مشروعیت اقدامات پیش دستانه ایران در مقابل تجاوزگری رژیم صهیونیستی از منظر سیاست و حقوق
ندای اصفهان- دکتر سیدمحمدرضا موسوی فرد
در وضعیت آنارشیک نظام بین المللی بدون تردید با دقت در اصول واقع گرایی «اصل خودیاری» در موقعیت کنونی ایران و خیانت برخی از همسایگان می تواند به عنوان راهبرد اصلی و استراتژیک در دستور کار نظام سیاسی قرار گیرد. به ادبیات دیگر؛ اصل خودیاری در روابط بین الملل یکی از اصول بنیادین نظریه واقع گرایی است و به این معنا می باشد که در نظام بین الملل که فاقد مرجع بالادستی یا حاکمیت مرکزی است (در واقع وضعیتی که به آن آنارشی گفته می شود)، هر دولت باید برای حفظ امنیت و منافع خود به خودش متکی باشد و نتواند به دیگران اعتماد کامل کند. این یعنی دولتها باید خود را آماده دفاع از خود در برابر تهدیدات خارجی کنند و برای بقای خود به هیچ قدرتی تکیه نداشته باشند. حالا این اصل در قالب جنگ پیش دستانه می تواند متبلور گردد؛ البته به عقیده ما نه در مفهوم کلاسیک آن بلکه در قالب های متنوع دیگری نیز می تواند بروز و ظهور یابد.

مفهوم شناسی دکترین جنگ پیش دستانه
در مفهوم ادبیات سیاسی و روابط بین المللی، تئوری جنگ پیش دستانه به این معناست که یک کشور در مواجهه با تهدید قریب الوقوع از سوی کشوری دیگر، قبل از اینکه مورد حمله قرار گیرد، اقدام به حمله به آن کشور می کند. این اقدام به عنوان یک اقدام پیشگیرانه برای جلوگیری از آسیب بیشتر در نظر گرفته می شود. از منظر تاریخچه این استراتژی سند استراتژی امنیت ملی آمریکا در سال ۲۰۰۲ سخن از استفاده از نیروی نظامی پیشگیرانه برای رفع کردن تهدید ها علیه امنیت ملی آمریکا می کند؛ آنچه به عنوان جنگ پیشگیرانه (Preventive war) شناخته می شود و در واقع حمله به یک دولت یا گروه دارای قدرت نظامی و نابودی توان آفندی است که ممکن است علیه آمریکا استفاده شود. پیش از این تنها «جنگ پیشدستانه (Preemptive war) وجود داشت که به منزله حمله به دولت یا گروهی بود که حمله قریب الوقوع را برنامه ریزی کرده اند و با این حمله، آرایش رزمی و توان آفندی دشمن نابود می شد، اما جنگ پیشگیرانه با پیش بینی و نیت خوانی نسبت به اهداف میان مدت و بلندمدت دشمن گره خورده که ممکن است بر پایه تحلیل نظامی و امنیتی اشتباه استوار باشد که البته همانطوری که در مقدمه عرض شد، در رویکرد ایرانی آن این تعریف با حفظ چهارچوب دچار تحولات معنایی و محتوایی خواهد شد.
پس وجود گروه های متحد و مستقل در محور مقاومت به عنوان آخرین اراده مقابله واقعی و عملی با جنایات اسرائیل ضرورت و تکلیفی را بر ذمه آنها در قالب جهاد اثبات می کند که این بار غیر مستقیم اگر با احتیاط بدون افراط و اعتدالی صحبت کنیم، خواسته بخشی از افکار عمومی جهانیان است که به نوعی می تواند به حقیقت بپیوندد.

جنگ پیش دستانه در معنای اقدام متقابل؛ تکمله دفاع مشروع
تحول ساختاری و محتوایی آن را می توان در اصل مقابله به مثل از منظر عرف حاکم بر روابط بین المللی و مشروعیت این عمل از منظر حقوق بین الملل دانست؛ اصل مقابله به مثل در حقوق بین الملل به این معناست که یک کشور در پاسخ به عمل غیرقانونی یا نقض تعهدات بین المللی توسط کشور دیگر، می تواند اقداماتی مشابه یا متقابل انجام دهد. این اصل به عنوان یک مکانیسم برای حمایت از حقوق و منافع کشورها و وادار کردن کشور خاطی به رعایت تعهدات بین المللی اش عمل می کند. در معنای بدوی اش آمده است اصل مقابله به مثل (Reciprocity)، در لغت به معنای «مانند کاری که با تو شده، با دیگران رفتار کن» است. در اصطلاح حقوقی، به ویژه در حقوق بین الملل، به این اصل اشاره دارد که یک کشور یا سازمان بین المللی در مقابل عمل غیردوستانه یا متخلفانه یک کشور دیگر، ممکن است اقدامی مشابه یا متقابل انجام دهد.
در رویکردی دیگری مقابله به مثل به عنوان یک اصل اخلاقی و حقوقی، به این معناست که اگر فرد یا گروهی با شما بدرفتاری کند، شما نیز می توانید همان رفتار را با وی داشته باشید. در بعد نظامی نیز این نوع از مقابله به مثل ممکن است به عنوان یک اقدام تلافی جویانه در پاسخ به حملات نظامی یا تهدیدات نظامی انجام شود. البته این نوع از مقابله به مثل با محدودیت ها و ملاحظات اخلاقی و حقوقی فراوانی همراه است. این رویکرد، همواره به عنوان یک اصل حقوقی و اخلاقی در روابط بین الملل مورد توجه بوده است و در بسیاری از موارد، به عنوان یک مکانیسم برای حفظ تعادل و جلوگیری از سوءاستفاده مورد استفاده قرار می گیرد.
در عین حال، استفاده از مقابله به مثل باید با دقت و ملاحظات اخلاقی و حقوقی همراه باشد تا از تشدید درگیری ها و ایجاد بحران های بزرگتر جلوگیری شود. برخی از محققان نیز معتقدند مقابله به مثل نوعی دفاع مشروع ماست. مسئولیت ناشی از مقابله به مثل بر عهده شروع کننده است (https://quran.isca.ac.ir/fa/Article/Creator/3587) پس به نظر می رسد در تکمله دفاع مشروع و مقدس ۱۲ روزه هرگونه اقدام نظامی ایران علیه آپارتاید صهیونیستی از منظر اصول روابط بین المللی و حقوق بین الملل کاملا مشروع و به نظر ضروری است.

جنگ پیش دستانه در قالب متحدین
با توجه به حملات اسرائیل به متحدین منطقه ای ایران و مضاف بر مراتب فارغ از برخی دولت های به «اصطلاح اسلامی وابسته» و مطالبه گری عمومی شکل گرفته جهانی جهت انتقام و جلوگیری از گسترش ماشین جنگ طلبی “بی بی” و کابینه جنگ وی که حتی صدای ساکنان و مخالفان داخلی اش را نیز بلند کرده است، این مشروعیت از منظر وظیفه انسانی و شرعی و سیاسی و عقلایی می تواند اثبات گردد که گروههای مقاومت مجددا از چند جبهه بر اسرائیل حمله ور شوند، دقیقا برای همه آنها نیز اقدام متقابل محسوب می شود. پس وجود گروههای متحد و مستقل در محور مقاومت به عنوان آخرین اراده مقابله واقعی و عملی با جنایات اسرائیل ضرورت و تکلیفی را بر ذمه آنها در قالب جهاد اثبات می نماید که این بار غیر مستقیم اگر با احتیاط بدون افراط و اعتدالی صحبت کنیم، خواسته بخشی از افکار عمومی جهانیان است که به نوعی می تواند به حقیقت بپیوندد.
براساس ظواهر امر با گذشت حدود چند مدت از جنگ ۱۲ روزه، هر دو طرف در مرحله آماده سازی و بسیج نیروهای خود و متحدین منطقه ای برای مرحله بعدی جنگ یا درگیری هستند. نشست های فرماندهان نظامی با نمایندگان گروه های متحد درحال برگزاری است تا هماهنگی های نظامی بیشتر صورت گیرد. این موضوع نشان دهنده احتمال بالا رفتن سطح درگیری و درگیری های گسترده تر در آینده نزدیک است.
ضرورت عقلی و دفاعی جنگ پیش دستانه
بلاتردید بالاترین هزینه ها در نظام های سیاسی و حقوقی مربوط به حوزه امنیت است، بازیگران عقلایی سعی دارند در تمامی اعصار و شرایط حاکم به استحکام بخشی این امر مبادرت ورزند. نظام سیاسی ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست، عقل سلیم حکم می کند هرگاه خطری وجودی تو را تهدید کرد در صورت امکان قبل از تحقق آن خطر باید دفع شر و خطر کرد. البته درست است ایران در تاریخ معاصر خود آغازگر هیچ جنگی نبوده است ما هم به این اصل از باب صلح طلبی ملت ایران معتقدیم ولی نکته اینجاست این اقدام پیش دستانه احتمالی که شاید با احتمال کم نیز از سوی ایران رخ دهد همانطوری که اشاره شد تکمله دفاع ۱۲ روزه و به نوعی مقابله به مثل برای جلوگیری احتمالی از آغاز کردن جنگ پر هزینه دیگری از سوی اسرائیل علیه ایران است.
تجربه جنگ ۱۲ روزه بین ایران و اسرائیل نشان داد که ایران توان نظامی موشکی و آفندی قابل توجهی دارد که می تواند تا حدی بازدارندگی ایجاد کند، اما ناامن سازی مستمر از سوی دشمن ادامه دارد. بر همین اساس است که نوعا فرماندهان نظامی ایران اعلام کرده اند در صورت تجاوز مجدد اسرائیل، واکنشی شدید خواهند داشت. یکی از راهکارهای مهم برای ایجاد بازدارندگی دائمی، حمله پیش دستانه به مراکز تصمیم گیر و مراکز نظامی رژیم اسرائیل است تا تهدیدها برای همیشه پایان یابند.
از لحاظ عقلی و دفاعی، ایران با در نظر گرفتن تهدیدات مکرر و علنی اسرائیل و حمایت های بین المللی از آن، حق و ضرورت حمله پیش دستانه برای حفظ امنیت و ثبات ملی خود را دارد. این اقدام می تواند به شکل استراتژیک، تهدیدها را کاهش داده و بازدارندگی قوی تری در برابر دشمن ایجاد کند.
برآیند تحلیلی
در چارچوب نظریه واقع گرایی کلاسیک که نظام بین الملل را محیطی آنارشیک و مبتنی بر خودیاری دولتها می داند، اقدامات پیش دستانه ایران در مقابله با تهدیدات رژیم صهیونیستی از چند منظر قابل تبیین و تحلیل است. واقع گرایان با تاکید بر اولویت امنیت ملی و بقای دولتها در فضایی فاقد حاکمیت مرکزی، چنین اقداماتی را نه تنها مشروع، بلکه ضرورتی انکارناپذیر می دانند. نخستین مولفه تحلیلی، اصل «تهدید وجودی» است که ریشه در اندیشه های توماس هابز و هانس مورگنتا دارد. تجربه جنگ ۱۲ روزه و ترور دانشمندان هسته ای به وضوح نشان می دهد که تهدیدات رژیم صهیونیستی علیه ایران صرفا نظری نبوده، بلکه ماهیتی عینی و ملموس دارد. در چنین شرایطی، بر اساس منطق «موازنه تهدید» استفان والت، دولت ها ناچارند با بهره گیری از تمامی ابزارهای ممکن، از جمله اقدام پیش دستانه، به مقابله برخیزند.
دومین عنصر کلیدی، مفهوم «بازدارندگی پیش دستانه» است که در نظریه واقع گرایی تهاجمی جان مرشایمر به تفصیل تبیین شده است. توان موشکی ایران و تشکیل محور مقاومت در این چهارچوب، نه به عنوان ابزاری برای تجاوز، بلکه به عنوان مکانیسمی برای افزایش هزینه های حمله دشمن و ایجاد توازن قوا در منطقه تعریف می شود. تجربه تاریخی به روشنی اثبات کرده که در محیط پرآشوب خاورمیانه با ویژگی های «جامعه هرج ومرج طلب»، تنها قدرت بازدارنده نظامی می تواند ضامن امنیت پایدار باشد.
سومین وجه تحلیلی، تلفیق «مقابله به مثل» با دفاع مشروع در چارچوب عرف بین المللی است. رویکرد ایران در این زمینه از سویی متاثر از سنت واقع گرایی تدافعی کنت والتز است که بر اصل تناسب در پاسخگویی تاکید دارد، و از سوی دیگر با واقع گرایی نوکلاسیک که متغیرهای داخلی را نیز مدنظر قرار می دهد، همسو است. تشکیل محور مقاومت در این پارادایم، نه اقدامی تجاوزکارانه، بلکه پاسخی عقلایی به اتحادهای منطقه ای طرف مقابل تلقی می شود. در مصاحبه با پایگاه ندای اصفهان مطرح شد :https://nedayeesfahan.ir/161036