یاریار به مثابه سرمایه اجتماعی: مطالعه ای جامعه شناختی در بستر ایل بهمئی
مقدمه
«یاریار» یکی از گونه های مهم آوازهای سنتی در ایل بهمئی است که نه تنها بعد موسیقایی و هنری دارد، بلکه بازتابی از جهان اجتماعی، فرهنگی و تاریخی این ایل نیز محسوب می شود. یاریار در سنت شفاهی بهمئی، در موقعیت های گوناگون اعم از شادی، غم، کوچ و حتی موقعیت های جمعی دیگر اجرا می شود و حامل بار عاطفی، هویتی و اخلاقی خاصی است. درعین حال، این آواز را نمی توان صرفا یک عنصر هنری دانست؛ بلکه در لایه های عمیق تر، نوعی سازوکار اجتماعی برای ایجاد همبستگی، انتقال ارزش ها و حتی مقاومت فرهنگی در برابر فرسایش های بیرونی و درونی تلقی می شود.
با توجه به نظریه های جامعه شناسی معاصر، به ویژه نظریه های مربوط به «سرمایه اجتماعی»، می توان یاریار را به عنوان نوعی سرمایه نمادین و فرهنگی در نظر گرفت که نقش مهمی در انسجام و پایداری شبکه های اجتماعی ایل ایفا می کند. پرسش محوری این نوشته آن است که چگونه یاریار در بستر ایل بهمئی به عنوان سرمایه اجتماعی عمل می کند و چه پیامدهایی برای همبستگی و مقاومت فرهنگی دارد؟
هدف این مقاله بازخوانی یاریار نه تنها در وجه هنری، بلکه در مقام یک پدیده اجتماعی است. رویکرد یادداشت بر پایه پیوند میان سنت موسیقایی و نظریه های جامعه شناختی خواهد بود تا نشان دهد چگونه یاریار در فرایندهای بازتولید فرهنگی و انسجام اجتماعی ایل بهمئی ایفای نقش می کند.
1- مرور مفهومی و پیشینه علمی
مفهوم «سرمایه اجتماعی» در ادبیات جامعه شناسی به پیوندها، شبکه ها و اعتماد متقابل میان افراد و گروه ها اشاره دارد که باعث افزایش انسجام اجتماعی و همکاری جمعی می شود. سرمایه از طریق کنش های متقابل، آیین ها و نمادها شکل می گیرد و در طول زمان بازتولید می شود. در بستر جوامع عشایری، سرمایه اجتماعی اغلب با سنت ها، آیین ها و ابزارهای فرهنگی محلی گره خورده است.
یاریار را می توان در چارچوب «سرمایه فرهنگی» و «سرمایه نمادین» نیز تفسیر کرد؛ زیرا این آواز حامل معانی جمعی و نمادهای هویتی است که فراتر از یک تجربه موسیقایی ساده عمل می کند. در ادبیات مردم نگاری لرها و بختیاری ها، برخی پژوهش ها به نقش آوازهای محلی در انسجام اجتماعی اشاره کرده اند. بااین حال، کمتر پژوهشی به طور خاص بر یاریار در ایل بهمئی به عنوان یک منبع سرمایه اجتماعی تمرکز کرده است.
بررسی ادبیات نظری و مطالعات انجام شده نشان می دهد که آیین های آوازخوانی همچون «یاریار» را نمی توان صرفا در چارچوب موسیقی یا هنر محلی محدود ساخت؛ بلکه باید آن ها را در بستر جامعه شناختی و انسان شناختی مطالعه کرد. چنین آیین هایی همزمان نقش حافظه جمعی را ایفا می کنند، امکان بازتولید هویت قومی و ایلی را فراهم می سازند و بستری برای انتقال تجربه های عاطفی و اجتماعی میان نسل ها ایجاد می نمایند. از این منظر، یاریار به منزله یک میراث ناملموس فرهنگی، نه تنها در تحلیل های مردم نگارانه، بلکه در گفتمان های هویتی و سیاسی نیز جایگاه ویژه ای پیدا می کند.
2- تحلیل و تبیین
یاریار به طور سنتی در موقعیت های جمعی اجرا می شود و مخاطب آن فرد یا گروه خاصی نیست، بلکه تمامی ایل است. همین ویژگی، آن را به رسانه ای جمعی برای انتقال معنا بدل می سازد. هنگامی که یاریار خوانده می شود، شنوندگان نه تنها در یک تجربه زیبایی شناختی مشترک مشارکت می کنند، بلکه پیوندهای اجتماعی و عاطفی خود را نیز بازتولید می نمایند. این امر را می توان در چارچوب نظریه دورکیم درباره «آیین های جمعی» تفسیر کرد؛ جایی که آیین ها باعث ایجاد «وجدان جمعی» می شوند.
از منظر روابط علت و معلولی، یاریار به دو دلیل سرمایه اجتماعی تولید می کند: 1. افزایش اعتماد و پیوند اجتماعی: کسانی که در فضای یاریار حضور دارند، حس همدلی و همگرایی بیشتری تجربه می کنند. 2. مقاومت در برابر فرسایش فرهنگی: در مواجهه با مدرنیته و تغییرات سریع اجتماعی، یاریار به عنوان ابزاری برای حفظ هویت بومی عمل می کند و مانع از انقطاع فرهنگی نسل ها می شود.
یاریار همچنین در مقایسه با دیگر گونه های موسیقایی لر، ویژگی خاصی دارد: کمتر فردی و بیشتر جمعی است. به همین دلیل، قابلیت بیشتری برای تولید «سرمایه پیوندی» دارد که شبکه های درون گروهی را تقویت می کند.
از سوی دیگر، بررسی «یاریار» نشان می دهد که این آیین نه تنها کارکردی هنری و موسیقایی دارد، بلکه در مقام یک رسانه بومی نیز عمل می کند. به بیان دیگر، یاریار را می توان بستری دانست که از طریق آن، ارزش ها، باورها و حتی اعتراض های اجتماعی در قالبی نمادین و پذیرفتنی منتقل می شوند. این ویژگی، به ویژه در شرایطی که ایل با بحران ها یا فشارهای بیرونی مواجه است، کارکردی دوگانه دارد: نخست، حفظ انسجام درونی از طریق تقویت پیوندهای همدلانه؛ دوم، ایجاد نوعی مقاومت فرهنگی در برابر گفتمان های سلطه گر و فرساینده. از این منظر، یاریار را باید نه صرفا یک «آواز آیینی»، بلکه سازوکاری ارتباطی و هویتی دانست که نقش تعیین کننده ای در بازتولید فرهنگ ایل بهمئی ایفا می کند.
3- نمونه ها و شواهد کاربردی
در مراسم سوگواری بزرگان ایل، یاریار نقشی محوری ایفا می کند. خوانندگان محلی با اجرای آن، غم جمعی را بیان می کنند و امکان تخلیه عاطفی و همدلی گسترده را فراهم می سازند. این کارکرد، انسجام اجتماعی را در لحظات بحرانی تقویت می کند.
همچنین در کوچ های ایل، یاریار به مثابه صدایی آشنا عمل می کند که سختی راه و جدایی از زیستگاه را قابل تحمل می سازد. پژوهش های میدانی نشان داده اند که آوازهای دسته جمعی در میان عشایر لر و بختیاری، نوعی «سرمایه نمادین» ایجاد می کنند که هویت ایلی را زنده نگه می دارد.
نمونه دیگر را می توان در موقعیت های مقاومت فرهنگی مشاهده کرد. در دهه های اخیر، با گسترش رسانه های مدرن و تغییر سبک زندگی، یاریار همچنان در میان نسل های جدید بهمئی حضور دارد و حتی بازتولید شده است. جوانان با استفاده از رسانه های دیجیتال، اجراهای یاریار را ضبط و بازنشر می کنند و بدین ترتیب، پیوند سنت و مدرنیته را برقرار می سازند.
این شواهد نشان می دهد که یاریار صرفا یک آواز سنتی نیست، بلکه مکانیسمی برای تولید و بازتولید سرمایه اجتماعی در سطح ایل است؛ سرمایه ای که کارکردهای هویتی، عاطفی و مقاومتی دارد.
نتیجه گیری
یاریار در بستر ایل بهمئی را می توان نمونه ای روشن از پیوند میان فرهنگ شفاهی و سرمایه اجتماعی دانست. این آواز، فراتر از تجربه ای موسیقایی، حامل بار عمیقی از معانی اجتماعی است که هم انسجام درونی ایل را تقویت می کند و هم زمینه ای برای مقاومت فرهنگی در برابر نیروهای بیرونی فراهم می آورد.
پرسش اصلی مقاله - یعنی چگونگی عملکرد یاریار به عنوان سرمایه اجتماعی- نشان داد که این آواز در سه سطح عمل می کند: نماد هویت جمعی، سازوکار انتقال ارزش ها و تجربه های مشترک و مکانیسمی برای بازتولید همبستگی و مقاومت فرهنگی. به بیان دیگر، یاریار را می توان سرمایه ای دانست که هم بعد پیوندی دارد و هم بعد نمادین و از این طریق، بقا و پایداری ایل بهمئی را در شرایط متحول تضمین می کند.
پیامدهای این بحث نه تنها برای شناخت فرهنگ بهمئی، بلکه برای مطالعات گسترده تر درباره موسیقی و جامعه در ایران اهمیت دارد. ازاین رو، می توان گفت یاریار نه تنها در گذشته، بلکه در شرایط کنونی نیز ظرفیت آن را دارد که به عنوان بستری برای بازتولید هویت و همبستگی در میان ایل بهمئی عمل کند. استمرار این سنت موسیقایی می تواند امکان پیوند میان نسل های مختلف را فراهم آورده و در برابر روندهای جهانی شدن و فراموشی میراث های محلی، نقشی فعال در پاسداری از فرهنگ بومی ایفا کند.
