افسردگی اساسی(Major Depressive Disorder) : یک اختلال چندوجهی در مرزهای عصب شناسی و روان شناسی

11 شهریور 1404 - خواندن 3 دقیقه - 672 بازدید

افسردگی: یک اختلال چندوجهی در مرزهای عصب شناسی و روان شناسی


افسردگی (Major Depressive Disorder) یکی از شایع ترین و ناتوان کننده ترین اختلالات روان پزشکی است که بر اساس گزارش سازمان جهانی بهداشت (WHO) بیش از ۳۰۰ میلیون نفر در سراسر جهان به آن مبتلا هستند. این اختلال نه تنها بار فردی و اجتماعی گسترده ای دارد، بلکه یکی از عوامل اصلی ناتوانی و کاهش کیفیت زندگی محسوب می شود.


عوامل زیستی


از دیدگاه عصب شناسی، افسردگی به طور عمده با اختلال در سیستم های انتقال دهنده عصبی شامل سروتونین (5-HT)، نورآدرنالین (NE) و دوپامین (DA) مرتبط است. کاهش سطح این انتقال دهنده ها یا عملکرد غیرطبیعی گیرنده های آنها می تواند موجب بروز اختلالات خلقی شود.


مطالعات تصویربرداری مغزی (fMRI و PET) نشان داده اند که بیماران مبتلا به افسردگی تغییرات قابل توجهی در هیپوکامپ، قشر جلوی پیشانی (PFC) و آمیگدالا دارند. کاهش حجم هیپوکامپ به ویژه در افرادی که دوره های طولانی افسردگی داشته اند مشاهده شده است و احتمالا با افزایش سطح کورتیزول و استرس مزمن مرتبط است.


علاوه بر این، تحقیقات جدید نشان داده اند که التهاب سیستمیک و سیتوکین های پیش التهابی (مانند IL-6 و TNF-α) ممکن است در پاتوفیزیولوژی افسردگی نقش داشته باشند. این موضوع به پیدایش فرضیه "افسردگی به عنوان یک بیماری التهابی" منجر شده است.



عوامل ژنتیکی و اپی ژنتیکی :

وراثت نقش مهمی در آسیب پذیری نسبت به افسردگی ایفا می کند. مطالعات دوقلوها نشان می دهند که وراثت پذیری افسردگی حدود ۴۰–۳۷٪ است. همچنین تغییرات اپی ژنتیکی ناشی از استرس های محیطی می توانند بیان ژن های مرتبط با محور هیپوتالاموس-هیپوفیز-آدرنال (HPA axis) را تغییر داده و خطر ابتلا را افزایش دهند.


عوامل روان شناختی و اجتماعی :

عوامل روانی-اجتماعی از قبیل تجربه رویدادهای استرس زا، فقدان حمایت اجتماعی، تنهایی و الگوهای تفکر منفی 

(مانند خودانتقادی شدید و بدبینی) نقش قابل توجهی در بروز و تداوم افسردگی دارند.


درمان :

درمان افسردگی معمولا چندوجهی است و ترکیبی از دارودرمانی، روان درمانی و مداخلات سبک زندگی را شامل می شود:

دارودرمانی: داروهای ضدافسردگی مانند SSRIها (مهارکننده های انتخابی بازجذب سروتونین) و SNRIها 

(مهارکننده های بازجذب سروتونین-نورآدرنالین) همچنان خط اول درمان هستند.


روان درمانی: درمان شناختی-رفتاری (CBT) و درمان بین فردی (IPT) اثربخشی بالایی در اصلاح الگوهای شناختی 

و بهبود روابط اجتماعی دارند.


روش های نوین: تحریک مغناطیسی فراجمجمه ای (TMS)، تحریک عصب واگ (VNS) و استفاده از داروهای جدید مانند

 کتامین و مشتقات آن (Esketamine) امیدهای تازه ای در درمان افسردگی مقاوم به درمان ایجاد کرده اند.

افسردگی یک اختلال پیچیده با علل چندعاملی است که در تعامل بین ژنتیک، زیست شناسی عصبی، عوامل روان شناختی 

و محیطی شکل می گیرد. درک این پیچیدگی ها می تواند به توسعه رویکردهای درمانی موثرتر و شخصی سازی شده منجر شود.


از منظر روان کاوی کرنبرگ، انسان کاملا سالم افسانه ای بیش نیست. 

در بهترین حالت، ما بر سطح نوروتیک ایستاده ایم. «زیست انسانی چیزی نیست جز زندگی در درجات گوناگون اختلال»