شاهپور ابراهیمی
کارشناس ارشد منابع طبیعی از دانشگاه تهران وکارشناس عالی اداره کل منابع طبیعی و آبخیزداری استان قم
8 یادداشت منتشر شدهتحلیل علمی علل تشدید خشکسالی اخیر در کلان شهرهای ایران با تمرکز بر تهران
تحلیل علمی علل تشدید خشکسالی اخیر در کلان شهرهای ایران با تمرکز بر تهران:
خشکسالی اخیر در ایران، به ویژه در بازه زمانی ۱۴۰۳ تا۱۴۰۴، چهره ای آشکار از بحران ساختاری مدیریت منابع طبیعی و ضعف سیاست گذاری کلان در این حوزه را آشکار ساخته است. گرچه پدیده خشکسالی در گستره ای از کشور به صورت دوره ای سابقه دار است، اما آنچه در این دوره اخیر تجربه شد، صرفا یک «رخداد اقلیمی» نبوده، بلکه حاصل برهم ربختگی عوامل اقلیمی، مدیریتی، و ساختاری است که در کنار هم، سبب ساز شکل گیری یک وضعیت بی سابقه از تنش آبی، بی ثباتی زیست محیطی، و تهدید امنیت زیستی شهروندان شده است. تهران به عنوان مهم ترین کلان شهر کشور، با جمعیتی بالغ بر ۹ میلیون نفر، در متن این بحران قرار دارد و آنچه امروز در تهران جریان دارد، پیش نمایی است از آینده ای نه چندان دور برای سایر شهرهای کشور، در صورت تداوم سیاست های ناپایدار موجود.
در وهله نخست، باید تاکید کرد که ایران، بر اساس داده های میانگین بارندگی سالانه، کشوری ذاتا خشک و نیمه خشک است؛ میانگین بارندگی در ایران حدود ۲۴۰ میلی متر است، یعنی چیزی کمتر از یک سوم میانگین جهانی. با این حال، روندهای اخیر بارندگی، دچار اختلالاتی جدی شده اند. بارش های کوتاه مدت، متمرکز و غیرقابل نفوذ به خاک، جانشین باران های ممتد زمستانی شده اند. از سوی دیگر، کاهش ذخایر برف در ارتفاعات البرز و زاگرس، که اصلی ترین منابع تغذیه سفره های زیرزمینی و رودخانه ها بودند، باعث کاهش محسوس تغذیه آبخوان ها شده است. به این ها باید موج های گرمایی شدید، افزایش دمای میانگین سالانه، و بالا رفتن نرخ تبخیر را نیز افزود؛ عواملی که به طور مستقیم ذخایر آبی سطحی مانند سدها، مخازن و تالاب ها را تحلیل برده اند.
با وجود اهمیت این تحولات اقلیمی، سهم غالب در تشدید خشکسالی اخیر به سوءمدیریت منابع آب بازمی گردد. در تهران، بیش از ۴۰ درصد منابع آب از چاه های عمیق تامین می شود. سفره های زیرزمینی دشت تهران، طی سه دهه گذشته، به طور مستمر تخلیه شده اند، تا جایی که سطح آب زیرزمینی در برخی مناطق تا ۳۰ متر کاهش یافته و نرخ فرونشست زمین در مناطقی از جنوب تهران به ۳۵ سانتی متر در سال رسیده است؛ رقمی هشداردهنده که به روشنی نشان می دهد زیرساخت های حیاتی شهری در معرض فروپاشی تدریجی هستند. فرونشست در تهران، دیگر یک پدیده زمین شناختی نیست، بلکه نشانه ای از مرگ تدریجی آبخوان ها و شکست قطعی در مدیریت منابع طبیعی است.
افزون بر این، الگوی مصرف در کلان شهرها به شدت ناپایدار و خارج از استانداردهای جهانی است. مصرف روزانه بیش از ۲۵۰ لیتر به ازای هر شهروند، در حالی رخ می دهد که بخش مهمی از شبکه انتقال و توزیع دچار نشت، اتلاف و فرسودگی است. در کنار آن، آبیاری فضای سبز با آب آشامیدنی، توسعه بی رویه شهری بدون ملاحظات آمایشی، و تخصیص نامتوازن منابع آب به بخش های پرمصرف مانند صنعت و ساخت وساز، به تشدید بحران دامن زده است.
طرح های انتقال آب به تهران از سدهایی چون لار، کرج، طالقان و حتی منابع دوردست تر، نه تنها نتوانسته اند بحران را مهار کنند، بلکه با واردکردن فشار به منابع مبدا، بحران را در مقیاس ملی توزیع کرده اند. بسیاری از این طرح ها، بدون ارزیابی دقیق محیط زیستی، بدون مشارکت اجتماعی، و بدون درنظر گرفتن ظرفیت بوم سازگان های مقصد و مبدا اجرا شده اند؛ و این گونه است که خشکیدن زاینده رود، تخریب آبخوان های چهارمحال و بختیاری، و اعتراض های اجتماعی در اصفهان و یزد نیز، به نوعی پیامدهای غیرمستقیم همین سیاست ها هستند.
در کنار تمامی این عوامل، باید به فقدان شفافیت نهادی در حوزه آب اشاره کرد. طی سال های گذشته، اجرای طرح های بزرگ و پرهزینه سدسازی و انتقال آب، بدون پاسخ گویی، بدون بهره وری اثبات شده، و با تاکید بر منافع بخشی و غیرشفاف، سبب ایجاد اصطلاحی به نام «مافیای آب» در ادبیات رسانه ای و تخصصی کشور شده است.
در مجموع، تهران اکنون در آستانه ورود به مرحله ای از بحران آبی است که برخی تحلیل گران از آن با عنوان «روز صفر» یاد می کنند؛ روزی که منابع آبی قادر به تامین نیاز اولیه جمعیت شهری نخواهند بود. کاهش ذخایر سدها به زیر ۳۰ درصد در تابستان ۱۴۰۴، قطع آب در برخی مناطق جنوبی و مرکزی تهران، و اخطارهای رسمی دولت درباره لزوم صرفه جویی اضطراری، نشانه های روشنی از نزدیک بودن این نقطه بحرانی هستند. این وضعیت در کلان شهرهایی نظیر اصفهان، مشهد، شیراز و تبریز نیز با شدت های متفاوت تکرار شده است؛ مناطقی که هر یک به نوعی قربانی ترکیب پیچیده ای از سیاست های ناپایدار، توسعه ناپایدار، و نظام معیوب تخصیص آب شده اند.
برون رفت از این وضعیت بحرانی، نیازمند مجموعه ای از اقدامات هم زمان و هماهنگ در سه سطح است: نخست، اصلاح ساختاری در نهادهای حاکم بر آب، با تمرکز بر مدیریت یکپارچه و حوضه محور، شفافیت در تصمیم گیری، و پاسخ گویی نهادی. دوم، تغییر الگوی مصرف، با استفاده از ابزارهای اقتصادی مانند تعرفه گذاری پلکانی، نوسازی شبکه های فرسوده، و فرهنگ سازی عمومی. و سوم، توقف سیاست های معیوب گذشته، نظیر گسترش بی ضابطه کلان شهرها، اولویت دادن به صنایع آب بر در مناطق خشک، و تکیه بر طرح های پرهزینه و کوتاه مدت انتقال آب.
خشکسالی اخیر نه صرفا یک فاجعه محیط زیستی، بلکه نشانه ای از فروپاشی یک نظام مدیریت منابع طبیعی است. تهران و سایر کلان شهرها، اگر همین مسیر را ادامه دهند، نه تنها با تنش آبی، بلکه با بحران های اجتماعی، مهاجرت های اقلیمی، و تهدید مستقیم پایداری اکولوژیکی مواجه خواهند شد. این بحران، فرصتی است برای بازنگری ریشه ای، نه برای بازتولید خطاهای گذشته.
شاهپور ابراهیمی مرداد ۱۴۰۴