دلالت آیات سوره زلزال بر دادن فرصت اصلاح در آستانه قیامت (۴)
دلالت آیات سوره زلزال بر دادن فرصت اصلاح در آستانه قیامت
از جمله آیاتی که دلالت دارند که خداوند مجددا در آستانه برپایی قیامت به مجرمان فرصت اصلاح و ایمان و توبه می دهد آیات سوره زلزال است؛ در این سوره چنین آمده است: «اذا زلزلت الارض زلزالها- و اخرجت الارض اثقالها- و قال الانسان ما لها- یومئذ تحدث اخبارها- بان ربک اوحی لها- یومئذ یصدر الناس اشتاتا لیروا اعمالهم- فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره- و من یعمل مثقال ذره شرا یره» (8 الی1 زلزال).
بر اساس مفاد آیات این سوره وقتی زمین زلزله اش اتفاق بیافتد: «اذا زلزلت الارض زلزالها»، و امور سنگینش (که همان انسانها هستند) را بیرون بریزد: «و اخرجت الارض اثقالها»، و انسان بگوید این زمین را چه شده است!؟ «و قال الانسان ما لها»؛ در آن روز این زمین اخبارش را گزارش می کند: «یومئذ تحدث اخبارها» چون خداوند به او الهام کرده است که چنین کند: «بان ربک اوحی لها»؛ در آن روز، مردم به انحاء و اشکال گوناگون بیرون می آیند تا اعمالشان به آنها نشان داده شود: «یومئذ یصدر الناس اشتاتا لیروا اعمالهم».
صدور، عکس ورود است؛ یعنی اول باید مثلا کسی به فضایی وارد شود تا با بازگشت از آن فضاء، صدور تحقق یابد؛ پس هر صدوری وابسته به ورود به فضایی است؛ درینجا پرسش این است که ورود مردم در آن روز، ورود به کجا است، که با بازگشت مردم از آنجا، صدور در جمله «یصدر الناس...» شکل می گیرد؟
پاسخ اینست که مردم بعد از نفخه اول همه می میرند: «و نفخ فی الصور فصعق من فی السماوات و من فی الارض»؛ و دوباره بعد از نفخه دوم، آنان را مجددا به عالم دنیایی وارد می کنند: «ثم نفخ فیه اخری فاذا هم قیام ینظرون»؛ و با این زنده کردن دو باره آنان، به درخواستی که آنها که با دعای «رب ارجعون» بعد از مرگ از دنیا داشتند پاسخ مثبت می دهند؛ بنابراین این ورود مجدد به دنیا است که مقدمه صدور در «یومئذ یصدر الناس اشتاتا» است.
این ورود، ورود به فضای دنیایی است زیرا اولا رخدادهای مطرح در این بخش، در کره زمین معهود شکل می گیرند که دنیای انسانها است؛ علاوه بر این که مردم بعد از مرگ با دعای «رب ارجعون» درخواست رجوع به همین زندگی دنیایی را دارند و این درخواست طبق بیانی که گفته شد از جانب خدا پذیرفته می شود؛ پس با این ورود مجدد به دنیا، مردم مجددا برای عمل صالح فرصت پیدا می کنند؛ و برخی عمل صالح انجام می دهند و برخی همچنان درین فرصت مجدد دنیایی به طغیان و سرکشی شان ادامه می دهند؛ و آنهایی که عمل صالح انجام می دهند نیز درجات خوبی عمل شان متفاوت است لذا صدور و بازگشت از این دنیای مجدد، «اشتاتا» و به صورتهای گوناگون است؛ و با عبور از این فرصت مجدد، برای همیشه از دنیا خارج می گردند؛ و صدور در «یومئذ یصدر الناس» اتفاق می افتد تا اعمالی که در این فرصت مجدد دنیایی انجام داده اند را به آنها نشان دهند؛ یعنی آن اعمال چون هنوز در فضای دنیایی است صورت غیر دنیایی آنها معلوم نیست و با بازگشت از این فرصت دنیایی، زمینه رخ نمائی از آن اعمال صالحه و غیرصالحه در فضای غیر دنیایی فراهم می شود لذا در ادامه می گوید: «فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره- و من یعمل مثقال ذره شرا یره» یعنی هر کس به اندازه سنگینی یک ذره عمل خیر انجام دهد، بعد از صدور از دنیا، آن را در فضای غیر دنیایی می بیند و از آن لذت می برد؛ و هر کس به اندازه سنگینی یک ذره عمل بد انجام دهد آن را در فضای غیر دنیایی می بیند و از آن عذاب می چشد.
باید توجه داشت که فعل ها در این دو گزاره شرطی همه فعل مضارع اند و این خود موید این است که این افعال هنوز شکل نگرفته اند و در آینده بعد از نفخه دوم و در آن فرصت مجدد تحقق می یابند؛ و بنابراین افعال خیر و شر در این دو آیه را نباید ناظر به اعمال دنیایی قبل از مرگ اول دانست.
اشکال: ممکن است این اشکال به نظر برسد که اگر امکان توبه و عمل صالح در عوالم اخروی هست (چنانکه ادعای شما است) چرا اصلا مجرمان درخواست رجوع به دنیا دارند تا در فضای دنیایی عمل کنند؟ چرا در همان فضای خارج از دنیا دست به عمل نمی شوند؟
پاسخ این است که دنیای قبل از مرگ، دنیای مادی است؛ و عالم مادی عالم حرکت و تغیر است لذا تحول و خروج از حالی نامطلوب، به حالی مطلوب به آسانترین شکلش ممکن الوقوع است؛ بر خلاف عوالم غیر دنیایی که به گونه ای مجرد و غیر مادی اند و روشن است در عوالم مجرد، ثبات غالب است و حرکت و تغیر از حالی به حالی، دشوار و سخت است؛ همچنین عالم مادی، عالمی است که کثرات و تفرق بیشترین غلبه را دارند لذا عبور از حالی به حالی دیگر در فضایی که بیشترین کثرات موجودند ساده تر و راحت تر است بر خلاف عوالم تجردی که کثرات رو به ضعف می روند و وحدت، حاکمیت بیشتری دارد پس عدد حالات کمتر است لذا تحول از حالی به حال دیگری زمینه کمتری دارد و مشکل می گردد؛ لذا انسانها بعد از مرگ بخاطر این که دنیا را برای تحولات مناسب تر و ساده تر می یابند درخواست رجوع به دنیا می کنند تا کار برایشان به سهولت بیشتری انجام شود.
در پایان مباحث «فرصت مجدد دنیایی» باید توجه کرد آیات دیگری هم نیز هست که گمان می رود مفادش در راستای ادعای ما در این چند نوشتار اخیر باشد مثل مجموعه های زیر:
1: «فکیف تتقون ان کفرتم یوما یجعل الولدان شیبا- السماء منفطر به کان وعده مفعولا- ان هذه تذکره فمن شاء اتخذ الی ربه سبیلا» (19 الی 16 مزمل)، که بلحاظ این که در جمله «السماء منفطر به» این گمان می رود که السماء معرفه، اشاره به همین آسمان دنیایی باشد و بنابراین انفطار آسمان را باید از اشراط الساعه و رخدادهای قبل از برپایی قیامت قرار داد؛ و مفاد جمله «فمن شاء اتخذ الی ربه سبیلا» را فرصت مجددی دانست که قبل از قیام قیامت به انسانها داده می شود؛ و آنگاه برخی راه خدا را انتخاب کرده و به رستگاری می رسند.
2: «فاذا جاءت الطامه الکبری- یوم یتذکر الانسان ما سعی- و برزت الجحیم لمن یری- فاما من طغی- و آثر الحیاه الدنیا- فان الجحیم هی الماوی- و اما من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی- فان الجنه هی الماوی» (41 الی 34 نازعات)؛ که بلحاظ این که در ابتدا، حادثه «الطامه الکبری» که از اشراط الساعه محسوب می شود مطرح گشته، و در ادامه نیز در جمله «و آثر الحیاه الدنیا» به دنیا خواهی برخی افراد در آن هنگام اشاره شده است؛ پس باید گفت رخدادهای این مجموعه آیات نیز قبل از برپایی قیامت و در آستانه برپایی آن است که دنیا و دنیاخواهی هنوز باقی است؛ و دو آیه آخر را اشاره به فرصت مجدد دانست که در این مرحله پایانی دنیا، برخی باز طغیان می کنند و برخی با خداترسی به بهشت می رسند.
3: «یوم یکون الناس کالفراش المبثوث- و تکون الجبال کالعهن المنفوش- فاما من ثقلت موازینه- فهو فی عیشه راضیه- و اما من خفت موازینه- فامه هاویه- و ما ادراک ما هیه- نار حامیه» (11 الی 4 قارعه) که بلحاظ این که کلمه «الجبال» معرفه، به همین جبال معهود زمینی اشاره دارد و با نزدیکی قیامت، آنها با حوادث سختی روبرو هستند لذا باید گفت رخدادهای ذکر شده در این آیات برای انسانها و کوه ها در همین دنیا تحقق می یابد و از اشراط الساعه هستند؛ و دو جمله شرطیه بعد اشاره به فرصت مجددی است که در این دوره پایانی دنیا به انسانها داده می شود که برخی از آن فرصت استفاده کرده و بهشتی می شوند و برخی در آتش خواهند ماند.