«کریدور زنگزور؛ نقطه جوش ژئوپلیتیک قفقاز و پیامدهای توافق واشنگتن»

28 مرداد 1404 - خواندن 9 دقیقه - 44 بازدید

مقدمه

قفقاز جنوبی همواره یکی از حساس ترین و راهبردی ترین نقاط ژئوپلیتیک اوراسیا بوده است؛ منطقه ای که در طول تاریخ صحنه رقابت قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای بوده و به عنوان چهارراه اتصال شرق و غرب، شمال و جنوب اهمیت حیاتی داشته است. در قلب این منطقه، کریدور زنگزور واقع در استان سیونیک ارمنستان جایگاهی ویژه دارد؛ مسیری باریک اما استراتژیک که جمهوری آذربایجان را به جمهوری خودمختار نخجوان متصل می کند و در عین حال، ایران را به عنوان تنها همسایه مشترک دو کشور در موقعیتی بسیار حساس قرار می دهد.
هر تحول سیاسی یا امنیتی در این کریدور می تواند پیامدهایی چندلایه برای توازن قدرت منطقه ای، امنیت مرزهای شمالی ایران، مسیرهای ترانزیتی جهانی و حتی روند شکل گیری بلوک های ژئوپلیتیکی جدید داشته باشد. آنچه در روزهای اخیر رخ داده – توافق ارمنستان و جمهوری آذربایجان با فشار و میانجی گری مستقیم ایالات متحده و شخص «دونالد ترامپ» – عملا نقطه عطفی تازه در تحولات قفقاز محسوب می شود. اهمیت این توافق از آن روست که هم زمان چندین بازیگر کلیدی (آمریکا، روسیه، ترکیه و اتحادیه اروپا) را درگیر کرده و آینده ژئوپلیتیک منطقه را وارد مرحله ای تازه می کند.

سابقه تاریخی کریدور زنگزور

ریشه های حساسیت نسبت به زنگزور به فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و استقلال جمهوری های قفقاز بازمی گردد. پس از استقلال، مناقشه خونین میان ارمنستان و آذربایجان بر سر قره باغ و مناطق اطراف آن، به ویژه کریدورهای ارتباطی، آغاز شد. در دهه ۱۹۹۰، ارمنستان با تصرف بخش های بزرگی از قره باغ و مناطق پیرامونی، مسیر ارتباطی آذربایجان به نخجوان را مسدود کرد. این امر نه تنها باکو را در انزوا قرار داد، بلکه اهمیت ژئوپلیتیک زنگزور را چند برابر کرد. در توافق آتش بس ۲۰۲۰ (پس از جنگ ۴۴ روزه)، موضوع «بازگشایی مسیرهای ارتباطی» بار دیگر به محور مذاکرات تبدیل شد. آذربایجان، مصر بود که کریدور زنگزور به عنوان مسیر مستقیم با نخجوان باز شود، اما ارمنستان این مطالبه را تهدیدی علیه حاکمیت ملی خود تلقی کرد. از آن زمان، زنگزور به یکی از اصلی ترین کانون های رقابت منطقه ای و ابزاری برای اعمال فشار سیاسی و نظامی تبدیل شد.

توافق اخیر در آمریکا

توافق اخیر در واشنگتن با میانجی گری شخص ترامپ در حالی به دست آمد که ایالات متحده به دنبال بازگرداندن نقش فعال خود در قفقاز جنوبی است. این توافق شامل بازگشایی مسیر ترانزیتی زنگزور تحت نظارت بین المللی، ایجاد مکانیزم های امنیتی مشترک و تسهیل عبور و مرور کالا و افراد میان آذربایجان و نخجوان می شود. هرچند جزئیات کامل آن محرمانه نگه داشته شده، اما به نظر می رسد:

  • آمریکا تلاش دارد این مسیر را به بخشی از کریدور بزرگ «شرق-غرب» برای اتصال آسیای مرکزی به اروپا بدل کند.
  • حضور ناظران بین المللی و احتمالا نیروهای حافظ صلح وابسته به ناتو، بخشی از معادله است.
  • این توافق به نوعی دور زدن نقش روسیه در توافق ۲۰۲۰ و کاهش نفوذ مسکو در قفقاز جنوبی است.
  • ترامپ با این ابتکار می کوشد همزمان چند هدف را دنبال کند: فشار بر ایران، مهار روسیه، تقویت ترکیه و تحکیم جایگاه آمریکا در ژئوپلیتیک انرژی.

فرصت ها برای جمهوری اسلامی ایران

۱. امکان بهره برداری از مسیرهای موازی: در صورت دیپلماسی فعال، ایران می تواند از افزایش ظرفیت ترانزیتی منطقه به نفع خود استفاده کند.
۲
. تاکید بر جایگاه ایران به عنوان مسیر امن تر: بی ثباتی بالقوه در زنگزور می تواند مزیت مسیر ایران برای شرق-غرب را افزایش دهد.
۳
. فرصت برای دیپلماسی فعال منطقه ای: ایران می تواند میانجی گر گفت وگوهای امنیتی و اقتصادی میان ایروان و باکو شود.
۴
. بهره گیری از نیاز اروپا به مسیرهای جایگزین انرژی: تهران می تواند با اتصال بهتر به قفقاز، جایگاه خود را در معادلات انرژی اروپا تقویت کند.
۵.
تعامل هوشمندانه با ترکیه و روسیه: استفاده از رقابت این دو کشور برای تثبیت موقعیت ایران.

تهدیدها برای جمهوری اسلامی ایران

۱. کاهش نقش ترانزیتی ایران در صورت تثبیت کریدور زنگزور به عنوان مسیر اصلی شرق-غرب.
۲. تقویت حضور آمریکا و ناتو در مرزهای شمالی ایران و ایجاد حلقه فشار ژئوپلیتیک.
۳. افزایش نفوذ ترکیه و تحقق رویای پان ترکیسم از آنکارا تا آسیای مرکزی.
۴. ایزوله شدن ایران در معادلات قفقاز در صورت انفعال.
5. تهدیدهای امنیتی در مرز شمال غربی شامل تحرکات قومی و تحریکات هویتی.
۶. رقابت شدید اقتصادی و کاهش مزیت ترانزیتی چابهار – قفقاز.
۷. احتمال تغییر مرزها به شکل خزنده که می تواند بر امنیت ملی ایران اثرات بلندمدت بگذارد.
۸. تضعیف نقش روسیه و افزایش ناامنی که عملا ایران را در برابر بلوک غرب-ترکیه-باکو تنها می گذارد.

نقش روسیه و ترکیه

  • روسیه: توافق واشنگتن ضربه ای به اعتبار سنتی مسکو در «حوزه نزدیک» خود است. با تضعیف حضور نظامی و سیاسی روسیه در قفقاز جنوبی (به ویژه پس از بحران اوکراین)، جایگاه آن به شدت کاهش یافته است. این مساله می تواند ایران را نیز در معرض فشار بیشتری قرار دهد؛ زیرا روسیه دیگر قادر به کنترل موازنه قفقاز نخواهد بود.
  • ترکیه: برنده اصلی این توافق آنکارا است که سال ها به دنبال اتصال مستقیم به باکو و آسیای مرکزی بوده و زنگزور کلید تحقق این هدف است. تقویت کریدور زنگزور به معنای تحقق «کریدور پان ترکی» است که نه تنها نفوذ ترکیه را افزایش می دهد، بلکه امکان کاهش نقش ایران در ترانزیت و تجارت را فراهم می کند. ترکیه با همراهی آمریکا و باکو در موقعیتی قرار دارد که می تواند وزن ژئوپلیتیکی خود را در منطقه چند برابر کند.

جمع بندی

کریدور زنگزور امروز نه تنها یک مسیر ترانزیتی، بلکه به نقطه ای تعیین کننده در رقابت قدرت های منطقه ای و جهانی بدل شده است. توافق اخیر واشنگتن اگرچه در ظاهر با هدف کاهش تنش میان ارمنستان و آذربایجان منعقد شده، اما در واقع بخشی از معادله بزرگ تر مهار ایران و روسیه و تقویت ترکیه و غرب است. برای جمهوری اسلامی ایران، این تحول هم حامل فرصت هایی محدود و هم تهدیدهایی گسترده است. سیاستی منفعلانه می تواند به کاهش جایگاه ژئوپلیتیکی ایران و افزایش تهدیدهای امنیتی در مرزهای شمال غربی بینجامد. در مقابل، یک رویکرد فعال و ترکیبی – شامل دیپلماسی منطقه ای، تقویت مسیرهای ترانزیتی ایران، تعامل مشروط با بازیگران کلیدی و بهره گیری از نیاز اروپا به مسیرهای جایگزین – می تواند تهدیدها را به فرصت بدل کند. در این مقطع حساس، جمهوری اسلامی ایران نیازمند سیاستی هوشمندانه، پیش دستانه و چندلایه است تا جایگاه خود در قفقاز جنوبی حفظ و تقویت کند و مانع از تحقق سناریوی حذف ژئوپلیتیک خود در این معادله شود. لذا گزینه های پیش روی جمهوری اسلامی عبارتند از:

1. هوشمندانه بودن سیاست

  • شناخت دقیق معادلات قدرت: جمهوری اسلامی ایران باید بداند که توافق زنگزور بخشی از یک راهبرد بزرگ تر آمریکاست برای مهار ایران و روسیه، نه صرفا یک توافق ترانزیتی.
  • انعطاف تاکتیکی همراه با صلابت راهبردی: یعنی در ظاهر با هر دو طرف (باکو و ایروان) تعامل کند، اما در عمل منافع ژئوپلیتیکی خود را خط قرمز بداند.
  • استفاده از ابزارهای نرم و سخت: از دیپلماسی و رسانه تا ظرفیت های بازدارندگی نظامی باید همزمان فعال شود.

۲. پیش دستانه بودن سیاست

  • ابتکار عمل در دیپلماسی منطقه ای: ایران نباید منتظر شکل گیری توافق های خارجی باشد و بعد واکنش نشان دهد؛ بلکه باید خود بانی نشست های سه جانبه یا چهارجانبه (ایران–آذربایجان–ارمنستان–ترکیه/روسیه) باشد.
  • پیشنهاد مسیرهای جایگزین ترانزیتی: به جای پذیرش حذف شدن از معادله، ایران باید طرح های موازی ارائه دهد (مانند تقویت کریدور ایران–ارمنستان–گرجستان یا مسیر شمال–جنوب).
  • سرمایه گذاری بر ارمنستان و نخجوان: با کمک اقتصادی و انرژی به این مناطق، ایران می تواند پیش از دیگران جای پای خود را تثبیت کند.

۳. چندلایه بودن سیاست

  • لایه امنیتی–نظامی: حضور فعال اطلاعاتی و نظامی در مرزهای شمالی، تقویت آمادگی دفاعی، و افزایش همکاری امنیتی با ارمنستان برای ممانعت از نفوذ ناتو.
  • لایه اقتصادی–ترانزیتی: توسعه سریع زیرساخت های ریلی و جاده ای برای تبدیل شدن به مسیر امن تر و کوتاه تر شرق–غرب و شمال–جنوب.
  • لایه فرهنگی–رسانه ای: تقویت گفتمان همزیستی اقوام در شمال غرب کشور و مقابله با پروژه های تحریک هویتی پان ترکی.
  • لایه دیپلماتیک–منطقه ای: مدیریت همزمان روابط با روسیه (به عنوان بازیگر سنتی) و ترکیه (به عنوان قدرت در حال نفوذ) به گونه ای که ایران از معادله حذف نشود.
  • لایه فرامنطقه ای: استفاده از روابط با چین و هند برای تقویت جایگاه ایران در معادلات ترانزیتی و جلوگیری از انحصار مسیر زنگزور.

بنابراین در شرایطی که آمریکا و ترکیه می کوشند با محوریت کریدور زنگزور ایران را از معادلات ژئوپلیتیکی قفقاز کنار بزنند، سیاست ایران باید از سطح واکنش صرف فراتر رفته و به ابتکار عمل منطقه ای بدل شود. این امر تنها با اتخاذ سیاستی چندبعدی و ترکیبی ممکن است؛ سیاستی که همزمان دیپلماسی، اقتصاد، امنیت و فرهنگ را در خدمت تقویت جایگاه ایران قرار دهد. اگر چنین سیاستی تدوین و اجرا شود، ایران نه تنها حذف نخواهد شد، بلکه می تواند نقش محوری خود در قفقاز جنوبی را تثبیت کرده و حتی به بازیگر بی بدیل اتصال شرق–غرب و شمال–جنوب تبدیل گردد.