اثر جنگ ۱۲ روزه بر توسعه اقتصادی و اجتماعی ایران: تحلیلی بر اساس نظریات توسعه
جنگ ۱۲ روزه اخیر بین ایران و اسرائیل، اگرچه از نظر زمانی کوتاه بود، اما تاثیرات عمیقی بر روند توسعه اقتصادی و اجتماعی ایران گذاشت. همانطور که داگلاس نورث در کتاب «خشونت و نظم های اجتماعی» تاکید می کند، جنگ می تواند نظم موجود را مختل کند و زمینه را برای بازتعیین مسیر توسعه فراهم آورد. در مورد ایران، این جنگ در شرایطی رخ داد که اقتصاد کشور با چالش های ساختاری مانند رکود مزمن، تورم بالا و بی اعتمادی به سیاست های دولت دست و پنجه نرم می کرد. پس از جنگ، اقتصاد ایران وارد مرحله ای از «تعلیق شکننده» شد که در آن نااطمینانی به آینده، سرمایه گذاری های بلندمدت را متوقف کرد و بازارهای مالی را با نوسانات شدید مواجه ساخت .
از منظر نظریه های توسعه، جنگ می تواند هم ویرانگر باشد و هم فرصت ساز. به گفته آمارتیا سن در کتاب «توسعه به مثابه آزادی»، جنگ با محدود کردن آزادی های اساسی انسان ها، ظرفیت توسعه انسانی را کاهش می دهد. در ایران، گزارش ها نشان می دهد که جنگ ۱۲ روزه باعث کاهش شدید تولید و درآمد شد؛ ۹۰٪ کسب وکارها کاهش یا توقف تولید را تجربه کردند و ۵۵٪ بیش از نیمی از ظرفیت خود را از دست دادند. همچنین، اختلال در زیرساخت های حیاتی مانند اینترنت و انرژی، چالش های موجود را تشدید کرد. از سوی دیگر، همانطور که جوزف استیگلیتز در کتاب «قیمت نابرابری» اشاره می کند، جنگ می تواند نابرابری ها را تشدید کند، زیرا گروه های کم درآمد و کسب وکارهای کوچک بیشترین آسیب را می بینند. در ایران، ۶۳٪ شرکت های کوچک با کاهش نقدینگی بالای ۵۰٪ مواجه شدند، در حالی که شرکت های بزرگتر توانایی بیشتری برای مقابله با شوک داشتند .
در مقایسه با جنگ هشت ساله تحمیلی، جنگ ۱۲ روزه از نظر گستردگی و تلفات انسانی محدودتر بود، اما از نظر اقتصادی و روانی تاثیرات مشابهی داشت. در جنگ هشت ساله، ایران با تحریم ها و انزوای بین المللی مواجه بود، اما در جنگ اخیر، تهدید فعال شدن «مکانیسم ماشه» و بازگشت تحریم ها، فشارها را مضاعف کرد. همانطور که توماس پیکتی در کتاب «سرمایه در سده بیست ویکم» می گوید، جنگ می تواند سرمایه داری را به سمت تمرکز بیشتر سوق دهد. در ایران، این جنگ باعث شد سرمایه های داخلی و خارجی تمایل به خروج پیدا کنند، به طوری که تنها در ۱۶ سال گذشته حدود ۱۷۰ میلیارد دلار سرمایه از کشور خارج شده است. از نظر اجتماعی، جنگ ۱۲ روزه باعث ایجاد اتحاد ملی شد، اما این اتحاد می تواند موقتی باشد اگر دولت نتواند اعتماد از دست رفته را بازگرداند.
در بلندمدت، اثرات جنگ بر توسعه ایران به سیاست های پساجنگ بستگی دارد. همانطور که ها-جون چانگ در کتاب «نود و پنج درصد: اقتصاد چگونه کار می کند» اشاره می کند، کشورها می توانند از بحران ها برای بازسازی نهادها و سیاست ها استفاده کنند. برای ایران، این جنگ می تواند فرصتی برای تنوع بخشی اقتصاد، تقویت نهادهای مدنی و بهبود روابط بین المللی باشد. اما اگر دولت نتواند ثبات را بازگرداند و به اصلاحات ساختاری بپردازد، جنگ می تواند به عاملی برای تشدید بحران های موجود تبدیل شود. به طور خاص، فعال شدن مکانیسم ماشه می تواند اقتصاد ایران را با رکود شدید، افزایش بیکاری و کاهش درآمد سرانه مواجه کند .
در نتیجه، جنگ دوازده روزه اخیر نه تنها زیان های مخرب کوتاه مدت را به اقتصاد و جامعه ایران تحمیل کرده، بلکه می تواند مسیری بلندمدت برای توسعه کشور را نیز تحت تاثیر قرار داده و اثرات خود را به شکل ملموس و ناملموس بر جای گذارد و انواع پیامدهای پنهان و آشکاری را به همراه بیاورد. اما این تنها یک واقعیت نیست؛ بلکه زنگ هشیاری برای همه ماست تا با تصمیماتی جسور، روشن و هدفمند، پایه ای محکم بسازیم که ثبات را بازگرداند، اعتماد عمومی را به سطحی بالاتر ارتقا دهد و بستری پایدار، کارآمد و فراگیر برای جذب سرمایه گذاری و تشویق نوآوری فراهم آورد تا بتوانیم دوباره زمینه های رشد و توسعه اقتصاد را فعال سازیم. این مسیر، در عین حال، به تقویت کارآمدی و انسجام داخلی منجر می شود تا منابع انسانی و مادی به شکل بهینه جذب و به کار گرفته شوند و با این هم افزایی، نقش موثری در بهبود ریشه ای و پایدار ایفا کنند. تنها در چنین شرایطی است که می توان از جنگ نه به عنوان مشکلی بی پایان، بلکه به عنوان فرصت قابل توجه و راهبردی برای بازسازی، ترمیم ساختارهای اقتصاد، تقویت ظرفیت های اقتصادی و دستیابی به توسعه پایدار کشور بهره مند شد، و با کاستن از پیامدهای منفی آن، فرصتی پایدار برای بازسازی بلندمدت فراهم آورد. اکنون زمان اقدام است: بیایید با هم تصمیمی روشن بگیریم، برای آینده ای پایدار و شکوفا تلاش کنیم و با سیاست های کارآمد، اعتماد و همدلی را دوباره می سازیم.