اضطراب و ناهشیار جمعی(Collective Unconscious and Anxiety)
اضطراب و ناهشیار جمعی
در سال های اخیر، واژه ی «اضطراب» نه تنها در روان درمانی، بلکه در گفت وگوهای روزمره و تحلیل های رسانه ای نیز پررنگ شده است. آنچه بسیاری از ایرانیان تجربه می کنند، صرفا اضطراب فردی نیست، بلکه نوعی زیستن در وضعیت دائمی هشدار است؛ نتیجه ی تلاقی بحران های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی که در رفتار و ذهنیت جمعی نمایان می شود. این نوشتار با نگاهی روان شناختی و ساختاری، اضطراب را به عنوان بخشی از ناهشیار جمعی جامعه ی ایران بررسی می کند.
اضطراب در سطح فردی و جمعی
اضطراب، در نگاه روانکاوانه، فراتر از تجربه ای فردی است. فروید ناخودآگاه را جایگاه امیال سرکوب شده می داند و لکان آن را وابسته به زبان و گفتمان معرفی می کند. یونگ نیز با طرح «ناهشیار جمعی»، از لایه ای فرهنگی و مشترک در روان بشر سخن می گوید. در جامعه ای مانند ایران، اضطراب فردی به سرعت در قالب الگوهای ناهشیار اجتماعی تثبیت می شود و به احساساتی چون بی ثباتی، ترس از آینده و بی اعتمادی شکل می دهد.

ناهشیار جمعی و اضطراب اجتماعی
اضطراب فردی واکنشی است به تهدید یا ناتوانی در کنترل آینده. اما در سطح ناهشیار جمعی، این اضطراب در قالب شبکه ای از نمادها و نشانه های فرهنگی بروز می یابد و حتی بدون آگاهی فرد، بر تصمیم های اجتماعی و سیاسی تاثیر می گذارد.
واژه هایی مثل «بحران» و «تحریم» به زبان نمادین اضطراب بدل شده اند و رفتارهایی چون احتکار یا تمایل به مهاجرت را
در ناهشیار تقویت می کنند. همچنین، گفتمان بحران محور می تواند ابزاری برای کنترل و جهت دهی افکار عمومی باشد.
پرسش اصلی: اضطراب چگونه در ایران از تجربه ای روانی به ساختاری ناهشیار و اجتماعی تبدیل شده و چه تاثیری بر رفتارهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دارد؟
اضطراب فردی زمانی پدیدار می شود که فرد احساس کند کنترلی بر آینده ندارد؛ تجربه ای روانی با نشانه هایی چون بی قراری، تپش قلب، افکار مزاحم یا اجتناب رفتاری. اما هنگامی که این احساس در میان شمار زیادی از افراد جامعه به صورت مکرر و بدون تخلیه موثر تکرار شود، به بخشی از ناهشیار جمعی بدل می گردد؛ نوعی اضطراب تثبیت شده که دیگر وابسته به تهدید بیرونی نیست و خود منشا کنش و واکنش های اضطرابی می شود.
از تجربه فردی تا فراگیر شدن اضطراب
مکانیسم انتقال اجتماعی: در شرایط بی ثبات اقتصادی و سیاسی، افراد ناتوان از تحلیل یا اثرگذاری، اضطراب خود را با رفتارهایی چون احتکار، احتیاط افراطی در سرمایه گذاری یا کناره گیری از فعالیت های مدنی بروز می دهند.
درونی سازی ساختاری اضطراب: با تکرار این واکنش ها در سطح گسترده، الگوهایی ناخودآگاه شکل می گیرند که حتی پس از رفع تهدید نیز باقی می مانند و خود به محرک های ثانویه اضطراب تبدیل می شوند.
شواهد تثبیت اضطراب در ساختار جمعی
ناپایداری اقتصادی: طبق آمارهای بانک مرکزی ایران، میانگین تورم در پنج سال اخیر بالای ۳۰٪ بوده است. در نتیجه، رفتارهایی
چون خرید طلا، ارز و کالاهای بادوام نهادینه شده اند. این رفتارها دیگر پاسخ موقت نیستند، بلکه نشانه هایی از تثبیت اضطراب در ناهشیار اقتصادی اند.
تحولات فرهنگی متضاد: برخورد سبک زندگی مصرف محور با سنت های فرهنگی، نوعی دوگانگی هویتی ایجاد می کند. بسیاری از جوانان در کشاکش میان هویت خانوادگی و الزامات مدرن بودن، دچار اضطراب وجودی می شوند.
سازوکارهای بازتولید اجتماعی اضطراب
گفتمان بحران زا در رسانه ها: تکرار واژگانی مانند «فروپاشی»، «خطر قریب الوقوع» یا «اغتشاش»، بدون ارائه چشم انداز حل بحران، ناهشیار عمومی را تحت تاثیر قرار می دهد و اضطراب زمینه ای می آفریند.
تضاد با واقعیت عینی: تصمیمات ناگهانی، سیاست های غیرشفاف و فقدان پاسخ گویی، مردم را از تحلیل واقعیت
بازمی دارد و به واکنش های هیجانی سوق می دهد.
انتقال نسلی اضطراب: اضطراب والدین، چه به صورت مستقیم چه با تقلید رفتاری، به فرزندان منتقل می شود.
این فرزندان نیز در تصمیم گیری هایی چون شغل، ازدواج یا آینده، دچار بی عملی یا احتیاط مفرط می شوند.
بازتاب اضطراب در آیین ها و رفتار جمعی
مناسک سوگ و تخلیه هیجانی: بزرگداشت رویدادهای تلخ و مناسک دعا در دوران بحران، راهی برای تخلیه نمادین اضطراب اند.
اما چون علت اضطراب پابرجاست، این تخلیه ها به تکرار چرخه اضطراب منتهی می شوند.
هم ذات پنداری با روایت های شکست: گفتمان عمومی گاه با تکیه بر گذشته های پررنج، روایت های شکست را بدل به چارچوبی
هویتی می کند. در این شرایط، اضطراب نه تنها باقی می ماند، بلکه در بستری تاریخی تثبیت می شود.