مدل های توزیع حق پخش تلویزیونی در فوتبال جهان و پیشنهاد الگوی لیگ ایران

17 شهریور 1404 - خواندن 17 دقیقه - 73 بازدید







هوالمصور

مدل های توزیع حق پخش تلویزیونی در فوتبال جهان و پیشنهاد الگوی لیگ ایران

خلاصه اجرایی

۱.۱. هدف گزارش:

هدف از این گزارش، ارائه یک تحلیل جامع و مستدل از مدل های مختلف توزیع درآمدهای حق پخش تلویزیونی در لیگ های برتر فوتبال جهان است. با بررسی دقیق اصول علمی، تجارب تاریخی، نقاط قوت و ضعف هر مدل، این گزارش به دنبال ارائه یک چارچوب نظری و عملی برای پیشنهاد یک مدل توزیع بهینه و پایدار برای فوتبال ایران است. این گزارش با در نظر گرفتن تحولات اخیر قانونی در ایران و چالش های مالی مزمن باشگاه ها، مدلی را پیشنهاد می دهد که ضمن ایجاد ثبات مالی، رقابت پذیری لیگ را افزایش داده و زمینه ساز رشد حرفه ای فوتبال کشور در بلندمدت باشد.

۱.۲. یافته های کلیدی از تحلیل جهانی:

بررسی لیگ های پیشرو مانند لیگ برتر انگلستان و بوندس لیگا آلمان نشان می دهد که موفقیت آن ها نه تنها به دلیل درآمدهای هنگفت، بلکه به واسطه مدل های توزیع هوشمندانه است. این مدل ها با ایجاد تعادل میان اصل برابری، پاداش عملکرد ورزشی و ارزش تجاری باشگاه، به پویایی لیگ کمک می کنند. یک یافته مهم، فروش متمرکز و جمعی حق پخش است که قدرت چانه زنی لیگ را در برابر شبکه های تلویزیونی به شدت افزایش می دهد و از ایجاد شکاف های مالی بزرگ جلوگیری می کند. لیگ برتر انگلستان با توزیع برابر ۱۰۰ درصدی درآمدهای خارجی خود، یک چرخه مثبت از رقابت و درآمدزایی ایجاد کرده است.

۱.۳. فرصت تاریخی برای فوتبال ایران:

تصویب ماده ۱۷ لایحه نظام جامع باشگاه داری در مجلس، یک نقطه عطف تاریخی محسوب می شود. این قانون برای اولین بار به صورت رسمی مالکیت باشگاه ها بر حقوق مالی و معنوی مسابقات، از جمله حق پخش تلویزیونی و دیجیتال را به رسمیت می شناسد. این تحول، به طور بالقوه می تواند به دهه ها چالش مالی میان باشگاه ها و سازمان صداوسیما پایان دهد. با این حال، فقدان یک فرمول مشخص برای توزیع این درآمدها، همزمان یک چالش و یک فرصت بزرگ است تا یک سیستم نوین و علمی از ابتدا پایه ریزی شود.

۱.۴. مدل پیشنهادی:

این گزارش "مدل توسعه رقابتی فوتبال ایران" را پیشنهاد می دهد که یک سیستم چندستونی و هیبریدی است. این مدل، درآمدهای حاصل از حق پخش را بر اساس سه اصل کلیدی تقسیم می کند:

 ثبات مالی (سهم برابر): ۵۰ درصد از درآمدها به صورت برابر بین تمامی باشگاه ها تقسیم می شود تا یک کف مالی برای همه تیم ها فراهم شود.

 شایستگی ورزشی (عملکرد): ۳۵ درصد بر اساس عملکرد ورزشی باشگاه در پنج فصل اخیر توزیع می شود تا انگیزه رقابت و سرمایه گذاری بلندمدت حفظ شود.

 ارزش هواداری و برند (جذب مخاطب): ۱۵ درصد باقی مانده بر اساس معیارهای عینی و قابل اندازه گیری مانند تعداد بازی های پخش مستقیم، حضور تماشاگر در ورزشگاه و میزان فعالیت در رسانه های دیجیتال تقسیم می شود.

 این مدل به گونه ای طراحی شده است که ضمن احترام به واقعیت های مالی و اجتماعی فوتبال ایران، اصول علمی و موفق جهانی را به کار گیرد تا به سمت یک ساختار حرفه ای و خودکفا حرکت کند.

فصل اول: اقتصاد حق پخش در فوتبال: از بلیت فروشی تا امپراطوری های رسانه ای جهانی

۱.۱. تغییر الگو در تامین مالی فوتبال

در گذشته، باشگاه های فوتبال عمدتا از طریق درآمدهای روز مسابقه مانند فروش بلیت، به حیات مالی خود ادامه می دادند. اما با ظهور تلویزیون، یک تحول بنیادین در مدل کسب وکار فوتبال رخ داد. تلویزیون، فوتبال را از یک رویداد محلی و تماشاچی محور به یک محصول سرگرمی جهانی تبدیل کرد. این تغییر، به شبکه های پخش کننده اجازه داد تا از طریق جذب مخاطبان گسترده، درآمدهای سرشاری از محل تبلیغات به دست آورند. در سال های اخیر، مدل سنتی "کمیاب بودن" که در آن تنها شبکه های تلویزیونی با موانع ورود بالا به محتوای ورزشی دسترسی داشتند، جای خود را به مدل "گسترش" داده است. با ورود غول های تکنولوژی و پلتفرم های استریم آنلاین مانند آمازون و فیس بوک، یک مرز جدید در درآمدزایی حق پخش پدیدار شده است که نیازمند مدل های توزیع منعطف و مدرن است.

۱.۲. الزام فروش متمرکز حق پخش

اصل بنیادین: چرا لیگ ها باید حقوق پخش را به صورت جمعی بفروشند؟ یک پیشنهاد واحد و متمرکز از سوی کل لیگ، قدرت چانه زنی بیشتری در مذاکرات دارد و پیشنهادات بالاتری را نسبت به مذاکرات فردی هر باشگاه جذب می کند. مدل فروش فردی، همانطور که در لالیگای اسپانیا پیش از سال ۲۰۱۵ وجود داشت، منجر به شکاف مالی عظیمی بین باشگاه های بزرگ و کوچک شد، که در نهایت به تضعیف رقابت پذیری کلی لیگ انجامید.

ارزش آفرینی جمعی:

این تصور که باشگاه های بزرگ به تنهایی ارزش اصلی را ایجاد می کنند، یک فرض ناقص است. ارزش کامل یک لیگ فوتبال، از مجموعه ای از عناصر شامل داستان های رقابتی، مبارزه برای کسب عنوان قهرمانی، و هیجان نبرد برای بقا و سقوط به دست می آید. بازی یک باشگاه بزرگ بدون این بافت رقابتی و تهدید یا فرصت های موجود در جدول لیگ، ارزش کمتری دارد. در واقع، "عدم قطعیت نتیجه" یک عامل کلیدی در جذب و حفظ علاقه هواداران است. بنابراین، درآمدهای حق پخش نه تنها پاداشی برای محبوبیت یا موفقیت فردی نیست، بلکه سودی مشترک است که از یک فعالیت جمعی به دست می آید. یک مدل توزیع موفق باید این واقعیت را به رسمیت بشناسد و به تقویت سلامت کلی اکوسیستم لیگ کمک کند.

۱.۳. ستون های بنیادین توزیع درآمد

مدل های موفق جهانی معمولا بر اساس ترکیبی از سه ستون اصلی شکل گرفته اند:

 برابری (ستون همبستگی): یک درصد ثابت از درآمدها، فارغ از اندازه یا عملکرد باشگاه، به طور برابر بین همه تیم ها توزیع می شود. این اصل، یک کف مالی تضمین شده برای همه باشگاه ها ایجاد می کند که به آن ها اجازه می دهد به فعالیت خود ادامه داده و رقابت پذیری لیگ را تضمین کنند.

 شایستگی ورزشی (ستون انگیزه): بخشی از درآمد مستقیما به عملکرد تیم در لیگ، مانند جایگاه نهایی در جدول یا عملکرد در طول چند سال، مرتبط است. این رویکرد، انگیزه ورزشی را در تمام طول فصل زنده نگه می دارد.

 محبوبیت و گستره بازار (ستون ارزش): درآمدها بر اساس ارزش تجاری باشگاه، که اغلب با معیارهایی مانند تعداد بازی های پخش مستقیم یا میزان بیننده سنجیده می شود، توزیع می گردد. این امر به باشگاه هایی که بیشترین مخاطب و درآمد تبلیغاتی را برای شبکه های پخش کننده تولید می کنند، پاداش می دهد.

فصل دوم: مطالعه موردی جهانی: تحلیل تطبیقی مدل های توزیع

۲.۱. لیگ برتر انگلستان: مدلی از برابری مالی و سلطه جهانی

مدل توزیع داخلی لیگ برتر انگلستان بر اساس یک فرمول سه گانه عمل می کند: ۵۰٪ به صورت برابر، ۲۵٪ بر اساس "پرداخت شایستگی" (جایگاه نهایی در جدول)، و ۲۵٪ بر اساس "حقوق تسهیلات" (تعداد بازی های پخش مستقیم تلویزیونی). با این حال، تفاوت اصلی این مدل در نحوه توزیع درآمدهای بین المللی است: ۱۰۰٪ از درآمد هنگفت بین المللی که اکنون از درآمد داخلی نیز پیشی گرفته است، به صورت برابر بین تمامی ۲۰ باشگاه توزیع می شود.

چرخه مثبت رقابت:

توزیع برابر بخش عظیمی از درآمدها، یک چرخه مثبت از رقابت پذیری ایجاد می کند. این مدل به باشگاه های کوچک تر یک پایه مالی قوی می دهد تا بتوانند بازیکنان باکیفیت جذب کنند و از نظر مالی در رقابت باقی بمانند. این برابری مالی نسبی منجر به نتایج غیرقابل پیش بینی تر و سطح بالاتری از رقابت در زمین می شود. به نوبه خود، این رقابت و هیجان، لیگ را برای مخاطبان جهانی و شبکه های پخش کننده جذاب تر می کند ، که باعث افزایش ارزش حقوق پخش در دوره های بعدی می شود. موفقیت لیگ برتر تنها نتیجه درآمدهای کلان نیست، بلکه مستقیما از مدل توزیع استراتژیک آن ناشی می شود که با سرمایه گذاری مجدد درآمدها در سلامت رقابتی لیگ، یک چرخه رشد خودتقویت کننده ایجاد کرده است.

۲.۲. لالیگای اسپانیا: مدلی تحت سلطه قدرت ستارگان

پس از تصویب قانون در سال ۲۰۱۵، مدل توزیع لالیگا به ۵۰٪ برابر، ۲۵٪ بر اساس شایستگی ورزشی (در طول ۵ سال) و ۲۵٪ بر اساس "گستره اجتماعی و تجاری" (شامل تعداد هوادار، فروش بلیت و ارزش تلویزیونی) تغییر یافت.

خطر تسلیم به قدرت ستارگان:

با وجود فروش جمعی، محبوبیت جهانی بی نظیر رئال مادرید و بارسلونا باعث می شود که آن ها سهم نامتناسبی از ستون "گستره اجتماعی" را به خود اختصاص دهند. این امر شکاف مالی قابل توجهی (۳.۵ به ۱) بین باشگاه های بالا و پایین لیگ ایجاد کرده و رقابت پذیری لیگ را در طول سال ها تضعیف کرده است. داستان لالیگا یک درس مهم برای ایران دارد. یک فرمول توزیع نباید تنها به واقعیت های موجود مانند محبوبیت احترام بگذارد، بلکه باید به صورت فعالانه برای مدیریت عدم تعادل مالی که می تواند رشد کلی لیگ را خفه کند، تلاش کند.

۲.۳. بوندس لیگای آلمان: مدلی برای توسعه پایدار

مدل بوندس لیگا یک سیستم چندستونی پیچیده است: ۵۰٪ برابر، ۴۳٪ بر اساس عملکرد (ترکیبی از ضرایب ۵ و ۱۰ ساله)، ۴٪ برای کیفیت آکادمی های جوانان و ۳٪ بر اساس "علاقه عمومی" (محبوبیت).

اصل "ارزش جامع":

بوندس لیگا با گنجاندن معیاری مانند "کیفیت آکادمی جوانان" در فرمول توزیع خود، فراتر از پاداش دادن به عملکرد گذشته یا محبوبیت عمل می کند. این رویکرد، باشگاه ها را به سرمایه گذاری بلندمدت در پرورش استعدادها تشویق می کند. یک خط تولید قوی از بازیکنان داخلی به نفع کل لیگ است؛ زیرا سطح کلی بازی را بالا می برد، جذابیت لیگ را افزایش می دهد و تیم ملی را تقویت می کند. این بخش از فرمول، نه پاداشی برای ارزش گذشته، بلکه سرمایه گذاری استراتژیک در ارزش آینده است. بوندس لیگا نشان می دهد که یک فرمول توزیع می تواند به عنوان ابزاری استراتژیک برای شکل دادن به رفتارهای مطلوب باشگاه ها (مانند برنامه ریزی بلندمدت و سرمایه گذاری روی استعدادها) استفاده شود و تنها یک سازوکار برای تقسیم کیک درآمدی نباشد.

۲.۴. سری آ ایتالیا: مدلی در حال گذار از چالش های مدرن

مدل سری آ شامل ۵۰٪ برابر، ۲۲٪ "ریشه اجتماعی" (مخاطب تلویزیونی، حضور تماشاگر، دقایق بازی بازیکنان جوان) و ۲۸٪ شایستگی ورزشی (عملکرد تاریخی و اخیر) است. همچنین، بخش قابل توجهی از درآمد کل قبل از توزیع به عنوان "سهم همبستگی" به لیگ های پایین تر و به عنوان "پرداخت چتر نجات" به باشگاه های سقوط کرده اختصاص می یابد. این مدل، تعهد قوی به سلامت کل هرم فوتبال ایتالیا را نشان می دهد. با این حال، این لیگ با رکود درآمدهای داخلی و وابستگی مالی شدید باشگاه ها به درآمدهای حق پخش مواجه است که چالش های بلندمدتی را ایجاد می کند.

فصل سوم: بافت فوتبال ایران: چالش ها و طلوع یک عصر جدید

۳.۱. بن بست تاریخی

برای دهه ها، فوتبال ایران با یک مشکل مالی بنیادین دست و پنجه نرم می کرد: عدم پرداخت حق پخش تلویزیونی توسط سازمان صداوسیما. انحصار دولتی صداوسیما به این سازمان اجازه می داد که از طریق پخش مسابقات پرمخاطب، به ویژه بازی های پرسپولیس و استقلال، درآمدهای کلانی از محل تبلیغات کسب کند، بدون اینکه سهمی به باشگاه ها پرداخت کند. این وضعیت، باشگاه ها را به دولت و حامیان مالی موقت وابسته کرده بود و قدرت چانه زنی و استقلال مالی آن ها را از بین می برد.

۳.۲. چارچوب قانونی جدید: ماده ۱۷ لایحه نظام جامع

تصویب ماده ۱۷ لایحه نظام جامع باشگاه داری، یک دستاورد تاریخی است. این قانون به صراحت مالکیت باشگاه ها بر تمامی حقوق رسانه ای خود، از جمله حقوق تلویزیونی، رادیویی و دیجیتال را به رسمیت می شناسد. نکته مهم در این قانون این است که مسئولیت تامین بودجه لازم برای پرداخت حق پخش را به جای صداوسیما، بر عهده سازمان برنامه و بودجه قرار داده است. این امر به طور موثری بن بست چندین ساله با صداوسیما را دور زده و مسیر جدیدی را برای حل این معضل باز کرده است.

۳.۳. ابهام پس از تصویب قانون: راه پیش رو

با وجود اینکه قانون جدید یک گام بزرگ رو به جلو است، تنها یک چارچوب کلی است و پاسخگوی سوالات کلیدی نیست. سوالاتی مانند:

 -ارزش واقعی حقوق پخش چگونه تعیین خواهد شد؟ 

-فرمول دقیق توزیع درآمد چگونه خواهد بود؟ 

-با توجه به اولویت های دیگر دولت، آیا بودجه اختصاص یافته کافی و پایدار خواهد بود؟ 

شمشیر دولبه تامین مالی دولتی:

در حالی که قانون جدید با شناسایی حقوق باشگاه ها و انتقال بار مالی به بودجه دولتی، مشکل انحصار صداوسیما را حل کرده است ، این راه حل یک راه حل حرفه ای و مبتنی بر بازار آزاد نیست. باشگاه ها از یک وابستگی دولتی به وابستگی دیگر منتقل شده اند که پایداری آن وابسته به اراده سیاسی و نوسانات اقتصادی است. در یک لیگ کاملا حرفه ای، درآمدها باید از ارزش تجاری بازار به دست آید و شبکه های پخش کننده هزینه حقوق را از طریق درآمدهای تبلیغاتی و اشتراکی خود بپردازند. بنابراین، قانون جدید یک مقصد نهایی نیست، بلکه یک گام اول حیاتی است. مدل پیشنهادی برای ایران باید ضمن کار در این چارچوب جدید، سنگ بنای آینده ای را بگذارد که در آن باشگاه ها بتوانند به صورت مستقل از بودجه های دولتی درآمدزایی کنند.

فصل چهارم: مدل پیشنهادی برای فوتبال ایران: "مدل توسعه رقابتی"

۴.۱. اصول بنیادین

برای یک لیگ پایدار در ایران

با توجه به تحلیل های انجام شده، مدل توزیع برای فوتبال ایران باید بر پایه های زیر استوار باشد:

 * ثبات مالی: تامین یک حداقل درآمد برای همه باشگاه ها به منظور حرفه ای سازی عملیات و کاهش وابستگی های مالی نامطمئن.

 * انگیزه ورزشی: پاداش دادن به عملکرد ورزشی برای حفظ و افزایش کیفیت و رقابت پذیری لیگ.

 * شناسایی ارزش برند: به رسمیت شناختن و درآمدزایی از ارزش تجاری باشگاه های محبوب، به ویژه پرسپولیس و استقلال، که محرک اصلی جذب مخاطب و تبلیغات هستند.

 * چشم انداز بلندمدت: گنجاندن معیارهایی که برنامه ریزی بلندمدت مانند توسعه بازیکنان جوان و عملکرد پایدار را تشویق می کند.

۴.۲. فرمول پیشنهادی توزیع چندستونی

مدل پیشنهادی "توسعه رقابتی"، درآمدهای خالص حاصل از حق پخش را به صورت زیر تقسیم می کند:

ستون ۱: سهم برابر (۵۰٪ از کل درآمد خالص)

این سهم بالا، سنگ بنای ثبات مالی لیگ ایران است. توزیع برابر نیمی از درآمد، تضمین می کند که حتی تیم های کوچک نیز بودجه کافی برای پرداخت حقوق، سرمایه گذاری در زیرساخت ها و حفظ استانداردهای حرفه ای را داشته باشند، که در حال حاضر یک چالش بزرگ است. این سهم برابر باید برای درآمدهای حاصل از حقوق دیجیتال و احتمالی خارجی نیز اعمال شود.

ستون ۲: شایستگی ورزشی (۳۵٪ از کل درآمد خالص)

این ستون به طور مستقیم به نتایج درون زمین پاداش می دهد. برای جلوگیری از تمرکز بر یک فصل خاص و تشویق به ثبات، پیشنهاد می شود که این سهم بر اساس یک ضریب پنج ساله تقسیم شود. عملکرد باشگاه در فصل جاری ۵۰٪ و در چهار فصل قبلی به ترتیب ۲۵٪، ۱۲.۵٪، ۶.۲۵٪ و ۶.۲۵٪ وزن دهی شود. این مدل شبیه به رویکردهای موفق در بوندس لیگا و لالیگا است و به باشگاه هایی پاداش می دهد که حرفه ای گری و ثبات خود را در بلندمدت نشان می دهند.

ستون ۳: ارزش هواداری و برند (۱۵٪ از کل درآمد خالص)

این ستون، به واقعیت قدرت جذب مخاطب باشگاه های محبوب مانند پرسپولیس و استقلال احترام می گذارد و به آن ها برای ارزش تجاری که ایجاد می کنند پاداش می دهد. اما با محدودکردن این سهم به ۱۵٪، از ایجاد شکاف مالی غیرقابل جبران جلوگیری می شود، که در لالیگای پیش از ۲۰۱۵ دیده شد. معیارهای پیشنهادی برای این ستون شامل:

۱. میزان پخش مستقیم/حقوق تسهیلات: بر اساس تعداد دفعاتی که بازی یک تیم برای پخش زنده انتخاب می شود، با یک حداقل تضمین شده برای همه باشگاه ها.

۲. حضور در استادیوم: بر اساس آمارهای معتبر و تاییدشده از فروش بلیت و حضور تماشاگر در بازی های خانگی.

۳. گستره و تعامل دیجیتال: یک معیار خلاقانه و شفاف بر اساس تعداد دنبال کنندگان در شبکه های اجتماعی و میزان تعامل با محتوای دیجیتال (مانند بازدید از وب سایت یا ویدیوهای یوتیوب). این امر باشگاه ها را تشویق می کند تا به شیوه های نوین با هواداران خود ارتباط برقرار کنند و ارزش برند خود را افزایش دهند.

۴.۳. نقشه راه اجرا

اجرای موفق این مدل نیازمند یک برنامه ریزی دقیق است:

 * فاز اول: نهایی سازی مقررات و قوانین: دولت، با همکاری وزارت ورزش و جوانان و فدراسیون فوتبال، باید آیین نامه ها و قوانین اجرایی را تدوین کند که ارزش حقوق پخش و فرمول توزیع نهایی را به صورت قانونی مشخص کند.

 * فاز دوم: ایجاد سیستم داده: یک سیستم شفاف و قابل حسابرسی برای جمع آوری داده های مربوط به بینندگان، حضور تماشاگر و معیارهای دیجیتال باید ایجاد شود.

 * فاز سوم: اجرای فازبندی شده: اجرای این سیستم جدید باید به صورت تدریجی، احتمالا در یک دوره دو تا سه ساله، انجام شود تا باشگاه ها و لیگ فرصت کافی برای سازگاری با تغییرات را داشته باشند.

نتیجه گیری: مسیری به سوی حرفه ای گری و رشد

پیاده سازی یک مدل توزیع درآمد حق پخش چندستونی، مهم ترین گامی است که فوتبال ایران می تواند در مسیر حرفه ای سازی بردارد. این مدل پیشنهادی، با ایجاد تعادل میان ثبات مالی، انگیزه ورزشی و ارزش تجاری، رقابت واقعی را تقویت خواهد کرد، وابستگی مالی به دولت را کاهش می دهد و راه را برای درآمدهای جدید برای باشگاه ها باز می کند. قانون جدید مجلس، یک فرصت تاریخی و بی نظیر را فراهم کرده است. مدل "توسعه رقابتی" یک نقشه راه خلاقانه، مدرن و عملی برای استفاده از این فرصت است که می تواند فوتبال ایران را از بحران مزمن مالی به سوی عصر جدیدی از ثبات و رشد سوق دهد.


مصطفی لطفی.وکیل ورزشی.پژوهشگر حقوق فوتبال