موسی کاظم زاده
پژوهشگر حوزه ارتباطات رسانه، فرهنگ و جامعه دانشگاه تبریز، روزنامه نگار و کارشناس رسمی دادگستری در حوزه امور خبرنگاری و روزنامه نگاری
37 یادداشت منتشر شدهآب، باد، نمک؛ مثلث بحران در بزرگ ترین دریاچه شور ایران
دریاچه ارومیه، یکی از بزرگ ترین دریاچه های شور جهان، در دو دهه اخیر با بحرانی پیچیده و چندوجهی مواجه شده که نه تنها اکوسیستم این پهنه آبی را به خطر انداخته، بلکه معیشت، سلامت عمومی و امنیت زیست محیطی میلیون ها نفر در استان های آذربایجان غربی، آذربایجان شرقی و مناطق اطراف را تهدید می کند. کاهش شدید حجم آب، نمایان شدن بسترهای نمکی و شنی و ظهور کانون های فعال گردوغبار، پیامدهایی گسترده در ابعاد اجتماعی، بهداشتی و اقتصادی به دنبال داشته است.
دریاچه ارومیه؛ از موج های آبی تا طوفان های نمکی
بر اساس آمار تیرماه ۱۴۰۴، حجم آب دریاچه به ۱.۱۴ میلیارد مترمکعب رسیده که نسبت به سال گذشته (۲.۵۸ میلیارد مترمکعب) کاهشی ۱.۴۴ میلیارد مترمکعبی را نشان می دهد. این در حالی است که میانگین بلندمدت حجم آب دریاچه حدود ۱۶.۳ میلیارد مترمکعب بوده و کاهش بیش از ۱۵ میلیارد مترمکعبی در دو دهه اخیر، نشانه ای از یک بحران پایدار است. این وضعیت ریشه در عواملی چون خشکسالی، مدیریت ناپایدار منابع آب، سدسازی گسترده و تغییرات اقلیمی دارد. خشک شدن بخش هایی از دریاچه، لایه های نمکی وسیعی را آشکار کرده که نقش آن ها در کنترل گردوغبار همچنان مورد بحث است. یکی از مسائل کلیدی، نقش لایه های نمکی در بستر خشک شده دریاچه است.
برخی کارشناسان معتقدند این لایه ها مانند پوششی طبیعی عمل کرده و از برخاستن گردوغبار جلوگیری می کنند. علیرضا سیدقریشی، معاون اداره کل حفاظت محیط زیست آذربایجان غربی، اظهار داشته است: «مناطق دارای پوشش نمکی، گردوغبار کمتری تولید می کنند.» او می افزاید: «برداشت نمک تنها با مجوزهای محدود، در مساحتی حداکثر ۲۰ هکتار، در دو منطقه مشخص و طی دوره ای سه ماهه انجام می شود. دپوی نمک در محدوده پارک ملی ممنوع بوده و تخلیه آن تنها در شرایط خاص و موقت مجاز است.» بررسی های میدانی این سازمان نشان می دهد که پوشش نمکی به تثبیت خاک و کاهش حرکت ذرات ریز کمک کرده و تا حدی کانون های ریزگرد نمکی را کنترل کرده است.
از فلامینگوها تا ریزگردها؛ تراژدی دریاچه ارومیه
بااین حال، مخالفان برداشت نمک هشدار می دهند که حذف این لایه ها، به ویژه در مناطق تثبیت شده، می تواند تعادل فیزیکی و شیمیایی خاک را مختل کرده و با افزایش تحرک ذرات ریز، گردوغبار را تشدید کند. انباشت نمک در حاشیه دریاچه به صورت تپه های کوچک نیز ممکن است جریان باد را تغییر داده و زمینه ساز گردبادهای نمکی شود. یک استاد دانشگاه تهران با اشاره به تجربه دریاچه حوض سلطان و تالاب اراک، تاکید می کند که برداشت بی رویه نمک در این مناطق، پیوستگی رسوبات را از بین برده و ریزگردها را افزایش داده است.
بخش های جنوبی دریاچه ارومیه نیز، که به دلیل بارش های فصلی یا جریان های سطحی لایه های نمکی خود را از دست داده اند، به بسترهای شنی ناپایدار و کانون های اصلی گردوغبار تبدیل شده اند. رضا شهبازی، معاون سازمان زمین شناسی کشور، خشک شدن تالاب صالحیه در جنوب غرب تهران را عامل اصلی آلودگی اخیر هوای پایتخت دانسته و عواملی چون کم آبی، خشکسالی و وزش بادهای منطقه ای را در تشدید این پدیده موثر می داند.
دریاچه ارومیه؛ روایتی از مرگ تدریجی یک اکوسیستم
اقدامات مکمل برای مقابله با این بحران دستاوردهایی داشته است. از سال ۱۳۹۵، طرح هایی مانند قرق و کاشت گیاهان شورپسند در مناطقی چون جبل و انگنه اجرا شده که با تثبیت خاک و جذب رطوبت، به کاهش فعالیت کانون های گردوغبار کمک کرده است. مقایسه وضعیت این مناطق با سال های اوج بحران (۱۳۹۳ و ۱۳۹۴) نشان دهنده بهبودی نسبی است.
بااین حال، این اقدامات نمی توانند جایگزین احیای جریان های آبی دریاچه شوند. عواملی چون فرسایش بادی، کاهش پوشش گیاهی، افت منابع آب زیرزمینی و تداوم خشکسالی، اثربخشی راهکارهای مقطعی را محدود کرده اند. بعد اقتصادی برداشت نمک نیز قابل توجه است. این فعالیت، هرچند محدود، بخشی از نیاز کشور به نمک صنعتی و خوراکی را تامین کرده و برای جوامع محلی درآمدزایی دارد.
بنابراین، سیاست گذاری ها باید تعادلی بین حفاظت از محیط زیست و تامین معیشت مردم ایجاد کنند. ممنوعیت کامل برداشت نمک بدون ارائه جایگزین های اقتصادی ممکن است با مقاومت اجتماعی مواجه شود. مدیریت بحران دریاچه ارومیه نیازمند بازنگری اساسی در سیاست های کلان است. حتی برداشت محدود و اصولی نمک، راه حلی پایدار برای احیای دریاچه نیست. بدون مدیریت جامع، عواملی مانند تغییرات اقلیمی، بهره برداری بی رویه از منابع آب و کاهش ورودی های آبی، بحران را تشدید خواهند کرد.
دریاچه ارومیه؛ آزمایشگاه بحران های زیست محیطی ایران
راه حل های پایدار نیازمند اقداماتی هماهنگ از جمله مدیریت یکپارچه حوضه آبریز، بازنگری در الگوهای کشاورزی، کاهش برداشت های غیرپایدار آب و اصلاح تخصیص آب از سدها است. همچنین، تقویت مشارکت جوامع محلی از طریق آموزش و توانمندسازی اقتصادی، مانند توسعه گردشگری پایدار یا کشاورزی سازگار با محیط زیست، می تواند وابستگی به برداشت نمک را کاهش داده و مردم را به حافظان دریاچه تبدیل کند.
انجام مطالعات علمی دقیق، از جمله بررسی اثرات بلندمدت برداشت نمک و مدل سازی های اقلیمی و هیدرولوژیکی، برای ارزیابی تاثیرات این فعالیت ها بر گردوغبار و اکوسیستم دریاچه ضروری است. دیپلماسی آب با کشورهای همسایه برای مدیریت جریان های ورودی و تدوین برنامه های سازگاری با تغییرات اقلیمی، مانند توسعه سیستم های آبیاری کارآمد و احیای تالاب های بالادست، نیز اهمیت دارد.
بحران دریاچه ارومیه، مسئله ای چندبعدی است که راه حل های مقطعی مانند برداشت محدود نمک یا کاشت گیاهان شورپسند، بدون احیای جریان های آبی و مدیریت یکپارچه، اثربخشی محدودی دارند. آینده دریاچه به تصمیمات قاطع، هماهنگی بین نهادی و مشارکت فعال جوامع محلی وابسته است. بازنگری در سیاست های کلان، توقف بهره برداری های غیرپایدار، تمرکز بر بازگرداندن جریان های آبی، تقویت مطالعات علمی و دیپلماسی منطقه ای، می تواند امیدی برای نجات این اکوسیستم ارزشمند ایجاد کند. در غیر این صورت، دریاچه ارومیه و جوامع وابسته به آن با تهدیدات فزاینده ای مواجه خواهند شد.
*نویسنده: موسی کاظم زاده؛ قابل دسترسی در سایت بازار تبریز آنلاین
https://bazartabrizonline.ir
