جنگ شناختی؛ خطای شناختی، تحریف و فراموشی
اگر چه علوم شناختی، خود به عنوان علمی نوظهور و حتی شالوده شکن شناخته می شود و جنگ شناختی زاییده تسلط بر علوم شناختی است، با این حال، طراحان جنگ شناختی با استفاده از همه علوم و فناوری های نوظهور و شالوده شکن، با ایجاد «خطای شناختی» و به ویژه خطا در تجزیه و تحلیل داده ها و ایجاد زمینه «تحریف» و «فراموشی»، به گسترش «شبه علم» کمک خواهند کرد.
در هرم «مدیریت دانش»، پایین سطح مربوط به «داده»، در لایه بالاتر، «اطلاعات»، لایه های بالاتر «دانش»، «علم»، «خرد»، «حکمت» و در نهایت «بصیرت» است. تجزیه و تحلیل صحیح منجر به دستیابی «اطلاعات» صحیح از «داده» خواهد شد. اگر تجزیه و تحلیل مناسب نباشد و روایت توام با «تحریف» و «فراموشی» از وقایع شکل بگیرد و با «خطای شناختی» و «تجزیه و تحلیل نادرست»، اطلاعات نادرست و گمراه کننده به جای اطلاعات درست بنشیند، مسیر تبدیل «داده» به «علم»، به «شبه علم» منتهی خواهد شد (جهانفر، 1403).
در واقع ورودی اطلاعات نادرست به ذهن فرماندهان و مردم منجر به خروجی تصمیمات نادرست خواهد شد. در همه نسل های جنگ، ایجاد خطای شناختی در فرماندهان مورد توجه بود، ولی تلاش برای اثرگذاری بر روی بعد اجتماعی جنگ در دوران معاصر اهمیت بیشتری یافت. با این حساب، تلاش برای ایجاد خطای شناختی در مردم از دیگر ویژگی های جنگ های معاصر است. ناگفته نمایند که بعد اجتماعی جنگ، از زمانی اهمیت بیشتری یافت که صحنه نبرد از مرزها به شهرها کشیده شد.
در برابر جنگ شناختی، کشورهایی پیروز خواهند شد که پشتوانه مردمی و سرمایه اجتماعی بالا داشته باشند و به واسطه همین پشتوانه مردمی، دارای پایداری و تاب آوری بیشتری باشند.
بر این اساس، بعد اجتماعی جنگ، بیش از گذشته تقویت خواهد شد و اثرگذاری بیشتری خواهد داشت. تقویت بعد اجتماعی جنگ و زیر سئوال رفتن غافلگیری در رزم به منظور ارائه توانمندی و یا هر دلیل دیگر نظیر انجام حملات هماهنگ و مانع از انتقام و با تلفات پایین، نشانه هایی از زایش نسل جدیدی از جنگ ها مبتنی بر ترویج تحریف و فراموشی و زمینه ساز شبه علم است. اهمیت «ایجاد خطای شناختی» در دشمن تا آنجا است که بدانیم، قرن 21 عرصه «نبرد در ذهن» است و عرصه شناختی، عرصه اثرگذار بر نتیجه جنگ خواهد بود. در این راستا علوم شناختی نیز در شمار علوم زاینده فناوری های شالوده شکن در عرصه دفاعی به شمار می رود (جهانفر، 1403).