فرازغرب | تحلیل دکتر موسوی فرد: ضرورت وحدت امت اسلام در عصرترجیح رژیم صهیونیستی از سوی آمریکا بر دیگران

20 شهریور 1404 - خواندن 9 دقیقه - 2516 بازدید
ضرورت های موجودیتی فهم وحدت واقعی امت واحد اسلامی
در روزگار ترجیح رژیم صهیونی بر دیگر متحدان از سوی آمریکا

تبیین و ابعاد مسئله

دکترسیدمحمدرضا موسوی فرد به مناسبت هفته وحدت در سال 1404 در تحلیلی آورده است: در جهانی که هر روز بر پیچیدگی های آن افزوده می شود، جهان اسلام در گرداب چالش هایی گرفتار آمده که موجودیت و هویت آن را به بازی گرفته است. در این میان، تنها کلید رهایی از این گرداب، بازگشت به اصل اساسی «وحدت» است؛ اصلی که ریشه در تعالیم ناب اسلامی دارد و تنها راه ایستادگی در برابر توفان سهمگین دشمنی هاست. این نوشتار بر آن است تا با نگاهی واقع بینانه، این ضرورت حیاتی را از رهگذر آموزه های دینی و حقایق جهان امروز به واکاوی بنشیند و نشان دهد که چگونه همبستگی می تواند چونان دژی استوار، امت اسلامی را از گزند آسیب ها مصون دارد. آنچه این نیاز را برجسته تر می سازد، رفتار قدرت هایی است که برای تامین منافع خود، چنگال های استثمار را در پیکره جهان اسلام فرو می کنند. ایالات متحده آمریکا به عنوان بازیگری اصلی، با سیاست های دوگانه و یک بعدی خود، نه تنها درصدام ایجاد شکاف است، بلکه با اولویت دادن به موجودیتی نامشروع، عمق خیانت به متحدان دیرین خود را نیز به نمایش گذاشته است. این تحلیل، گوشه ای از این نقشه شوم را روایت می کند تا هشیاری را پیشه سازد و ندای وحدت را در جان ها طنین اندازد.



ضرورت های وحدت امت اسلامی در دوران معاصر

در دوران معاصر، ضرورت وحدت امت اسلامی به عنوان اصلی بنیادین و حیاتی بیش از پیش آشکار گردیده است. این اصل، ریشه در متون دینی و سنت معتبر اسلامی، به ویژه قرآن کریم و سیره پیامبر اکرم (ص) و ائمه معصومین (ع) دارد. وحدت و انسجام اسلامی، در تقابل با پراکندگی و تفرقه، شرط لازم برای توانمندی، مقاومت و ایستادگی امت اسلام در برابر تهاجمات و توطئه های دشمنان خارجی به شمار می رود. قرآن کریم و سیره نبوی، مسلمانان را به دوری از تفرقه و تمسک به ریسمان الهی فراخوانده اند؛ چرا که این وحدت، زمینه ساز تحقق عزت، اقتدار و سعادت جامعه اسلامی است.

دلایل متعددی بر ضرورت این همبستگی دلالت دارند. نخست، حفظ تمامیت و قوام نظام اسلامی است که نمونه بارز آن در تاکید امام علی (ع) بر پرهیز از نزاع و اولویت وحدت پس از رحلت پیامبر (ص) متجلی شد. دوم، مقابله با تهدیدات مشترک خارجی است که تنها از طریق همگرایی و انسجام درونی امکان پذیر می گردد. سوم، پیشگیری از تفرقه های داخلی ناشی از اختلافات مذهبی، قومی یا سیاسی است که به ضعف ساختاری و بحران های اجتماعی می انجامد. و چهارم، تقویت هویت و اقتدار امت اسلامی در عرصه های گوناگون بین المللی است.


از منظر دینی، قرآن کریم با طرح مفاهیمی چون «اعتصام به حبل الله» و «امت واحده»، مبانی نظری وحدت را بنیان نهاده است. همچنین، سیره عملی پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) از جمله از طریق عقد پیمان مدینه و تاکید بر اصول برادری و عدالت الگویی ملموس برای تحقق این آرمان فراهم نموده است. شایان ذکر است که این وحدت، نافی تنوع مذاهب و فرهنگ ها نیست، بلکه بر همکاری و همزیستی مسالمت آمیز در عین احترام به اختلافات فقهی تاکید می ورزد. در عصر حاضر، با توجه به گسترش روزافزون توطئه ها و فشارهای نظام سلطه، لزوم وحدت میان مسلمانان به عنوان یک ضرورت اجتناب ناپذیر مطرح است. تفرقه و اختلاف، نه تنها موجب تضعیف داخلی و کاهش توان مقابله با دشمنان می شود، بلکه سلطه بیگانگان را بر مقدرات جهان اسلام تسهیل می نماید. بنابراین، وحدت امت اسلامی که حول محور قرآن، سنت پیامبر و اصول مشترک اسلامی شکل می گیرد یک ضرورت تاریخی، دینی و اجتماعی برای حفظ موجودیت و تمدن اسلامی در برابر چالش های جهان کنونی به شمار می رود.


نگاه واقعی آمریکا به کشورهای عربی اسلامی منطقه

سیاست ایالات متحده در قبال کشورهای عربی منطقه خاورمیانه، رویکردی اساسا سودجویانه و یکطرفه دارد. واشنگتن با بهره گیری از موقعیت استراتژیک این کشورها، به انعقاد قراردادهای نظامی و اقتصادی تحمیلی می پردازد که منافع آمریکا را تامین می کند. فروش تسلیحات، تحمیل خرید کالاهای آمریکایی و اجرای پروژه های هسته ای تحت عنوان صلح آمیز، همگی در راستای اهداف اصلی این سیاست یعنی تثبیت سلطه منطقه ای و محدود کردن نفوذ رقبا قرار می گیرند.

کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس به ابزارهایی برای پیشبرد اهداف راهبردی آمریکا تبدیل شده اند. واشنگتن با ایجاد وابستگی امنیتی و اقتصادی، حضور خود را در منطقه تثبیت کرده است. پایگاه های نظامی متعدد آمریکا در این کشورها که عمدتا تحت عنوان تامین امنیت ایجاد شده اند، در عمل ابزاری برای کنترل منطقه و مهار رقبای ژئوپلیتیک محسوب می شوند.

در بعد اقتصادی نیز این رابطه شکل بهره کشی به خود گرفته است. فشار برای سرمایه گذاری های کلان در پروژه های آمریکایی و انعقاد قراردادهای یک طرفه در حوزه های انرژی و فناوری، نمونه های بارز این رویکرد استثماری هستند. این روابط نابرابر که در قالب همکاری های مشترک ارائه می شود، در واقع شکل نوینی از استعمار را نمایان می سازد که منافع آمریکا را تامین می کند.

علیرغم ظاهر دوطرفه این روابط، منافع واقعی عمدتا به آمریکا می رسد. واشنگتن به طور سیستماتیک از هر فرصتی برای افزایش وابستگی منطقه استفاده می کند و از طریق اهرم های اقتصادی و امنیتی، سیاست های مورد نظر خود را به کشورهای عربی تحمیل می نماید. این رویکرد نه تنها حاکمیت ملی این کشورها را تحت تاثیر قرار داده، بلکه زمینه های تداوم سلطه خارجی را در منطقه فراهم می کند.


زمان فهم برخی سران منطقه ای از ترجیحات آمریکا

ایالات متحده آمریکا در سال های اخیر نقش فعالی در شکل دهی به تحولات خاورمیانه ایفا کرده است. یکی از بارزترین نمونه های این نقش آفرینی، میانجیگری در عادی سازی روابط بین اسرائیل و برخی کشورهای عربی تحت عنوان توافقات ابراهیم بوده است. این روند که از سال 2020 آغاز شد، نقطه عطفی در روابط منطقه ای محسوب می شود.آمریکا با به کارگیری ترکیبی از ابزارهای دیپلماتیک، مشوق های اقتصادی و تضمین های امنیتی، زمینه را برای این توافق ها فراهم کرد. از یک سو، با ارائه تسلیحات پیشرفته و تضمین امنیت به کشورهای عربی، انگیزه لازم برای نزدیکی به اسرائیل را ایجاد نمود و از سوی دیگر، با هشدار درباره همکاری با رقبای منطقه ای مانند چین و روسیه، سعی کرد جایگاه اسرائیل را به عنوان شریک استراتژیک برتر تثبیت کند.

با این حال، این روند با چالش ها و واکنش های متفاوتی روبرو بوده است. برخی تحلیل گران معتقدند آمریکا و اسرائیل در پس این توافق ها، هدف مهار قدرت نظامی کشورهای عربی و حفظ برتری منطقه ای اسرائیل را دنبال می کنند. از سوی دیگر، بسیاری از کشورهای عربی با وجود برقراری روابط رسمی، نگرانی خود را از رفتار اسرائیل در قبال فلسطینیان و تمرکز بیش از حد بر مسائل امنیتی به جای صلح پایدار ابراز می دارند. از نگاه نگارنده به نظر می رسد آمریکا با اولویت دهی به منافع استراتژیک و امنیتی خود، در بسیاری موارد اسرائیل را بر کشورهای عربی ترجیح داده است. این رویکرد در ابعاد سیاسی، نظامی و اقتصادی منطقه تاثیرات قابل توجهی برجای گذاشته است. با این حال، کشورهای عربی نیز منفعل نبوده و با اتخاذ مواضع مستقل، سعی در حفظ تعادل در روابط منطقه ای خود دارند. در تقابل با مسئله اسرائیل قطعا آنها را قربانی خواهد نمود مصداق این مسئله حمله به خاک قطر بود که پدافند هوایی آمریکا در این کشور حتی یک موشک ساده هم شلیک نکرد ولی در حمله ایران به پایگاه الحدید که بارها مکان توطئه علیه ایران و ایرانیان بوده است دید چند موشک پدافند به سمت موشک ها ایرانی شلیک شد سوال جدی که پیش می آید این است چرا آسمان قطر در حملات اسرائیل بی پناه بود؟؟؟؟


برآیند تحلیلی

باید به روشنی دریافت که پراکندگی و چنددستگی، بزرگترین زخم پیکر امت اسلام است و درمان آن، جز با بازگشت به سوی هویت واحد اسلامی و چنگ زدن به ریسمان محکم الهی ممکن نخواهد بود. آنچه از روزگاران گذشته تاکنون عزت و سربلندی مسلمانان را تضمین کرده، همانا وحدت کلمه و پرهیز از تفرقه بوده است.

امروز نیز دشمن با تکیه بر همین تفرقه ها، به جان ارزش ها و موجودیت امت افتاده و با سیاست های استعماری نوین، به تاراج منابع و تحقیر اراده های مستقل مشغول است. رفتار آمریکا در منطقه، به روشنی نشان می دهد که حتی متحدان سنتی نیز در سایه منافع نامشروع آن، قربانی می شوند و اسرائیل به عنوان ابزار سلطه، بر همه چیز حتی بر روابط دیرین ارجحیت دارد. پس بر عقلای امت و مردمان بیدار ضرورت است که از خواب غفلت برخیزند و با درک خطر مشترک، پل های پنهان همکاری با دشمن را ویران کنند. باید بار دیگر به سوگندهای الهی و پیمان برادری ایمان آورد و در سایه وحدت، از کیان اسلام پاسداری کرد. این راه، راهی سخت اما شدنی است و تاریخ نشان داده که اراده متحد مسلمانان، بزرگترین سد در برابر تجاوز استعگران است.

در تحلیل ارائه شده در پایگاه خبری فراز غرب لینک دسترسی:
farazgharb.ir https://share.google/x46Xgbsu2nP2R0ZIu