لمپن ها در دوره پهلوی دوم

16 شهریور 1404 - خواندن 9 دقیقه - 362 بازدید

مقدمه

پدیده لمپنیسم به عنوان بخشی از جامعه شناسی قدرت و سیاست در ایران، همواره در حاشیه مطالعات تاریخی و علوم اجتماعی باقی مانده است. لمپن ها، در معنای کلاسیک مارکسی، طبقه ای فاقد پایگاه تولیدی و هویت اجتماعی روشن اند که غالبا در حاشیه اقتصاد رسمی، از طریق واسطه گری، دلالی، مشاغل سیاه و یا شبکه های شبه قدرت ارتزاق می کنند. با وجود این حاشیه نشینی اقتصادی، نقش آنان در ساختارهای قدرت و فرهنگ سیاسی جوامع به ویژه در کشورهای در حال توسعه، برجسته و قابل بررسی است. در ایران دوره پهلوی دوم (۱۳۲۰–۱۳۵۷) شرایط سیاسی و اجتماعی به گونه ای بود که لمپن ها به ابزارهای کلیدی در سیاست خیابانی و بازتولید اقتدار بدل شدند.

مسئله اصلی این یادداشت آن است که چگونه یک طبقه به ظاهر فرودست و بی ریشه، توانست به بخشی از شبکه های قدرت و سیاست در دوران محمدرضا پهلوی تبدیل شود؟ اهمیت این پرسش در آن است که شناخت جایگاه لمپن ها در تحولات سیاسی و اجتماعی دوره پهلوی دوم، امکان تحلیل بهتر مکانیسم های اقتدارگرایی و چگونگی پیوند میان حاشیه نشینان شهری و ساختار قدرت را فراهم می سازد. این یادداشت در پی آن است که با تکیه بر شواهد تاریخی و تحلیل های جامعه شناختی، نشان دهد لمپن ها چگونه در فرآیند سرکوب مخالفان، تحمیل هنجارهای فرهنگی خاص و حتی در سیاست های امنیتی و اطلاعاتی رژیم پهلوی، کارکردی فراتر از یک طبقه ی «حاشیه ای» یافتند. پرسش کلیدی این است: لمپن ها در دوره پهلوی دوم چگونه از موقعیت حاشیه ای به ابزاری در بطن قدرت بدل شدند؟

۱- خاستگاه و ویژگی های لمپن ها در ایران

لمپن ها در ایران، به ویژه از دوره قاجار، حضور محسوسی داشتند. آنان غالبا از میان گروه های بی کار، بیکاران فصلی، مهاجران روستایی و اقشار فاقد دسترسی به منابع پایدار اقتصادی شکل می گرفتند. در تهران و شهرهای بزرگ مانند مشهد، اصفهان و تبریز، لمپن ها به عنوان «لات ها» و «جاهل ها» شناخته می شدند و با هویت دوگانه ای میان قهرمان مآبی محلی و کارکردهای شبه مافیایی زندگی می کردند. پژوهشگران این گروه ها را «حاشیه نشینان فعال» توصیف کرده اند؛ زیرا برخلاف دیگر اقشار فرودست، تمایل بیشتری به کنش های خشونت آمیز، خیابانی و سیاسی نشان می دادند.

از نظر فرهنگی، لمپن ها آمیزه ای از خشونت، عوام گرایی و نوعی اخلاقیات خاص را بازنمایی می کردند. آنان درعین حال که در محلات به عنوان «لوطی» و «پهلوان» جلوه می کردند، در عرصه سیاسی به راحتی ابزار دست قدرت می شدند. این دوگانگی فرهنگی- ترکیب جاهلیت و قهرمان نمایی- بستری را برای جذب لمپن ها به سیاست رسمی و غیررسمی فراهم ساخت.

۲- لمپن ها و تحولات سیاسی دهه ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲

پس از اشغال ایران در جنگ جهانی دوم و تبعید رضاشاه، فضای سیاسی ایران در دهه ۱۳۲۰ به شدت باز شد. این فضای باز که با رشد احزاب و مطبوعات همراه بود، لمپن ها را به بازیگرانی فعال در سیاست خیابانی بدل کرد. در این دوره، دسته های لمپنی گاه در خدمت احزاب مختلف قرار می گرفتند و با استفاده از خشونت خیابانی به حذف رقیب کمک می کردند.

نمونه شاخص این نقش آفرینی را می توان در وقایع منجر به کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ مشاهده کرد. شواهد تاریخی نشان می دهد که شبکه های لمپنی و گروه های جاهل- لوطی، به ویژه در تهران، به ابزاری برای سرکوب هواداران مصدق و حمایت از جریان سلطنت طلب تبدیل شدند. افراد شناخته شده ای همچون شعبان جعفری، با استفاده از شبکه های لمپنی و همراهی برخی دستگاه های امنیتی و اقتصادی، توانستند نقش مهمی در موفقیت کودتا ایفا کنند. این رویداد نقطه عطفی در تاریخ لمپن هاست؛ زیرا آنان را از سطح یک گروه حاشیه ای به بخشی از سازوکار قدرت بدل ساخت.

۳- لمپن ها و سیاست: از کودتای ۲۸ مرداد تا دهه ۱۳۵۰

یکی از نقاط عطف در تاریخ سیاسی ایران، کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ است. اسناد و پژوهش های تاریخی نشان می دهد که لمپن ها و اوباش شهری، با هدایت مستقیم سازمان های اطلاعاتی خارجی و پشتیبانی نیروهای داخلی، به خیابان ها آمدند و نقش محوری در ایجاد خشونت و آشوب ایفا کردند. این واقعه نشان داد که لمپن ها، علی رغم موقعیت حاشیه ای، در بزنگاه های سیاسی می توانند به نیرویی سرنوشت ساز بدل شوند.

در دهه های بعد، حکومت پهلوی به شکل سازمان یافته تر از این نیرو استفاده کرد. لمپن ها نه تنها در عرصه خیابان و سرکوب اعتراضات دانشجویی و کارگری حضور داشتند، بلکه در سینما، ورزش و موسیقی نیز با حمایت حکومت، نوعی فرهنگ «لمپنیسم» را بازتولید کردند. قهرمانان ورزشی همچون برخی پهلوانان زورخانه ای یا ستاره های سینمایی با خلق چهره های جاهل-لمپن، نوعی الگوی مردانگی مبتنی بر خشونت، غیرت و اطاعت از قدرت را به نمایش می گذاشتند.

4- پیوند لمپن ها با دستگاه های امنیتی و فرهنگی

پس از کودتای ۲۸ مرداد، حکومت پهلوی دوم به سرعت در پی بازسازی اقتدار خود برآمد. در این راستا، دستگاه امنیتی (ساواک) از لمپن ها به عنوان بازوهای غیررسمی بهره بردند. این گروه ها در سرکوب اعتراضات دانشجویی، تظاهرات کارگری و تجمعات سیاسی نقش آفرین بودند. بهره گیری از لمپن ها به رژیم امکان می داد تا بدون ورود مستقیم ارتش یا پلیس، با هزینه کمتر و در قالب یک «قدرت موازی» به کنترل خیابان بپردازد.

از سوی دیگر، پیوند لمپن ها با برخی محافل فرهنگی نیز آشکار بود. فیلم های سینمایی و ادبیات عامه پسند، تصویری رمانتیک و قهرمانانه از جاهل ها و لوطی ها بازنمایی می کردند. این بازنمایی فرهنگی، در واقع نوعی «مشروعیت بخشی نمادین» به این طبقه بود که امکان جذب آنان در پروژه های سیاسی رژیم را تقویت می کرد. در نتیجه، لمپن ها نه تنها در خیابان بلکه در ذهنیت فرهنگی جامعه نیز به عنوان بازیگران آشنا و تا حدی مشروع بازتولید شدند.

5- لمپن ها به مثابه ابزار سیاست خیابانی

یکی از کارکردهای اصلی لمپن ها در دوره پهلوی دوم، حضور سازمان یافته در سیاست خیابانی بود. آنان در بسیاری از مواقع با دریافت حمایت مالی یا امنیتی، علیه نیروهای مخالف مانند دانشجویان، روشنفکران و نیروهای مذهبی وارد عمل می شدند. به طور مثال، گزارش های متعددی از حمله گروه های لمپنی به دانشگاه تهران در دهه های ۳۰ و ۴۰ وجود دارد.

ویژگی لمپن ها آن بود که به دلیل جایگاه اجتماعی حاشیه ای و بی ریشگی سیاسی، آمادگی بیشتری برای خشونت و اطاعت از قدرت داشتند. درعین حال، وجود نوعی «فرهنگ مردانگی جاهلی» در میان آنان سبب می شد که کنش هایشان در سطح محلی و رسانه ای تا حدودی به عنوان دفاع از ارزش های سنتی تلقی گردد. این تناقض، استفاده از لمپن ها را برای رژیم پهلوی بسیار کارآمد می ساخت؛ زیرا خشونت آنان در عین بی ریشگی، رنگی از «مشروعیت فرهنگی» داشت.

6- پیامدهای اجتماعی و سیاسی پیوند قدرت و لمپن ها

پیوند لمپن ها با ساختار قدرت در پهلوی دوم، پیامدهای متعددی برای جامعه ایران داشت. نخست، این پیوند موجب تضعیف جامعه مدنی شد؛ چرا که خیابان به عرصه ای ناامن برای نیروهای سیاسی و اجتماعی بدل گردید. دوم، حضور لمپن ها به عنوان بازیگران فرهنگی در فیلم ها و رسانه ها، به بازتولید نوعی اخلاقیات مبتنی بر خشونت، مردسالاری و عوام گرایی کمک کرد. سوم، مشروعیت سیاسی رژیم در نگاه بخشی از جامعه آسیب دید؛ زیرا استفاده از گروه های حاشیه ای برای سرکوب مخالفان، چهره ای غیرنهادینه و بی ثبات از قدرت بازنمایی می کرد.

از منظر نظری، این روند نشان می دهد که لمپن ها برخلاف تصور رایج، یک طبقه کاملا «بی اثر» یا «بی ریشه» نیستند، بلکه می توانند در شرایط خاص، به ابزارهای موثر سیاست رسمی و غیررسمی بدل شوند. تجربه پهلوی دوم گواهی است بر این که قدرت های سیاسی در مواجهه با بحران مشروعیت، به جای تکیه بر نهادهای رسمی، گاه به گروه های حاشیه ای و غیررسمی روی می آورند.

نتیجه گیری

بررسی جایگاه لمپن ها در دوره پهلوی دوم نشان می دهد که آنان نه صرفا یک طبقه حاشیه ای و بی ریشه، بلکه بازیگرانی موثر در فرآیندهای سیاسی و فرهنگی آن دوران بوده اند. کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نقطه عطفی در این روند به شمار می رود، چرا که لمپن ها از آن پس به بخشی از سازوکارهای امنیتی و سیاسی رژیم تبدیل شدند. حضور آنان در خیابان، پیوندشان با دستگاه های امنیتی و بازنمایی فرهنگی شان در فیلم ها و ادبیات عامه پسند، همگی نشانگر آن است که این طبقه به ظاهر حاشیه ای، در واقع نقشی محوری در بازتولید قدرت ایفا می کرد.

بااین حال، این پیوند پیامدهای منفی متعددی برای جامعه ایران داشت: تضعیف جامعه مدنی، نهادینه شدن خشونت خیابانی و تعمیق شکاف میان قدرت و مردم. در نهایت، تجربه دوره پهلوی دوم نشان می دهد که استفاده ابزاری از لمپن ها، اگرچه در کوتاه مدت به تثبیت اقتدار کمک کرد، اما در بلندمدت به فرسایش مشروعیت رژیم انجامید. از این منظر، مطالعه لمپن ها نه تنها به بازخوانی تاریخ اجتماعی ایران یاری می رساند، بلکه درک عمیق تری از مکانیسم های اقتدارگرایی و چگونگی تعامل قدرت با طبقات حاشیه ای فراهم می آورد.