مفهومی خلاصه از اصلیت درک پذیری در (الثیاسیسم)
مفهومی خلاصه از اصل درک یگانه در ( الثیاسیسم ): «حقیقت، بعد یگانه ای ندارد؛ بلکه در هم نشینی اضداد، خود را به کامل ترین شکل می نمایاند یعنی واقعیت.»
---
تبیین ادبی و فلسفی:
در دل هر تاریکی، نوری نهفته است، و در هر نور، سایه ای خاموش می نشیند. حقیقت نه همچون خطی راست و یک سویه، بلکه همچون آینه ای چندوجهی است که اضداد را در خود بازتاب می دهد؛ نه برای نفی یک دیگر، بلکه برای کامل کردن یک دیگر. خوبی تنها در مقایسه با بدی معنا می یابد، و هستی در آستانه ی نیستی معنا می گیرد.
این اصل به ما یادآور می شود که حقیقت، نه در تایید مطلق یک سو، بلکه در درک دقیق رابطه میان اضداد نهفته است. حقیقت، آن جاست که تضادها معنا می گیرند، بی آن که یکی از میان برخیزد. در این منظر، دروغ حتی می تواند زمینه ای برای کشف راست باشد، و رنج، واسطه ای برای تجربه آرامش.
---
استدلال منطقی:
۱. اگر حقیقت صرفا تک بعدی باشد (مثلا فقط "درست" یا فقط "خوب")، درک آن بدون درک "نادرست" یا "بد" ممکن نخواهد بود؛ چرا که شناخت مفهومی بدون ضد آن، از لحاظ معرفت شناسی ممکن نیست.
2. تجربه انسانی از هستی، همواره با دوگانگی ها همراه است: مرگ/زندگی، رنج/لذت، سکوت/کلام. بنابراین حقیقت هستی نیز باید بتواند همه این وجوه را تفسیر و درک کند، نه یکی را طرد کند.
3. اگر آگاهی ابزار شناخت حقیقت است و آگاهی همواره در بستر مقایسه و تضاد رشد می کند، پس حقیقت نیز باید در دل چنین تضادهایی قابل کشف باشد، نه در حذف آن ها.
---
کارکرد در زندگی:
با پذیرفتن این اصل، انسان به جای قضاوت مطلق، به فهمی عمیق تر از امور می رسد. دیگر بدی مطلق نیست، بلکه نشانه ای است برای کشف خیر برتر. انسان به جای حذف تضادها، آن ها را می پذیرد و در مسیر تعادل، حقیقت را می جوید. این نگرش، منشا هم زیستی، تعادل در داوری ها، و حرکت به سوی درکی همه جانبه تر از واقعیت می شود