معنابخشی وجودی کربلا: کاوشی در عهد ازلی، هویت جمعی و عقلانیت عاشورایی
ما به کربلا نمی رویم، ما به کربلا باز می گردیم؛ این گزاره، فراتر از یک تعبیر صرف، تجلی گاه یک بازگشت وجودی و عقلانی به مبدا فطری و میثاق ازلی انسان است. کربلا نه صرفا یک واقعه تاریخی در بستر زمان و مکان، بلکه حضور دائمی یک حقیقت قدسی است که در عمق فطرت الهی هر انسانی ریشه دوانده است. این بازگشت، در لایه ای بنیادین، همان رجوع به «عهد الست» است؛ میثاقی که روح انسانی پیش از هبوط به عالم ناسوت، با پروردگار خویش بست و خود را متعهد به بندگی و حق جویی نمود. واقعه عاشورا، به مثابه آزمونی بزرگ، این عهد ازلی را برای بشر در هر دوران به یاد می آورد و از او می طلبد تا در بزنگاه های انتخاب میان حق و باطل، به اصل خویش بازگردد و پیمان خود را با حقیقت تجدید کند. از این منظر، زیارت کربلا و احیای یاد عاشورا، بازخوانی و بازفعال سازی این میثاق وجودی در ساحت فردی و جمعی است.
این بازگشت وجودی به کربلا، در سطحی دیگر، با شکل گیری و استحکام «هویت جمعی» شیعیان و آزادگان جهان گره خورده است. کربلا، فراتر از یک مزار یا یادبود، به مثابه یک قطب نمای فرهنگی و معنوی عمل می کند که اصول و ارزش های بنیادین یک جامعه آرمانی را ترسیم می نماید. اصول ایثار، عدالت خواهی، نفی ظلم، عزت نفس و شهادت طلبی، نه صرفا شعارهای کلامی، بلکه تجلی بخش ساختار عمیق این هویت جمعی هستند که نسل به نسل از طریق روایت و احیای عاشورا منتقل شده اند. این هویت، نوعی «بودن با دیگری» در مسیر حق را ترویج می دهد و باعث می شود فرد، خود را جزئی از پیکره ای بزرگتر ببیند که از گذشته تا حال، در راستای تحقق آرمان های عاشورایی در حرکت است. بنابراین، کربلا به مثابه یک «آرشیتکت فرهنگی»، هویت جمعی را بر مبنای مبارزه مستمر با جور و جهل و تلاش برای اقامه قسط و عدل بنا می نهد.
اما این بازگشت وجودی و شکل گیری هویت، هرگز از بستر «عقلانیت عاشورایی» جدا نیست. بر خلاف تصورات سطحی نگر که عاشورا را حرکتی صرفا احساسی می پندارند، نهضت حسینی بر بنیان های متین عقلی و منطقی استوار است. «عقلانیت عاشورایی» یعنی قدرت تمییز حق از باطل، شناخت تکلیف الهی در شرایط پیچیده و تبدیل معرفت به عمل. این عقلانیت، انسان را به اجتهاد در واقعه عاشورا فرا می خواند تا با تدبر در ابعاد مختلف آن، نه تنها صرفا بر مصائب بگرید، بلکه پیام های بصیرت افزای آن را درک کرده و آن ها را در زندگی فردی و اجتماعی خویش پیاده سازد. این عقلانیت، انسان را وامی دارد تا از سطح احساسات صرف فراتر رفته و به تحلیل چرایی وقوع کربلا، درس های آن برای زمان حال و چگونگی زیستن بر اساس آموزه های آن بپردازد.
در نهایت، حضور وجودی کربلا و بازگشت عقلانی به آن، نه تنها به تبیین فلسفه قیام می انجامد، بلکه بستری برای «معرفت عملی» و رشد معنوی فراهم می آورد. این فرایند از معرفت به واقعه آغاز می شود و با بصیرت عقلانی به حقیقت آن ادامه می یابد و سرانجام به التزام عملی در زندگی فردی و اجتماعی منتج می گردد. کربلا، به این ترتیب، نه یک خاطره دور، بلکه یک حضور زنده و پویا است که در هر لحظه انسان را به تفکر، انتخاب و عمل فرا می خواند.
🖋️ عماد خدمتگزار
دانشجوی کارشناسی ارشد حقوق عمومی و پژوهشگر اندیشه ی سیاسی اسلام.