حسین قادرزاده
15 یادداشت منتشر شدهبیوگرافی حسین قادرزاده
بخشی از متن نشریه بینش توحیدی. شماره چهارم. سال 60
نشریه انجمن اسلامی معلمان و دانش آموزان با همکاری
کتابخانه اسلامی و امور پرورشی اداره آموزش و پرورش شهرستان سردشت.

یادی از کاک حسین قادرزاده نمونه یک جوان مسلمان
کاک حسین را با آن همه اخلاصش، با آن همه ایمانش و آن همه فداکاری اش یاد دارم.
او را که در راه مقدس اسلام از هیچ کوششی دریغ نمی ورزیدند و همواره با ایمان راسخ اش، انحراف ها را یادآوری می کرد و جان ها را به حرکت در می آورد.
او که با عشق به مکتبش از نثار کردن جان و مال دریغ نمی ورزید؛ او که دوست داشت همواره با همدینان و هم عقیده هایش قدم بردارد.
او که حس خودخواهی اصلا در وجودش نبود و طوری به حرف های آدمی گوش می داد و طوری عیب ها را بیان می کرد که آدم در مقابلش خود را کوچک می دانست.
این در حالی بود که او هیچ کس را تحقیر نمی کرد.
دلش جامعه ای خوب را می خواست که آدم هایش به هم دروغ نگویند، به هم عشق بورزند، دشمنی ها زدوده شود و بالاخره امت اسلامی را او آرزو داشت.
به نماز، اهمیت فوق العاده می گذاشت، چرا که معتقد بود نماز، راه پیوند جان با خدا و غذای روح است؛ با نماز خواندن بیشتر می توان با خدا ارتباط داشت و با او راز و نیاز کرد و با ذکر او نیرو گرفت و آنگاه سریع تر و درست تر قدم برداشت.
کاک حسین در فروردین 1334 در سردشت متولد گردید و به سال 1340 در مدرسه منوچهری شروع به تحصیل کرد و دوره ابتدایی را در آنجا پشت سر گذاشت.
سه سال دوران متوسطه را در دبیرستان پهلوی سابق گذراند، اما از آنجا که به رشته ادبی علاقه وافری داشت و در سردشت فقط رشته طبیعی دایر بود، او راه تبریز را پیش گرفت و سه سال بعد را در دبیرستان دهخدای تبریز خواند و در این فاصله شروع به نگارش کرد و کتاب نماز و انسان و پرتوی از انوار بیکران آن بر جان های بیدار را نگاشت.
اما به دلیل مساعد نبودن اوضاع، چاپ آن سه سال به تعویق افتاد و بالاخره در ۱۳۵۷/9/۱۲ آن را به چاپ رساند. کاک حسین، جزوه ها و نوشته های دیگری هم درآورد که بعضی احتیاج به تکمیل و بعضی احتیاج به جمع بندی و گردآوری دارند؛ که امیدواریم به همت خانواده محترمشان و برادران دینی اش، در اختیار همگان قرار گیرند.
به گفته خانواده اش، در هنگام تحصیل پول کمی را که برایش می فرستادند، صرف خرید کتاب می کرد و کتابخانه ی کوچکی در خانه درست کرد و آنها را در دسترس نسل جوان می گذاشت و خود بیشتر اوقات را در کتابخانه اش به سر می برد. کاک حسین با به پایان رسانیدن ششم ادبی در خرداد 56 در امتحان سراسری بازرگانی و اقتصاد رتبه سوم را در کشور به دست آورد و برای دانشسرای راهنمائی هم قبول شد.
ولی چون خدمت را بر مقام ترجیح می داد به دانشسرا رفت و بعد از فارغ التحصیل شدن از دانشسرای راهنمائی، مسئولان امر از او خواستند چون سه سال دبیرستان و دو سال دانشسرا را در تبریز خوانده، باید در یکی از شهرهای آن استان خدمت کند که حکمش را برای مرند نوشتند.
ولی چون او می دید که سردشت بیشتر احتیاج به دلسوزان واقعی دارد تا با احساس مسئولیت بیشتر، خدمت درستی کنند، با اصرار و تقاضای مکرر، عاقبت به سردشت آمد و در مدرسه راهنمائی پروین اعتصامی، شروع به تدریس درس دینی، درس انسان ساز کرد و یک سال بعد، دبیر دینی دبیرستان های سردشت گردید.
اما از آنجا که همه باید به سوی خدایشان بازگردند، او هم در اول تیر ماه 59 در بین راه مهاباد سردشت بر اثر تصادف ماشین، ضربه مغزی دید و یک شب و روز، تحت معالجه پزشکان قرار گرفت.
ولی صبح روز دوشنبه ۱۳۵۹/4/۲، شربت شهادت نوشید و مسئولیت رفتن در راه پر از رنج و تلاش را به دوش دیگر برادران گذاشت. یادش جاویدان باد.