معرفی نقد بینامتنی
تفکر ارجاعات بینامتنی را در همه و ازجمله در مطالعات نقد ادبی خودمان با نام ها و مفهوم های متفاوت می بینیم: تلمیح، انتحال، شان نزول، اسباب نزول، مقام، شیوه ی روایت تودرتو یا متن در متن شرقی و ایرانی، نقش احادیث، اخبار، روایات، نصرانیات و اسرائیلیات در تفسیر قرآن و... اگر با این دید به بینامتنی بنگریم شواهد بسیاری را در نظم و نثر پارسی می یابیم. اما احتمالا اصطلاح بینامتنی را برای نخستین بار ژولیا کریستوا در دهه ی 1960 میلادی، بر اساس ترجمه ی تعبیر میخاییل باختین از «منطق گفت وگویی» ارائه داده است. برخی بر این عقیده اند که این اصطلاح را اولین بار صورتگرایان روس بکار برده اند. این گروه مقاله ی «هنر برای شگرد» ویکتور شکلوفسکی را که متاثر از منطق مکالمه یا منطق گفت وگویی باختین است منشا ایجاد این اصطلاح می دانند. از دیدگاه شکلوفسکی «انگاره ها و صور خیالی که شاعران به کار می برند، تقریبا بی هیچ دگرگونی از اشعار شاعران دیگر به وام گرفته شده است» (احمدی، 1375: 58)؛ به سخنی دیگر «شاعران آن تصاویر را نمی آفرینند بلکه آن را می یابند» (حسینی، 1382: 79). همچنین بیان می کند میان تمام تاثیرپذیری های هنری، تاثیری که متنی ادبی از متنی دیگر می گیرد، مهم ترین موضوع است که این امر باعث می شود متن ادبی عرصه ی تلاقی گفتمان های ادبی گوناگون گردد و فضایی را ایجاد کند که متنی در خلال متن یا متن های دیگر شبکه ای درهم بافته از همبستگی های متقابل را شکل دهد که در آن متن ها دگرگون می شوند و به ساحت معنایی جدید وارد شوند.
بینامتنی درواقع گفتگوی میان متون است و «مناسبات بینامتنی در حکم حلقه های رابط اجزای سخن است. مجموعه دانشی است که به متن امکان می دهد تا معنا داشته باشد» (احمدی، 1375: 327)؛ رولان بارت معتقد بود که: «من (خواننده)، موضوعی نادان که در برابر متن قرارگرفته باشد نیست. آن من که با متن روبه رو می شود، خود مجموعه ای است از متون دیگر. او مجموعه ای است از رمزگان بی شمار و گمشده که تبار آن ها گمشده است. هر متنی بر اساس متونی که پیشتر خوانده ایم معنا می دهد و استوار به رمزگانی است که پیشتر شناخته ایم» (حسینی، 1386: 60).
کریستوا هنگام طرح این اصطلاح دریافت که هر متنی صرفا به این دلیل معنا دارد که متکی به متون دیگر است و نیز متکی به چیزی است که او آن را «دانش ذهنی» می گوید. منظور از دانش ذهنی، کل دانشی است که از کتب دیگر، زبان مورداستفاده و موقعیت و شرایط حاکم معنا داری گرفته شده که درک معنا را در گروه ها و اجتماعات گوناگون ممکن می سازد (ویلکی، 1384: 4).