اربعین؛ انقلابی در اقتصاد با ارز مهربانی | اربعین؛ بازاری که با دل می چرخد، نه با سود

9 شهریور 1404 - خواندن 5 دقیقه - 43 بازدید



 

بازار تبریز آنلاین - موسی کاظم زاده : باد داغ ظهر از روی بیابان کشور عراق عبور می کند و گرد نرمی را روی شانه ها و موهای زائران می نشاند. پاهایی که شاید صدها کیلومتر را پیموده اند، آرام اما پیوسته در خاک جاده فرو می روند. عرق بر پیشانی ها نشسته و خورشید بی امان می تابد، اما در چهره ها نشانی از خستگی نیست؛ نگاه ها پر از رضایتی عمیق است. در این مسیر، هر چند صد متر یک موکب برپا شده است؛ چادری ساده یا ساختمانی آجرنما که در آن همیشه باز است. از پشت در، بوی نان تازه، برنج بخارپز و ادویه های عراقی به مشام می رسد. مردی مسن با لهجه ای شیرین زائران را صدا می زند: «تفضل، تفضل!» و با دستانی که از کار سخت پینه بسته اند، کاسه ای سوپ داغ تعارف می کند.

اقتصاد اربعین؛ بازاری که با سود نمی چرخد

اینجا، میان نجف و کربلا، بازاری برپا شده که بر خلاف همه بازارهای دنیا، پول در آن هیچ ارزشی ندارد. اینجا «اقتصاد بخشش» حکم فرماست؛ اقتصادی که نه با نرخ ارز بالا و پایین می شود و نه با رکود جهانی از حرکت می ایستد. مشتری این بازار، نه خریدار که «مهمان» است و فروشنده، نه تاجر که «خدمتگزار». هر موکب یک حجره در این بازار عجیب است. موکب دار می تواند یک کشاورز ساده از روستای کوچک باشد یا تاجری از شهر بزرگ، اما در اینجا همه در یک رتبه اند: میزبان. هرکس سرمایه اش را به این مسیر آورده، نه برای خرید زمین یا طلا، که برای خرید دل ها. آنچه می بخشد، دیگر بازنمی گیرد؛ تنها سودش را در لبخند خسته یک زائر جست وجو می کند.

موکب ها فقط غذا نمی دهند؛ در این مسیر کفش پاره را وصله می کنند، پاهای تاول زده را می شویند، موبایل خاموش را شارژ می کنند، لباس های خاکی را می شویند، و حتی با چای داغ و خرمای شیرین، خستگی روح را هم می گیرند. هیچ قبضی صادر نمی شود، هیچ منوی قیمت گذاری شده ای وجود ندارد. تنها تابلویی که گاهی بر سر در موکب دیده می شود این است: «کل شیء مجان»؛ همه چیز رایگان. در اقتصاد متعارف، رقابت یعنی تلاش برای گرفتن سهم بیشتر از بازار و سود بیشتر. اما در اقتصاد اربعین، رقابت معنایی وارونه دارد: هرکس می خواهد بیشتر ببخشد، نه بیشتر بگیرد. اگر موکبی غذای ساده می دهد، دیگری تلاش می کند غذایی متنوع تر یا خدماتی کامل تر ارائه کند. این رقابت به جای برافروختن حرص، شعله بخشش را بلندتر می کند.

اربعین؛ جایی که مهربانی، پول بازار است

زائران هم فقط مصرف کننده نیستند. بسیاری از آن ها وقتی از عراق بازمی گردند، الهام گرفته از این بخشش بی چشم داشت، در شهر و محله خود میزبان می شوند؛ سفره ای برای فقرا می اندازند، در مدرسه داوطلب می شوند یا در بیمارستان ها کمک می کنند. این گونه سرمایه این بازار، فقط در همان چند روز جاده نجف به کربلا گردش نمی کند، بلکه به نقاط مختلف دنیا صادر می شود. شاید به نظر برسد که وقتی پول در میان نیست، معامله ای هم در کار نیست. اما حقیقت این است که این مسیر پر از مبادله است؛ با این تفاوت که «ارزش» در اینجا به جای اسکناس، با چیزهایی دیگر سنجیده می شود: وقت، انرژی، محبت و احترام. یک موکب دار ساعت ها وقت می گذارد تا زائر را با لبخند بدرقه کند؛ در مقابل، زائر با دعایی صمیمانه و دستی بر سینه، سپاس خود را «پرداخت» می کند.

اقتصاد بخشش در مسیر اربعین

در اقتصاد جهانی، همواره خطر رکود، تورم یا شکاف طبقاتی وجود دارد. اما در این بازار، نه قیمت ها افزایش می یابد و نه کسی از گرسنگی کنار می رود. همه در یک سطح قرار می گیرند؛ هیچ کس در صف کوتاه تر یا سالن خصوصی غذا نمی خورد. اینجا مهم ترین شاخص توسعه، میزان مهربانی است، نه تولید ناخالص داخلی. پیاده روی اربعین فقط یک مناسک مذهبی نیست؛ یک نمایشگاه زنده از امکان زندگی بر اساس همبستگی و تعاون است. شاید جهان امروز، که از بحران های اقتصادی و اجتماعی به تنگ آمده، باید به جای نشست های طولانی در سازمان های بین المللی، سری به این مسیر بزند. در این چند صد کیلومتر، راه حل هایی عملی برای همزیستی مسالمت آمیز، رفع نیاز بدون استثمار، و تولید بدون تخریب محیط زیست در حال اجراست.

اقتصاد اربعین؛ وقتی قلب ها واحد پول می شوند

وقتی زائران به کربلا می رسند و گنبد طلایی حرم را از دور می بینند، اشک در چشم ها جمع می شود. خستگی راه فرو می ریزد، اما خاطره آن دست های بخشنده در طول مسیر، ماندگارتر از هر منظره است. آنچه زائر با خود می برد، نه فقط تجربه ای معنوی، که تصویری از یک اقتصاد ممکن و انسانی است؛ اقتصادی که اگر روزی جایگزین نظام های مبتنی بر حرص شود، شاید بتواند جهان را از بسیاری بحران ها نجات دهد. پیاده روی اربعین به ما می آموزد که بازار لزوما محل خرید و فروش کالا با پول نیست؛ می تواند بازاری باشد که در آن سرمایه، مهربانی و واحد سنجش، رضایت قلبی است. شاید وقت آن رسیده باشد که در کتاب های اقتصاد، فصلی هم به «اقتصاد اربعین» اختصاص یابد؛ جایی که بیشترین سود، در باختن برای دیگری است.