنند؛ از طرفی نیز امور محسوس، گویی با مجرد شدن از ماده، حقیقت پنهان باطنشان را بر سالک پدیدار می سازند» (پور نامداریان، 1390: 38). به دنبال چنین مکاشفاتی معمولا به فرا خور ادراک هر فرد، معرفتی به وی دست می دهد که از سویی به جهت صبغه ی علمی با اندیشه های فلسفی پهلو می زند و از سویی، قالب ارائه ی آن به لحاظ ادبی سرشار از صورت های تمثیلی ولاست» (همان: 40)؛ «به همین جهت ماهیت معارف بهاءولد و پیدایش آن در موقعیت هایی همچون وضعیت ایجاد و پیدایی شعر و نیز بهره مند بودنش از عناصر شعر به ویژه جلوه های گونه گون صور خیال و نیز جنبه های بلاغی زبان، باعث شده است نثر معارف از حیطه ی نثر عادی یا علمی خارج شده به نثری شاعرانه بدل کردد».