اضطراب جدایی (Separation Anxiety) : واژه ای ساده اما پدیده ای پیچیده وچند لایه

15 شهریور 1404 - خواندن 5 دقیقه - 1361 بازدید

 اضطراب جدایی


اضطراب جدایی، واژه ای ساده اما پدیده ای پیچیده و چندلایه است؛ احساسی که ریشه های آن تا ژرفای تاریخ تکامل انسان و نخستین لحظات دلبستگی نوزاد به مادر امتداد دارد. آنچه روزگاری ابزاری برای بقا بود، امروز در قالب تجربه ای عاطفی و روان شناختی، بر کیفیت روابط ما با دیگران و حتی با خودمان اثر می گذارد. همچنین نشانه ای از رشد سالم تلقی می شود 

چون قدرت تشخیص کودک بین والد و غریبه و توانایی تمایز بین احساس خطر و امنیت است.

 این اضطراب معمولا بین 6 ماهگی تا 4 سالگی طبیعی تلقی می شود اما اگر با رویکرد رفتاری مناسب از سوی مراقبان و دلبستگی ایمن همراه نباشد، می تواند در آینده به اختلال اضطراب جدایی بدل شود و تا سنین بالاتر از 4 الی 5 سال ادامه پیدا کند و چالش هایی را در روابط اجتماعی، مدرسه و بزرگسالی فرد ایجاد کند.


فروید در دیدگاه نهایی خود دیگر اضطراب را پیامد واپس رانی درنظر نمی گیرد، بلکه مقدم بر آن و حتی عامل ایجاد آن تلقی می شود. به این ترتیب، اضطراب نقشی محوری در پویایی روان ایفا می کند و به عنوان ابزاری برای اجتناب از تجربه ی ناخوشایند اضطراب عمل می نماید.


نظریه روابط موضوعی بیان می کند: کودکان روابط با مراقب را درونی می کنند؛ روابط ناپایدار موجب شکل گیری تصاویر متناقض از خود و دیگران می شود و جدایی را دردناک می سازد. پاسخ دهی مناسب مراقب، دلبستگی ایمن و اعتماد را شکل می دهد؛ 

در حالی که دلبستگی ناایمن، اضطراب جدایی را افزایش می دهد. 

افراد برای مقابله با اضطراب ناشی از روابط ناایمن، از مکانیسم هایی چون چسبندگی، اجتناب یا فرافکنی استفاده می کنند.


حسادت و قدردانی از نگاه کلاین: هر بار که مادر (منبع همه خوبی ها) دور می شود، حسادت کودک زبانه می کشد. او احساس می کند چیزی ارزشمند از او ربوده شده است. شدت حسادت، ترس از دست دادن مادر و اضطراب جدایی را بیشتر می کند. کلاین تاکید می کند که حسادت با ایجاد حس محرومیت و بی اعتمادی، اضطراب جدایی را شدت می بخشد، در حالی که قدردانی تصویر امنی از مادر می سازد و آرامش می آورد. پرورش حس قدردانی، کلید روابط سالم آینده است.


 درمان اضطراب جدایی از منظر دیدگاه های مختلف:

جان بالبی: تقویت دلبستگی ایمن_ بررسی تجربیات اولیه_ پردازش احساسات_ ایجاد 《پایگاه امن》

 کرنبرگ: به ویژه «روان درمانی متمرکز بر انتقال» (TFP)، به بیمار کمک می کند تا این تصاویر قطبی شده را به هم پیوند دهد و 

از دفاع های ابتدایی بکاهد، تا به خودی منسجم تر و روابط بالغانه تری دست یابد. 

این درمان می تواند در کاهش اضطراب جدایی موثر باشد.

روانکاوی با بررسی عمیق این پدیده، از تکامل مفهوم اضطراب در آرای فروید تا تاثیر دلبستگی های اولیه در نظریات بالبی و کلاین، 

بر اهمیت روابط امن در کودکی و ضرورت پرداختن به تجربیات اولیه برای درمان و داشتن روابط سالم در بزرگسالی تاکید می کند.

 در نهایت، کودکی با دلبستگی ایمن، بذری برای شکوفایی روابط پایدار و سلامت روان در آینده می کارد.


اضطراب جدایی، میراث غریزی دوران کودکی برای بقا بوده و نشانه ای از رشد سالم است. 

اما، کیفیت دلبستگی در این دوران تعیین کننده است؛ دلبستگی ایمن، امنیت و استقلال را به ارمغان می آورد، در حالی که دلبستگی ناایمن می تواند ریشه مشکلات آتی شود. روانکاوی با بررسی عمیق این پدیده، از تکامل مفهوم اضطراب در آرای فروید تا تاثیر دلبستگی های اولیه در نظریات بالبی و کلاین، بر اهمیت روابط امن در کودکی و ضرورت پرداختن به تجربیات اولیه برای درمان و داشتن روابط سالم در بزرگسالی تاکید می کند.

 در نهایت، کودکی با دلبستگی ایمن، بذری برای شکوفایی روابط پایدار و سلامت روان در آینده می کارد.


سلمان اختر، روان پزشک و روان کاو معروف است که آثار متعددی درباره مفاهیم روان کاوی همچون 

ساختارهای آسیب دیده در روان، ترس از تنهایی، عزت نفس و استقلال دارد:


او اضطراب را به عنوان یک موضوع محوری در روان کاوی معرفی کرده و انواع آن، از جمله اضطراب جدایی را در متون روان کاوی مورد توجه قرار داده است. این اضطراب، در کنار دیگر انواع مثل اضطراب نفی یا اضطراب فروپاشی روانی، جزء نگرش نظری اوست.

در کتاب مجموعه مقالاتی که از وی ویرایش کرده اند، موضوعاتی چون «ترس از تنهایی» (fear of aloneness) مطرح و بررسی شده اند که به طور مستقیم با موضوع اضطراب جدایی مرتبط اند.


او همچنین در آثار دیگرش مثل «ساختارهای شکسته» (Broken Structures) و مقاله هایی در مورد فرآیند جدایی و فردیت، به تحلیل چگونگی شکل گیری هویت و ترس های بنیادی (از جمله ترس از جدا شدن) پرداخته است.

در بسیاری از نوشته هایش به ترس های بنیادین انسان پرداخته است .

از جمله اضطراب جدایی، ترس از تنها ماندن و بحران های مربوط به دلبستگی.

 او این مفاهیم را در بافت روابط اولیه با والدین و نیز در تجربه های بعدی زندگی مانند مهاجرت یا فقدان بررسی می کند.