مهدی سلمانی
هنرپیشه - دینپژوه و حقوقخوان - شاعر - عضو کانون حقوق شهروندی - عضو انجمن علمی حقوق دانشجویان و نخبگان
48 یادداشت منتشر شدهامام حسین (ع) و مرزهای تقیه و قیام _ قسمت اول
امام حسین (ع) و مرزهای تقیه و قیام
قسمت اول
تقیه یا قیام ؟ آیا تشکیل حکومت دینی در عصر غیبت ، خلاف وصیت ائمه است ؟ عزاداری برای امام حسین(ع) چه زمانی تحریف محسوب می شود ؟ جامعه شیعه بیشتر اشک دارد یا اخلاق حسینی ؟ چرا امام حسین (ع) خانواده را به کربلا برد ؟ آیا این تصمیم اخلاقی بود ؟ قیام حسینی الگوی مبارزه مدنی است یا انقلاب مسلحانه ؟
نویسنده : مهدی سلمانی
قیام حسینی موثرترین مولفه هویت شیعی از ابتدا تاکنون بوده است . شیعیان با بزرگداشت یاد و نام امام حسین (ع) در کربلا در محرم هر سال معارف و عواطف خود را با سرور آزادگان همسو می کنند . قدیمی ترین و معتبرترین مقتلهای سیدالشهداء (ع) توسط دو نفر از شاگردان با سواد امام صادق (ع) به نام های لوط بن یحیی ابومخنف و هشام بن محمد کلبی نوشته شد . محمد بن جریر طبری (۳۱۰-۲۲۴) در کتاب « تاریخ الامم والرسل والملوک » ( تاریخ طبری ) وقایع سال ۶۰ و ۶۱ هجری را به نقل از این دو نفر تدوین کرده که اکنون در اختیار ماست . شیخ مفید ، سید مرتضی و شیخ طوسی نیز در آثار مختلف خود ابعادی از واقعه کربلا را گزارش کرده اند . این چهار منبع یعنی طبری ، مفید ، مرتضی و طوسی در مجموع معتبرترین گزارش از قیام عاشوراست . علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن طاووس الحسینی (م ۶۶۴) در مقتل خود با عنوان « اللهوف فی قتلی الطفوف » بحث از قیام حسینی را به مسیری انداخت که در آن امام از آغاز با اطلاع کامل از سرانجام کار ، به قصد انجام ماموریت شخصی و شهادت روانه کربلا می شود . خط سید بن طاووس در کتابهای روضه الشهداء ، اسرار الشهاده ، نفس المهموم و غیره به تفکر غالب در اندیشه شیعی بدل می شود : امام حسین حرکت کرد که خود و یارانش کشته شوند و زن و فرزندش به اسارت بروند . علم امام غیرمتناهی است . برنامه کار و دستور العمل دوران امامت هر یک از امامان قبلا تعیین شده و توسط پیامبر (ص) به آنها سپرده شده است و هر کدام در عصر خود مکلف به وظایفی بودند و تعهداتی داشتند که طبق آن رفتار کردند و امروز هم حضرت ولی عصر (عج) بر حسب همان وظیفه در پشت پرده غیبت غائب میباشد و تکلیف این بزرگواران علی التحقیق غیر از روش و تکلیف مردم عادی است . بر اساس روایت کافی امامی که نداند چه بر سرش می آید و سرنوشتش چیست حجت خدا نخواهد بود . بر اساس نقل « ان الله شاء ان یراک قتیلا » تعبد به شهادت و کشته شدن است . عزاداری برای مظلومیت اهل بیت (ع) بزرگداشت قیام حسینی به عنوان یک ماموریت الهی و دارای سر و رمز ملکوتی و برای کسب اجر و مغفرت گناهان است اما منظر دیگر نعمت الله صالحی نجف آبادی (۸۳-۱۳۰۲) در سال ۱۳۴۰ کتابی با عنوان « شهید جاوید » منتشر کرد . صالحی با تعقل ، به کارگیری روش تاریخی و تفکر انتقادی به اجتهاد در واقعه کربلا پرداخت . او در نهایت با اقتدا به طبری ، شیخ مفید ، سید مرتضی و شیخ طوسی قیام حسینی را به چند مرحله تقسیم کرد :
مرحله اول از مدینه تا مکه ( از ۲۸ رجب تا ۸ ذیحجه : ۴ ماه و ده روز )
مرحله دوم تصمیم به خروج از مکه به کوفه تا برخورد با حر
مرحله سوم برخورد با حر تا شروع جنگ
مرحله چهارم جنگ
به نظر صالحی استراتژی امام در مراحل اول ، سوم و چهارم کاملا دفاعی بوده و در مرحله دوم علاوه بر دفاع در اندیشه خروج بر والی جائر و تشکیل حکومت حق بوده است . امام حسین با تحلیل دقیق اوضاع همانند یک انسان زیرک در شرائط خاص زمانی مکانی تصمیم گرفته است . از آنجا که تصمیمش از جنس بشری بوده قابل اقتدا و تاسی است . ایشان اگرچه بر اساس نقل از این که پایان زندگی وی شهادت در راه خداست مطلع بوده اما زمان و مکان شهادت را نمی دانسته و به قصد شهادت از مکه خارج نشده است . بله به قصد عدم بیعت با حاکم جائر از مدینه به مکه رفته است و به قصد اخبار از درخواست کوفیان مسلم بن عقیل را روانه کوفه کرده و بعد از تایید وضعیت مناسب برای قیام در کوفه از جانب مسلم از مکه به سوی کوفه حرکت کرده و در راه پس از اطلاع از سقوط کوفه و شهادت مسلم دوباره به وضعیت دفاعی باز می گردد و پس از مواجهه با سپاه کوفه به فرماندهی حر می کوشد به سرزمینی که تحت سلطه امویان نیست برود ، لشکر کوفه ممانعت می کند . سپاه جدید به سرکردگی عمربن سعد فرا می رسد . امام حداقل پنج بار با وی مذاکره می کند تا جنگ و خونریزی اتفاق نیفتد . زمانی که مثلث شمر ، عبیدالله و عمربن سعد بالاخره امام را بین بیعت و جنگ مخیر می کنند ، امام حسین با شهامت مرگ با عزت را بر بیعت ذلیلانه بر می گزیند . قیام امام حرکتی منطبق بر سنن عقلی و قوانین اجتماعی و قابل تاسی ( لقد لکم فی رسول الله اسوه حسنه / لکم فی اسوه ) بوده است و اینکه « ایشان مطلع بود اما این علم غیب برایش ایجاد وظیفه نمی کرد » پذیرفته نیست . علم غیب ائمه محدود بوده است و روایاتی که خلاف این اصل است ساخته غلات و فاقد اعتبار سندی و مخالف قرآن کریم است . شهید جاوید ، موجی در حوزه قم ایجاد می کند . حدود ۱۹ نقد بر آن نوشته می شود از آن جمله « شهید آگاه » نوشته آیت الله لطف الله صافی گلپایگانی از مراجع تقلید . صالحی در سال ۱۳۸۰ پاسخ خود به نقدها را منتشر میکند : « عصای موسی یا درمان بیماری غلو : نقدی بر نقدها » .
آیا ملتی که حسین دارد ، اخلاق حسینی نیز دارد ؟ آیا در جامعه ای که بر حسین می گرید فضیلت های اخلاقی بیش از جوامع دیگر است ؟ این شور تا به شعور تبدیل نشود ، نمی تواند ما را به مقصد برساند . بررسی اخلاقی یک مسئله ، بسیار فراتر از پند و نصیحت و اندرز است . غرض ، وصف فضایل نیکو و صفات پسندیده سیدالشهدا و یاران با وفای ایشان یا ذکر رذایل و صفات ناپسند سپاهیان شام و کوفه و لشکر اموی نیست . جامعه ما ، جامعه ای اخلاقی نیست . در اخلاق عقب افتاده ایم و می پنداریم تافته جدا بافته هستیم ! می پنداریم چون اهل ولایت هستیم ، بهشت را به تضمین برای ما نگاه داشته اند . اینکه ما در عمل چه شباهتی با اولیای دینمان داریم را خدا می داند . اخلاقی بودن همانند عدالت امری ماقبل دینی است . دین برای اخلاق ، ضمانت بسیار قوی ایجاد می کند . آیا قیام حسین اخلاقی بود یا نه ؟ اگر اخلاقی بود ، با کدام معیارها و سنجه ها ؟ اخلاقی بودن یک فعل چهار ضابطه دارد : سازگاری با مجموعه افعال فاعل ؛ تناسب بین هدف و وسیله ؛ وجدان اخلاقی داشتن و منطق بی طرفی اخلاقی . قاعده زرین اخلاق : « با دیگران فقط طوری رفتار کنید که رضایت می دهید در همان موقعیت با شما رفتار شود ». پس نهضت حسینی دقیقا هفت ماه به طول انجامیده است یعنی از رجب سال ۶۰ تا محرم سال ۶۱ در این هفت ماه ، چهار مرحله متفاوت در نهضت حسینی قابل شناسائی است :
مرحله اول : گریز از بیعت اجباری
مرحله دوم : خروج علیه ولایت جائر
مرحله سوم : تصمیم عزیمت به سرزمین ثالث
مرحله چهارم : شهادت باعزت در نبردی نابرابر
در ضابطه اول ، باورهای حسین (ع) از سخا ، جود ، شجاعت ، ستم ستیزی و وفای به عهد ، همگی در منظومه ای سازگار قابل جمعند . در ضابطه دوم وسایلی که او برای رسیدن به اهدافش برگزیده بود همگی متناسب بودند . در ضابطه سوم اهداف امام نیز اخلاقی بودند . خواسته ها ، کارها و باورهای او ، همگی با باورهای اخلاقیش سازگار بودند . در ضابطه چهارم حسین (ع) اگر در حالت و موقعیت یک شورشی نبود ، اگر در موقعیت یک حاکم بود ، همان می کرد که در زمان گذشته ، پدرش علی (ع) کرده بود . حضرت علی (ع) با کسانی که علیه او خروج کرده بودند ، یا حاضر به بیعت با او نشده بودند بیعت را به احدی تحمیل نکرد . چهار نکته فرعی هم وجود دارد که نکته اول ارزیابی اخلاقی همراه بردن خانواده به معرکه است که امام حسین خانواده خود حتی کودکان و شیرخوارگان را نیز به کربلا برد . در شام غریبان ، اهل بیت حسین رنج ها کشیدند ، مرارت ها بردند ، به اسارت رفتند ؛ آیا کاری که حسین کرد ، کاری اخلاقی بود ؟ آیا لازم بود خانواده اش متحمل چنین رنجی شوند ؟ آیا نمی توانست پیش بینی کند که در این سفر پر خطر مشکلات فراوانی پیش خواهد آمد ؟ بر اساس پنج نکته ، می توان گفت : امام حسین تصمیمی خردمندانه و عاقلانه گرفت . اهل بیت حسین نقشی بسیار حیاتی در نهضت او بازی کردند . نکته دوم چرا از میان ائمه اهل بیت ، تنها امام حسین قیام کرد ؟ مگر در زمان آنها حکام ظلم و جور بر سر کار نبودند ؟ مگر انحراف در شاکله اصلی جامعه ، پس از پیامبر (ص) آغاز نشده بود ؟ چرا علی بن ابی طالب همان نکرد که فرزندش انجام داد ؟ تفاوت چه بود ؟ تفاوت شرایط زمانی علت عدم قیام دیگر ائمه و قیام حسینی است . نکته سوم تعارض اصل حفظ جان با اصل پاسداری از حقیقت است که امام حسین در مقابل یک دو راهی بود ، از یک سو اصلی انسانی و قرآنی خود را به کشتن ندهید و از سوی دیگر ، اصل پاسداری از حقیقت ، دغدغه اصلاح ، فریضه امر به معروف و نهی از منکر و شفقت بر خلق که آن هم اصلی انسانی و حکمی دینی است . در تعارض این دو اصل اخلاقی چه باید کرد ؟ راستی در این میان کدام فعل اخلاقی است ؟ نکته چهارم افعال حسینی است که قدیسانه و فرابشری یا عقلائی و بشری ؟ تحلیل عقلانی نهضت حسینی و مطالعه دقیق دیالوگ هایی که بین حسین بن علی و چهره های شاخص مدینه ، مکه و کوفه چون محمد بن حنفیه ، عبدالله بن عمر ، عبدالله بن عباس ، عبدالله بن جعفر و عبدالله بن زبیر رد و بدل شده است ، حقایق بسیاری از مبانی بشری اقدامات امام حسین (ع) را به ما نشان می دهد . چهار ضابطه رجحان قرائت اهل بیت نبی از اسلام این است که قرائت علوی از اسلام نبوی عقلائی تر ، عادلانه تر ، عارفانه تر و اخلاقی تر از دیگر قرائت ها است . دعای « مکارم الاخلاق و مرضی الافعال » {۱} علی بن الحسین مانیفست اخلاقی اسلام اهل بیت است و اما کتاب عصای موسی یا درمان بیماری غلو از نعمت الله صالحی نجف آبادی : « شهید جاوید : یک تحقیق عمیق در موضوع قیام شهید جاوید حسین بن علی (ع) » نوشته نعمت الله صالحی نجف آبادی در سال ۱۳۴۹ یکی از کتب تاثیرگذار قبل از انقلاب و یکی از مهم ترین کتب تحقیقی درباره قیام امام حسین (ع) تا امروز است و تنها در سال ۱۳۵۰ نه کتاب در نقد شهید جاوید منتشر شد . مهم ترین کتابی که در نقد آن نوشته شده « شهید آگاه » نوشته آقای لطف الله صافی گلپایگانی است . صالحی نجف آبادی پس از بازگشت از تبعید سه ساله در سال ۱۳۵۵ به منتقدانش پاسخ داد . کتاب « عصای موسی یا درمان بیماری غلو » ، پاسخ وی به نقدهای آقایان سید ابوالحسن رفیعی قزوینی ، سید محمد حسین طباطبائی ، میرابوالفضل زاهدی قمی ، محمد فاضل لنکرانی و شهاب الدین اشراقی ، سید احمد زنجانی فهری ، سید محمد مهدی مرتضوی ، رضا استادی و لطف الله صافی گلپایگانی است . نویسنده حتی با اسم مستعار « عبدالله مظلوم » نتوانست کتابش را در آن زمان منتشر کند ! این کتاب سال ها بعد از پیروزی انقلاب در سال ۱۳۸۰ منتشر شد و کتاب « عصای موسی یا درمان بیماری غلو » غیر از جنبه پاسخ به نقدها کتابی تحلیلی درباره علم ائمه (ع) است . پس تا به الان چهار نکته بسیار کلیدی را میتوان دریافت کرد :
اول) مجالس عزاداری امام حسین (ع) بخش مهمی از هویت دینی ما است که شرکت گسترده مردم در مراسم عاشورا حتی پس از قرن ها و برگزاری مراسم امام حسین به تقویت دینداری و هویت شیعیان کمک کرده است .
دوم) پیام اصلی عاشورا و نسبت با رفتار فردی و حضور در مجالس حسینی باید فراتر از تحریک احساسات باشد و به افزایش معرفت و صداقت فردی منجر شود زیرا امام حسین الگویی برای آزادگی ، صداقت و فضایل اخلاقی است و نسبت ما با او باید معرفتی و عملی باشد و صرف گریستن کافی نیست و عمل به پیام های اخلاقی عاشوراست که اهمیت دارد .
سوم) توجه به اصول اخلاقی و انسانی حتی در سخت ترین شرایط و حق گرایی و پرهیز از ظلم در همه سطوح
چهارم) اهمیت تحلیل تاریخی و عقلانی برای الهام از نهضت عاشورا در زندگی امروز و ضرورت تدبر و بازخوانی منابع برای فهم واقع بینانه تر و درست تر از قیام کربلا .
اما دو سوال بسیار مهم که آیا کار امام حسن (ع) که علی رغم علم به پیمان شکنی معاویه با او صلحنامه امضا کرد به معنی صلح بین حق و باطل بود ؟ و تمامی ائمه که در مقابل حکومت های ظالم تقیه کردند و جان و مال مردم را حفظ کردند ، کارشان صلح دادن حق و باطل بود ؟ نکته اساسی این است که بر نتابیدن و مقابله با ظلم ، مراتب دارد و عقل و شرع ، انسان را به مراعات شرائط و توش و توان در مقابله با ظلم مکلف می نماید . همان شرع که گفته : « کونوا للظالم خصما " با ظلم و ظالم دشمن باشید "{۲} فرموده : « لادین لمن لا تقیه له » " کسی که در مواجهه با ظالم مراعات تقیه و مدارا و حفظ جان و مال خود و دیگران را نکند ، دین ندارد {۳} امام موسی کاظم (ع) علی رغم دشمنی با ظلم و ظالم به بزرگترین ظالم عصر خودش یعنی خلیفه عباسی ، هارون الرشید خطاب میکند امیرالمومنین ! و
در ظاهر کمال احترام را می گذارد . زمان شناسی یعنی تو اگر قدرت مقابله با ظالم را نداری جان خود و دیگران را با عدم مواجهه رو در رو و ترک رویارویی حفظ کن اگر چه تلاش خود را در حد وسع برای کنترل ظلم و ظالم انجام می دهی اما در حد وسع . پس شعار شیعه ، تقیه و مدارا است . پس از قیام امام حسین (ع) بر علیه یزید که قصد براندازی و نابودی دین را به تاسی از جد خود ابوسفیان داشت . تمامی ائمه تقیه کردند در قبال پادشاهان اموی و عباسی به استثنای امام حسین (ع) و حل این معما به این است که بر خلاف باقی خلفا ، یزید هم امکان امحاء دین یا استحاله نزدیک به محو دین و باز گرداندن جامعه به قبل از رسالت را داشت و هم انگیزه این کار را ، یزید از طرفی مقدمات چنین کاری در زمان معاویه برایش فراهم شده بود و فاصله نزدیک با بعثت پیامبر داشت و از طرف دیگر نشان داد اگر بتواند مسیر جدش ابوسفیان را پیموده و دین اسلام را نابود می کند که شعر معروف منسوب به وی گویای چنین تصمیمی است : لعبت هاشم بالملک ولا / خبر جاء ولا وحی نزل . بنی هاشم به دنبال سیادت و آقایی بودند
والا نه وحی ای نازل شد و نه رسالتی بود . نابود کردن خانه کعبه با منجنیق به بهانه دستیابی به عبدالله زبیر و قتل و غارت خاص و فاجعه بار مدینه در قضیه حره و ریختن خون امام حسین همه نشان از آن دارند که یزید به دنبال چیزی ورای تثبیت حکومت خود بود و گویا می خواست کار نیمه تمام جد خود را تمام کند که این برخلاف دیگر خلفا و پادشاهان اموی و عباسی است که تثبیت قدرت خود را در حفظ اسلام وتاویل ان مطابق میل خود می دانستند و نه بر انداختن اسلام که دقیقا همین تفاوت موجب می شود همه ائمه مشی ای توام با تقیه در مقابل ظالمان و حاکمان و شاهان زمان خود داشته باشند بر خلاف امام حسین (ع) . قیام های متعددی در میان شیعه تحقق یافت که با محوریت سادات انجام می گرفت و به قیام طالبیین مشهور شد یعنی قیام سادات ال ابی طالب که این قیام ها هیچکدام تایید امام معصوم معاصر خود را به دنبال نداشت و این امر موجب انشعاب هایی در میان شیعه گردید اینها شیعیانی انقلابی و شهادت طلب بودند که به تاسی از امام حسین(ع) در مقابل خلفای اموی و عباسی قیام میکردند و چون ائمه با این قیام ها موافقت نداشتند برای آنکه رهبری سیاسی و امامت ائمه ، مانعی برای قیام شان نباشد دست به باز تعریف دین زدند و امامت را به نحوی تعریف کردند که با فعالیت های انقلابی شان جور درآید که از مهمترین این فرقه ها زیدیه بودند که امامت و رهبری را حق فرزندی از اولاد پیامبر که قیام کند و انقلابی باشد دانستند . زیدیه یکی از فرقه های شیعه اند که پیروان آن معتقدند پس از امامت حضرت علی(ع) ، امام حسن(ع) ، امام حسین(ع) ، امام سجاد(ع) و زید بن علی بن الحسین ، امامت به هر مردی از اولاد حضرت فاطمه(س) می رسد که مردم را به امامت خود دعوت کند و عادل ، عالم و شجاع باشد و مومنان با او برای جهاد بیعت کنند . زیدیه فی الحال در یمن زندگی میکنند و حوثی ها که در زمان حاضر نیز به عنوان آمادگی برای مقابله با ظلم و بیداد خنجری به کمر می بندند از همین فرقه اند که این فرقه ، بارها در روایات اهل بیت به عنوان فرقه ای انحرافی که دین خدا را تحریف و انقلابی گری نامشروع را محور فعالیت خود قرار داده و تقیه را فرو گذارده مورد انکار و لعن ائمه اهل بیت قرار گرفتند . اهل بیت که شیعیان را به مصاحبت و مشارکت در زندگی با اهل سنت و عیادت از بیماران آنها و عطوفت نسبت به ایشان فرا می خواندند شیعیان را از مجالست با زیدیه منع اکید می نمودند . این امر نشان دهنده جایگاه خاص ویرانگر ایجاد انحراف در دین و لو به عنوان خون خواهی از اباعبدالله و انقلابیگری انجام شود در نزد اوصیاء پیامبر و ائمه اهل بیت است و همچنان نشان می دهد فعالیت هایی که به عنوان پیروی از امام حسین و مقابله با ظالمان زمانه انجام می شود اگر چه توام با شهادت طلبی و ایثار باشد میتواند مورد نهی اهل بیت پیامبر باشد . دین چارچوب دارد و اگر در جایی که باید تقیه کرد فعالیت شهادت طلبانه و تقابل اشکار با ظلم انجام شود ، انحراف تلقی شده و موجب تباه شدن دنیا و آخرت مردم گردیده که خون شیعیان و یا رفاه و زندگی مادی شان را در معرض خطر قرار می دهد . مشی اهل بیت در مقابل حکام ظالم ، تقیه و عدم رویارویی آشکار است تا قائم شان ظهور کند این نکته در ده ها روایت معتبر مورد تاکید قرار گرفته است . مشی اهل بیت حفظ جان و مال مردم و فعالیت فرهنگی در مقابل حکام ظالم است و پرهیز از فعالیت های بی سرانجام و رویارویی های پرهزینه و کم فایده نظامی است . البته این نکته نیز حائز اهمیت است که زیدیه موفق شدند با استفاده از عکس العملی که ایرانیان در مقابل سلاطین ظالم اموی و عباسی داشتند ده ها سال در شمال ایران حکومت تشکیل دهند اما با این وجود هیچگاه مورد تایید ائمه اطهار قرار نگرفتند . به دو روایت زیر توجه کنید .
« حریز عن ابی عبد الله علیه السلام قال: کظم الغیظ عن العدو فی دولاتهم تقیه حزم لمن اخذ به و تحرز من التعرض للبلاء فی الدنیا و معانده الاعداء فی دولاتهم و مماظتهم فی غیر تقیه ترک امر الله فجاملوا الناس یسمن ذلک لکم عندهم و لا تعادوهم فتحملوهم علی رقابکم فتذلوا » {۴}
( امام صادق (ع) : فرو خوردن خشم در برابر دشمن در زمان سیطره آنها ، تقیه ای است ناشی از دور اندیشی و موجب دور ماندن از آسیب آنها می شود اما ابراز دشمنی با دشمنی که غالب است و سیطره دارد و ترک تقیه ، ترک امر خداست پس با مردم مدارا کنید که موجب در امان ماندن و افزونی شما میشود و باایشان رو در رو نشوید که آنها را برخود مسلط و خود را به ذلت افکنید با دستان خودتان )
« عن ابی عبدالله (ع) : کلما تقارب هذا الامر کان اشد للتقیه »
( امام صادق (ع) : هرچه به این امر نزدیکتر میشویم ، تقیه شدیدتر میگردد ) در اینجا علامه مجلسی (هذاالامر) را به « خروج قائم علیه السلام » تفسیر کرده است . نیز میفرماید : « ان مداراه اعداءالله من افضل صدقه المرء علی نفسه و اخوانه » {۵} ( مدارا با دشمنان خدا از برترین صدقه های انسان برای حفظ خود و برادرانش میباشد )
در حدیث قدسی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم میفرماید : « محمد بن یحیی عن احمد بن محمد عن محمد بن سنان عن اسماعیل بن جابر عن یونس بن ظبیان قال : سمعت ابا عبد الله علیه السلام یقول قال رسول الله صل علی علیه و آله و سلم ان الله عز و جل یقول ویل للذین یختلون الدنیا بالدین و ویل للذین یقتلون الذین یامرون بالقسط من الناس و ویل للذین یسیر المومن فیهم بالتقیه ا بی یغترون ام علی یجترءون فبی حلفت لاتیحن لهم فتنه تترک الحلیم منهم حیران » {۶}
( خدای بزرگ می فرماید : وای بر کسانی که که دین را دام به دست آوردن دنیا کنند ، وای بر کسانی که مردم عدالت طلب را می کشند ، وای بر کسانی که مومن در میان آنها با خوف و تقیه به سر می برد ! آیا به (حلم و بردباری) من مغرور می شوند ، یا بر من گستاخی می کنند ؟ به خودم سوگند که فتنه و بلایی برای آنها پیش آورم که خردمند بردبارشان را سرگردان و حیران گذارد )
« اما علمت ان اماره بنی امیه کانت بالسیف و العسف و الجور و ان امامتنا بالرفق و التالف و الوقار و التقیه و حسن الخلطه و الورع و الاجتهاد » {۷}
( حکومت بنی امیه با شمشیر و ستم و خون ریزی پایه گذاری شد، و حکومت ما با ملایمت و لطف و محبت و تقیه همراه است. پس شما باید در میان مردم، نیکو معاشرت کنید و مردم را چنان دعوت کنید تا با رغبت (نه اجبار) به طرف شما بیایند )
نکته حائز اهمیت که مسلمانی قرار است از ما ادم بسازد ، یک مشت مناسک بی روح که تغییر در خلق و خوی ما ندهد ، نامش عبادت نیست بلکه عادت است و مانع خودساختگی چون فقط موجب راحت شدن خیال می شود به گمان انجام بندگی .
« لاتنظروا الی طول رکوع الرجل و سجوده، فان ذلک شیء قد اعتاده فلو ترکه استوحش لذلک، و لکن انظروا الی صدق حدیثه و اداء امانته » {۸}
( امام صادق (ع) در بیان معیار دینداری می فرماید : نگاه به رکوع و سجود طولانی افراد نکنید ، چرا که ممکن است عادت آنها شده باشد ، به طوری که اگر آن را ترک کنند پریشان شوند ، بلکه نگاه به راستگویی و امانت آنها کنید ) پس نگاه به نماز و روزه و حجاب و تسبیح به دست و جای مهر روی پیشانی و حزب اللهی و انقلابی بودن و... نکنید زیرا ملاک دینداری اینها نیست بلکه راستگویی و امانت داری است .
پس چند نکته فقهی آموختیم که تقیه از جمله احکام شرع است که در طول تاریخ زندگی بشر و پیش از دین نیز در نزد عقلاء معمول و متداول بوده از این نظر تقیه یک حکم امضائی و ارشادی شرع است و نه تاسیسی . چه پیامبر اسلام و چه ائمه تماما در مقابل دشمنانی که توان مبارزه آشکار با ایشان را نداشتند تقیه کرده اند البته این منافاتی با دفاع در صورت مورد حمله واقع شدن ندارد و همچنان تقیه در آنجا که به از بین رفتن دین بیانجامد جائز نیست لذا امام حسین (ع) مسیر خاصی بر خلاف دیگر ائمه پیمودند و تقیه دارای مراتب است بدین معنی که اگر میزانی از کتمان حق و مماشات با دشمن شما را از شر آنها رها میکند بیش از آن ، حق همراهی با ظالمان و مستکبران را نداریم اما تا آنجا که احتمال میدهیم کتمان حقیقت به بقاء جان و مال و آبروی مردم کمک میکند وظیفه داریم از تقابل آشکار با دشمن قدرتمندی که توان مبارزه با او را نداریم و به هلاک و نابودی ما می انجامد اجتناب کنیم پس تقیه ترک مبارزه آشکار و پنهان نمودن آن است برای حفظ جان و مال و آبروری مردم ، تقیه تاکتیک مبارزه است و نه ترک مبارزه به عبارت دیگر تقیه مبارزه فرهنگی است به جای مبارزه فیزیکی و آشکار ، تقیه در مقابل دشمنان برای حفظ جان و مال و زندگی آبرومندانه مردم یک واجب است و از چنان موقعیتی در کنار دیگر احکام برخوردار است که در روایت است لادین لمن لا تقیه له _ کسی که تقیه را در امور خود مد نظر قرار ندهد دین ندارد ، حتی شیخ مفید در تعریف تقیه میگوید : « تقیه، پنهان کردن حق و پوشاندن اعتقاد به حق و پنهان کاری از مخالفان حق ، حتی همراهی کردن با آنان در آنچه ضرر دین و دنیا را در پی دارد است . هرگاه به « ضرورت تقیه » ظن قوی پیدا کنیم ، تقیه واجب است و...» {۹}
قسمت دوم ( اینجا )
در آیه ۸۱ سوره نحل زمانی که خداوند از برخی نعمت های خود به انسان سخن می گوید به لباس هم اشاره می کند اما می فرماید «این لباس محافظ شما در برابر گرماست» سوال اینجاست که مگر لباس در مقابل سرما از انسان محافظت نمی کند ؟ پس چرا اینجا فقط به گرما اشاره شده است ؟
امام حسین (ع) و مرزهای تقیه و قیام _ قسمت دوم