فرسودگی شغلی در میان معلمان؛ درد پنهان نظام آموزشی

7 مرداد 1404 - خواندن 2 دقیقه - 21 بازدید

فرسودگی شغلی در معلمان، پدیده ای خزنده اما بسیار تاثیرگذار در نظام آموزشی است که متاسفانه کمتر مورد توجه سیاست گذاران و برنامه ریزان آموزشی قرار گرفته است. برخلاف بسیاری از مشاغل که فشارهای کاری دوره ای و قابل مدیریت دارند، حرفه ی معلمی با ترکیبی از فشارهای مزمن، تکراری و چند سویه همراه است؛ از جمله تراکم کاری، استرس های پنهان، انتظارات متناقض، تعاملات فرساینده، کمبود منابع و نبود پشتیبانی سازمانی.

معلمانی که روزانه با کلاس های پرجمعیت، تفاوت های فردی گسترده میان دانش آموزان، درخواست های بی وقفه اولیا، دستورالعمل های اداری متغیر، و ارزیابی های سخت گیرانه روبرو هستند، به تدریج دچار فرسودگی عاطفی، کاهش انگیزه، و نوعی دل زدگی شغلی می شوند که نه تنها بر عملکرد فردی، بلکه بر کیفیت کل فرآیند آموزش و پرورش اثر منفی می گذارد.

از سوی دیگر، فرهنگ حاکم بر آموزش در ایران، معلم را موجودی فداکار و بی نیاز از حمایت تلقی می کند. بسیاری از معلمان، خستگی خود را بروز نمی دهند یا اگر بروز دهند، با پاسخ هایی مانند «همه جا همین طوره» یا «شغل انبیاست» مواجه می شوند. این وضعیت باعث می شود رنج پنهان فرسودگی نادیده گرفته شود و معلم در سکوت، آسیب ببیند.

فرسودگی شغلی تنها یک مسئله فردی یا روان شناختی نیست؛ بلکه مستقیما با سازوکارهای نهادی و ساختاری نظام آموزشی مرتبط است. اگر فرصت های ارتقای شغلی روشن نباشد، اگر بار کاری عادلانه توزیع نشود، اگر فعالیت های بی فایده و فرساینده از دوش معلم برداشته نشود، و اگر ارتباطات افقی میان معلمان و مسئولان تصمیم گیر ضعیف باقی بماند، فرسودگی شغلی به یک بحران جدی در آموزش کشور تبدیل می شود.

راهکارهایی مانند افزایش حمایت روانی و سازمانی از معلمان، طراحی برنامه های رفاهی و انگیزشی، کاستن از فعالیت های اداری غیرضرور، و تقویت حس معنا و اثرگذاری در کار معلمی می تواند به کاهش این پدیده کمک کند. توجه به سلامت روان و رضایت شغلی معلمان، نه تنها یک امر انسانی است، بلکه ضرورتی بنیادین برای موفقیت هر نظام آموزشی در بلندمدت محسوب می شود.