تحلیل نظری بر هویت ایرانی
چکیده:
گرچه هویت ازجمله مفاهیمی است که ارائه تعریفی کامل و بدون مناقشه از آن تقریبا غیرممکن می نماید و به قول یان کرایب همچون یافتن «راه از میان جنگل» است؛ اما اگر بخواهیم تعریفی از این مفهوم به دست دهیم باید بگوییم: هویت ماهیتی متناقض نما است، امری ایستا و درعین حال پویا، چندگانه و حامل بار احساسی و ارزشی است؛ ما در این پژوهش بر آن هستیم که با استفاده از مبانی نظری «کنش متقابل نمادین» که بر هویت های متکثر، چندگانه و چندمرکزی (پلورالیسم هویتی) متمرکز است سعی بر تحلیلی نظری بر هویت ایرانی داریم؛ پس در این راستا می توان با تحلیل دیدگاه صاحب نظران ایرانی در زمینه ی هویت ایرانی به اشتراکات و اختلافات دیدگاه آنان دست بیابیم و با تحلیلی بر آن ها به مفهومی نسبتا کاربردی و جامع در باب هویت ایرانی برسیم. در میان این صاحب نظران می توان به اسلامی ندوشن (1385)، حاجیانی (1388)، داوری اردکانی (1383)، فکوهی (1382)، چلبی (1373)، احمد اشرف (به نقل از احمدی، 1387)، حسین بشیریه (1371) اشاره کرد که این بزرگان، ضمن رد امکان هویت ناب، ایرانی بودن را در یک ساختار و فرهنگ تلفیقی معرفی می کنند؛ هویت های چندپاره و چندگانه ای که تحت تاثیر نظام های سیاسی، تنوع های زبانی، اجتماعی، قومی و دینی شکل گرفته اند؛ همچنین بیشتر آنان معتقدند که هویت «ما»ی ایرانی به شدت تحت تاثیر نظام جهانی و مدرنیته است. درنهایت لازم به ذکر است که تحلیل ها و تفسیرهای نویسندگان به گونه ای نیست که مدعی شوند پاسخ نهایی و اقناع کننده یافته اند بلکه بدیهی است که موضوع موردبررسی، با پیچیدگی هایی که دارد نیازمند مطالعات بیشتری در زمینه هویت ایرانی است
کلید واژه: هویت، فرهنگ تلفیقی، ایران، ایرانی.
1- حسین کوراوند، دانشجوی کارشناسی ارشد جامعه شناسی توسعه روستایی اجتماعی، دانشگاه تهران h.koravand@ut.ac.ir
2- منصور مام علیپور، دانشجوی کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه تهران Mansour_mamalipoor@yahoo.com
مقدمه
چو ایران نباشد تن من مباد
بدین بوم بر، زنده یک تن مباد
فردوسی
انسجام اجتماعی و حفظ و تداوم ثبات، نظم، یکپارچگی از مهم ترین دغدغه های همیشگی متفکران علوم اجتماعی بوده، مباحث، نظریه ها و مفاهیم متعددی پیرامون آن تولید و بازتولید شده و مفهوم هویت نیز همواره در این رابطه مطرح بوده است چراکه هویت پایگاه و منشا انسجام اجتماعی و حفظ نظم در سطح کلان تلقی شده است. (حاجیانی،1388: 35) طرح «مسئله هویت»[1] حکایت از نیاز بنیادین و فطری انسان به شناخته شدن و شناساندن دارد؛ با سیری در اوراق اندیشه ی متفکران شرق و غرب عالم، درمی یابیم کوشش های فراونی در جهت یافتن «کیستی» و «چیستی» انسان داشته اند؛ سقراط با عبارت مشهور «خود را بشناس» از فیلسوفان مقدم که تاب وتوان خود را معطوف طبیعت و ماده المواد عالم کرده بودند، متمایز می شود و در منظومه ی فکری و جهان بینی فیلسوفان و متفکران اسلام نیز «معرفت انسان به خویشتن» جایگاه و پایگاهی ارزنده دارد. کندی (ف. 879) که در تاریخ فلسفه از او به عنوان اولین فیلسوف اسلامی نام می برند، یکی از تعاریف فلسفه را شناخت انسان می داند؛ انسانی که زندگی جمعی دارد و در ظرف مکان و زمان، جامعه و نهادها و مناسبات اجتماعی را پدید می آورد. اینجاست که ضرورت مفهوم «هویت» رخ می نماید؛ هویتی که نقطه ی عزیمت، پایگاه و منشا انسجام اجتماع است و لنگرگاه ثبات اجتماعی تلقی می گردد؛ و تزلزل و کم رنگ شدن این عامل مهم انسجام و وحدت جمعی، خطر بزرگی محسوب می شود؛ پس این امعان نظر عمومی و جلب نظر عمومی و جلب توجه همگانی به ویژه در نزد نخبگان و متفکران در شرایط کنونی و بنا به دلایلی مانند جهانی شدن و فرایند عالم گیر شدن عناصر تمدن غرب، اهمیت یافته و با پر رنگ شدن گرایش های محلی، قومی و خرده فرهنگ های ناحیه ای و نیز در اثر تلاش حکومت ها برای هویت سازی، موردتوجه بیشتر قرارگرفته است؛ هویت ملی در دوران دگرگونی های اجتماعی سریع و جهانی شدن به یکی از موضوعات مهم پژوهشی در بسیاری از رشته های علوم اجتماعی تبدیل شده است. تحولات اجتماعی که در ایران رخ داده است مفهوم هویت ملی را دستخوش چندپارگی معنایی، نه تنها در میان پژوهشگران فرهنگ، جامعه و سیاست ایران، بلکه در میان مردم عادی هم ساخته است. این در حالی است که برخی از متفکران مسائل سیاسی و اجتماعی ایران، تقویت هویت ملی را شرط لازم افزایش توان و ظرفیت ملی برای رویارویی با تهدیدات و بحران ها می دانند. (به طور مثال ر.ک کاظمی، 1382: 205-206).
در تعریف هویت نیز، مانند بسیاری از مفاهیم بنیادی دیگر تعریفات و نظرات مختلفی از سوی اندیشمندان ارائه شده است و به سخنی دیگر، مفهوم هویت، مفهومی مرکب، چند وجهی و به عبارتی چند ساحتی است (الطائی، 1382: 139). مانوئل کاستلز[2] در کتاب «عصر اطلاعات» به بررسی و تحلیل هویت در دنیای جدیت پرداخته است. او هویت را سرچشمه ی معنا و تجربه برای کنشگران می داند، معنایی که به دست خود آن ها و از رهگذار فردیت بخشیدن ساخته می شود و معنا به منزله ی وحدت نمادین کنشگران اجتماعی است. «هویت» در اصل امری انفعالی است. توجه به «خود» در رابطه و با توجه به دیگران و از خلال آن ها معنا می یابد، «خود بودن» یعنی دیگری نبودن، با دیگران تفاوت داشتن و در عین یا حتی آمیختگی، جدایی و بر کناری را نگه داشتن. این دریافت مختص به انسان اجتماعی است که به واسطه ی ارتباط با دیگران معنا می یابد (مسکوب، 1385: 25 24).
سخن از هویت ایرانی و بنیان های آن، مستلزم ورود به حوزه ی اندیشه ی سیاسی ایرانیان است. هنگامی که از هویت ایرانی سخن می گویم در واقع فرایند های «معنا سازی» در تاریخ اندیشه ی سیاسی ایران مورد مداقه قرار می گیرد، فرایندهایی که بر بنیان ها و مختصات فرهنگی استوار بوده اند. این رو، در پهنای اندیشه ی سیاسی ایرانی، اسطوره و حماسه نقش موثر در فرایند «ساخت معنا» داشته اند (دیلم صالحی، 1385: 4). به گونه ای که هویت ایرانی ریشه در بطن و متن اسطوره های و حماسه هایی دارد که از هزاران سال پیش نیاکان ما آن ها را آفریده اند و به عنوان نخستین و کهنه ترین خاستگاه اندیشه ی ایرانی، نقش بسیار برجسته ای در تکوین هویت ایرانی دارد. داستان های حماسی درباره ی شاهان و پهلوانان آرمانی چون کیخسرو و گشتاسپ و آرش و رستم، پشتوانه ی فکری و معنوی نیرومندی بود که همبستگی ملی را تقویت می کرد. از روزگاران دیرین ایرانیان به رغم آنکه بارها و بارها مورد هجوم دشمنان خود بوده اند و در آتش شوم قهر آنان نشسته اند اما باز به مدد این پشتوانه ی عظیم هویتی خود، چون ققنوسی از میان پشته ای از خاکستر سر برکرده اند و ایران و ایرانی بودن خود را به گوش زمین و زمان سرداده اند که:
چو ایران نباشد تن من مباد
بدین بوم و بر زنده یک تن مباد
به این دلیل این موضوع همواره موردتوجه اندیشمندان، روشنفکران و نخبگان بوده است.
طرح مسئله
هویت اجتماعی می تواند مراجع مختلف (مکان ها، سرزمین ها، طبقات و ...) منسوب و مربوط شود که احساس تعلق به یک ملت است که همواره مردم می خواهند بخشی از کشور خودشان باشند و بدان وسیله شناسایی شوند (Thompson, 2001:21).
با توجه به اهمیت موضوع هویت برای تحقق انسجام اجتماعی و یکپارچگی ملی، موضوع اصلی این مقاله بررسی این است که هویت ایرانی در بین منابع چهارگانه هویت جمعی ایرانیان بر کدام تاکید داشته اند که در چهار بعد صورت گرفته است:
1- جایگاه و نسبت هویت ایرانی با هویت خرد، محلی و قومی
مسئله ملی ایرانی در ایران، مسئله هویت ملی بسیاری از کشورهای دیگر نیست؛ چراکه ما به طور همزمان با چند مسئله ویژه، مثل جهانی شدن و مدرنسیم متاخر، قوم گرایی و گرایش به خرده فرهنگ های قومی- محلی، اهمیت یابی هویت مذهبی یا اسلامی و نیز اولویت دادن به هویت ملی روبرو هستیم. حال مسئله در این است که وجود چنین تنوع فرهنگی و تفاوت های قومی در ارزش ها و روش های زندگی اقلیت ها تا چه حد با اکثریت ملی در تضاد و تعارض است؟ (میلر، 1384: 106).
2- نسبت و رابطه هویت مذهبی با هویت ایرانی
با توجه به جایگاه و نسبت هویت مذهبی با هویت ایرانی و نیز جایگاه و اهمیت نقش دین در میان ایرانیان است؛ که حتی کاستلز هویت دینی را هویت مقاومت در مقابل هویت جهانی دانست که در تقابل با فرهنگ غربی است. (کاستلز، 1380: 115)
3- نسبت و رابطه هویت جهانی و هویت مدرن با هویت ایرانی
ایرانیان بنا به دلایلی تاریخی و موقعیت ژئوپلتیکی خود (از عصر صفوی و پس ازآن در جریان جنگ های ایران و روس و نیز در دوره تاریخی پس از مشروطیت) در تعامل و ارتباط با فرهنگ و تمدن غربی قرارگرفته است و برحسب این ارتباطات شاهد ورود مستمر عناصر تمدنی و فرهنگی غرب بوده اند؛ به نحوی که بخش زیادی از هویت ایرانیان امروزی متاثر از فرهنگ غربی و جهانی است. جهانی شدن را گیدنز جهانی شدن روزمره می نامد که مردم روزمره آن را تولید و در فرایند جهانی شدن مشارکت می کنند. (گیدنز، 1378: 65). درهرحال در هویت و زندگی ایرانیان دخالت و حضور و نفوذ داشته و دارد؛ اما مسئله اصلی، تعیین سهم و میزان و جایگاه آن در کلیت هویت ایرانی است. به عنوان مثال، در دوره ی اخیر، یعنی از 28 مرداد 1338 به بعد، همانطور که نفوذ امریکا در سطوح مختلف زندگی ما بیشتر می شد و سبک و سیاق زندگی ما ایرانیان را با روش زندگی خود از بین می بردند، روشنفکران ایرانی چون میرزا ملکم خان و شیخ فضل الله نوری و ... را برانگیخت که با دیدی متفاوت به این تهاجم بنگرند؛ به گونه ای که توجه به «خود» در برابر غرب و چگونگی رفتار با آن، روز به روز فکر و ذهن این قشر را به خود معطوف می کرد تا به صورت «غرب زدگی» مطرح شد (رک: مسکوب، 1385: 26 25).
4- نقش، جایگاه و نسبت هویت ملی در هویت ایرانیان
مولفه هایی مانند سرزمین مادری، جغرافیا، میراث فرهنگی (معماری و...) زبان فارسی، تاریخ مشترک، شعر، ادبیات، مشاهیر و نیز ساختار حکومت ایرانیان (تا قبل از اسلام) به صورت آگاهانه و ناآگاهانه و مستقیم و غیرمستقیم جزئی از هویت ما ایرانیان به شمار می آید. سوال اصلی در اینجا بررسی میزان گرایش ایرانیان به عناصر فرهنگی و اجتماعی ایرانی است (حاجیانی، 1388: 38- 40).
درواقع هویت کاربردی چندگانه دارد از سویی مبتنی بر شباهت هاست و از سویی بر تفاوت ها تاکید دارد و همچنین هویت در علوم اجتماعی، متحرک، منعطف، متغیر، غیرقابل پیش بینی و دارای روند و تداوم است. (Ibid:196)
رویکردهای نظری
از میان کسانی که به طور مشخص به مسئله هویت و هویت اجتماعی پرداخته اند؛ می توان به نظریه پردازان معاصری ازجمله آنتونی اسمیت، گلنر، بندیکت اندرسون، آنتونی کوهن و... را نام برد. در میان متفکران ایرانی مقیم داخل و خارج از کشور نیز تاملات و نوشته های فراوانی به چشم می خورد که عمده بر نقش تجدد و جهانی شدن در هویت ملی، نسبت هویت مذهبی، قومی با هویت ملی و بررسی نقش مولفه های مذهب، ادبیات و ... در هویت ملی پرداخته اند. از مهم ترین نظریه پردازان می توان به نظریه «سه فرهنگ» دکتر سروش (1370)، نظریه ی مرقع سازی شایگان (1380) و نیز نظریه دکتر فرهنگ رجایی (در کتاب مسئله هویت ایرانیان امروز، 1382) اشاره کرد که قابل توجه بوده است اما در این تحقیق سعی شده از صاحب نظران معاصر ایرانی بیشتر استفاده کنیم و نظرات آنان را موردبررسی و تحلیل قرار دهیم.
بر اساس مجموعه ادبیات موجود و نظریه های مطرح در حوزه هویت، قومیت، ملیت وجهانی شدن- که اشاره ی مختصری در مباحث قبلی بدان ها صورت گرفت؛ رویکرد اصلی این مقاله در ذیل نظریه های کنش متقابل نمادین قرار می گیرد. بر این اساس، هویت اجتماعی امری یگانه، منسجم، یکپارچه و کلی در نظر گرفته نمی شود، بلکه هویت چندپاره، متکثر و تغییرپذیر است. ازاین رو، تصور هرگونه هویتی به عنوان مقوله ای یکدست، خودمختار، ناب و خالص درست به نظر نمی رسد بلکه بر اساس نظریات این مکتب هویت پدیده ای ترکیبی است.
نظریه های صاحب نظران ایرانی درباره هویت ایرانی
اسلامی ندوشن بر آن است که ایرانیان پرورده یک فرهنگ تلفیقی هستند، چراکه دارای انواع عرفان ها، تشریع های اسلامی، (خیامی و ...) به همراه ته نشین های دینی پیش از اسلام می باشند؛ ضمن آنکه قدری هم تفکیک گرا هستند.(اسلامی ندوشن 1376: 19) بعد از ورود غرب هم محورهای هویت ایرانی سه گانه می شوند: ایرانیت، اسلامیت، تجدد .(همان 25)
رضا داوری اردکانی، نظری خاص دارد و ضمن تاکید بر وجود عناصر ملی، مذهبی و متجدد در هویت ایرانی تاکید دارد که این ترکیب انضمامی است و نه اتحادی ترکیب انضمامی به وحدت نمی رسد. چراکه این اجزا و صفات هویت ما ایرانیان در عرض هم نیستند، بلکه یکی ذات است و دیگری عرض و تاکید دارد که این صفات گاهی به دشواری باهم جمع می شوند و ممکن است یکی از آن ها با بقیه نخواند. (داوری اردکانی، 1383: 74-75)
ناصر فکوهی نیز در مقاله ها و تحقیقات متعدد خود همواره بر وجود ابعاد هویتی همچون هویت قومی، هویت ملی و جهانی تاکید داشته است. (فکوهی، 1381: 40-59)
مسعود چلبی (1375) به طور ضمنی به وجود سنن انسانی، مذهبی، ملی به عنوان فصل مشترک در ایران اشاره کرده است. البته موضوع خرده فرهنگ ها و مدرنیته نیز موردتوجه ایشان بوده است. (چلبی، 1375: 138)
احمد اشرف با تفکیک هویت ایرانی (مربوط به ساسانیان یا مشروطه) و هویت ملی ایرانی در عصر جدید (بعد از مشروطه) بر وجود هویت قومی در ایران و اهمیت این دو نوع هویت (ملی و قومی) تاکید کرده است. (احمدی 1383: 166)
حسین بشیریه نیز ضمن رد امکان هویت ناب معتقد است هویت های چندپاره و چندگانه در ایران تحت تاثیر نظام های سیاسی، تنوع های زبانی، اجتماعی، قومی، دینی شکل گرفته اند. وی به طور ضمنی بر وجود ابعاد ملی، دینی، محلی، قومی و نسلی در هویت ایرانی توجه کرده است (احمدی، مهر 1383: 130-131)
تحلیلی بر نظریات موجود
با تحلیل نظریات هویتی ارائه شده در این پژوهش به وجود هویتی چندگانه و ترکیبی دست خواهیم یافت؛ هویتی که برساخته ی اجتماع و ساخته وپرداخته ی شرایط جمعی ایرانیان است که به عنوان پدیده ای سیال و متحرک می توان از آن نام برد؛ هویتی که ترکیب و تلفیقی از عناصر خرد و کلان هویتی است و در کنش و واکنش مستمر و دائمی میان هویت های متفاوت به وجود آمده است؛ امری که نشان دهنده ی تنوع جامعه، غنا و پیشینه ی هویتی ایرانیان است. بر اساس تحلیل نگارندگان این سطور از نظریات ارائه شده ی صاحب نظران، می توان گفت: میان عوامل چندگانه ی هویتی ایرانی یعنی: قومی، ملی، مذهبی و جهانی، همزیستی وجود دارد. بر این اساس، زندگی در فرهنگ و جامعه متنوع ایرانی علاوه بر ایجاد برخی مشکلات ساختاری در تعریف و برنامه ریزی در سطح کلان ملی و هویتی، موجب غنای هر چه بیشتر فرهنگی و هویتی خواهد شد. حاصل کلام اینکه بیشتر نظریه پردازان ایرانی که در زمینه هویت ایرانی کارکرده اند بر هویت های چندگانه و چندمرکزی تاکید داشته اند که می توان اشتراکات آن ها را در دیدگاه چندگانگی هویتی در قالب «نظریه کنش متقابل» مشاهده نمود و درمجموع، وجود این چندگانگی فرهنگی، ظرفیت بالای ترکیب پذیری، ترکیب سازی و توانایی اشتقاق پذیری ایرانیان را بیان می کند.
نتیجه گیری
ساختارهای اجتماعی مانند نسل، طبقه، ملت، قومیت و فرهنگ در معناهایی مشترک، ارزش ها و اعمال مشترک نمود می یابند و فرهنگ، روش ها یا مقولاتی را برای سازمان دهی ایده ها ارائه می کند؛ و چون این ابعاد هویت را تشکیل می دهد و همین عوامل و منابع موجب تنش بین افراد و اجتماع و ایجاد مشکل بین کنترل های فردی با ساختار اجتماعی می شوند؛ تغییرات اجتماعی در سطح جهانی و ملی و تغییرات فردی می تواند در آنچه هستیم و آنچه باید باشیم موثر باشد که این امر می تواند درقالب هویت تزریقی به جامعه ی ما وارد شود در صورتی که می توان با تاکید بر حفظ فرهنگ تلفیقی خود در جهت پیشرفت این مرز و بوم گام برداشت.
ازنظر طرفداران کنش متقابل نمادین، جامعه پذیری فرایندی است پویا که به مردم اجازه شکوفایی فکر و گسترش شیوهای انسانی را می دهد. علاوه بر این، جامعه پذیری تنها فرایند تک بعدی نیست بلکه فرایند ی پویایی است که کنشگر، اطلاعات را دریافت و خود را تطبیق و یا تغییر می دهد که می توان این را از منظر صاحب نظران کشورمان نسبت به هویت ایرانی که معتقدند از لایه های متکثر ملی، قومی، مذهبی، تجدد خواهانه شکل یافته است مشاهده کرد؛ و مطرح ساخت که ملتی که بتواند با حفظ ارزش های ملی، قومی، محلی، مذهبی کشور در مسیر هویت خویش گام بردارد که همواره اسباب دغدغه و نگرانی ها شده و از سر دغدغه توسعه ملی دائما بایست از تندروی ها، مرزشکنی ها در حوزه فرهنگ و هویت ایرانی پیشگیری شود و به همه عناصر و وجوه هویت ایرانی توجه شود و امکان همزیستی عناصر فرهنگی هویت جمعی در ایران باشد.
[1]Identity
[2] Castelss