گفتار نخست : نگرانی، دلشوره ، ترس ، وحشت ، استرس ، اضطراب در بحران ها و شرایط جنگی :
اضطراب نوعی ابهام است همان واژه نکند یا نکنه است نکنه بیمار بشم ، نکنه اتفاقی برای عزیزم بیفته. وقتی حس کنترل کردن شرایط و موقعیت ها و حس پیش بین کردن شرایط و موقعیت ها را کمتر داشته باشیم سبب می شود که لذت از ما گرفته شود وقتی لذت از ما کم می شود یا گرفته می شود عملکرد ما در زندگی و کارهای روزانه مختل می شود این مختل شدن در کار ها و عملکرد های ما باعث هدر رفت انرژی و زمان و اتلاق وقت می گردد.
برای شناخت سرچشمه این مشکلات بهتر است بصورت فشرده کمی با بخشی از ساختار مغز که مسئولیت زنده نگاه داشتن و بقای ما را تضمین می کند آشنا شویم.
هر زمان که خطر یا تهدیدی احساس می کنیم ، بخشی از مغز بنام آمیگدال که بادامی شکل است و بنام بادامه مغز هم شناخته می شود به سرعت فعال شده و سیستم عصبی را به حالت آماده باش درمی آورد که در پردازش و تنظیم احساسات به ویژه ترس و خشم و در شکل گیری حافظه احساسی و واکنش های رفتاری و اجتماعی نقش مهمی دارد.
آمیگدال اطلاعات را از حواس مختلف دریافت می کند و با ایجاد پاسخ های عاطفی و رفتاری مناسب، به ما در سازگاری با محیط ، نقش حیاتی در ترس، اضطراب، هیجان و تصمیم گیری های ناخودآگاه دارد و مسئول تنظیم ترس و خشم است.
هر فردی که تسلط بیشتری بر روی آمیگدال داشته باشد در زندگی خود عملکرد بهتری دارد زیرا منطقی تر رفتار میکند.
گرچه این ساختار مغزی برای بقا طراحی شده و در مواجهه با خطر، بدن را آماده ی واکنش می کند، اما گاهی بیش ازحد فعال می شود و موقعیت های بی خطر را هم تهدید تلقی می کند. اینجاست که اضطراب های غیرمنطقی، ترس های بی دلیل و واکنش های احساسی شدید شکل می گیرند. در واقع، آمیگدال می تواند ما را فریب دهد و مغز را در حالت هشدار دائمی نگه دارد، حتی وقتی هیچ خطری در کار نیست.
وقتی تجربه ای رخ می دهد، آمیگدال شدت احساسی آن را تعیین می کند. این ارتباط ،نقشی کلیدی در واکنش های غریزی دارد، مانند مکانیسم مبارزه، فرار یا انجماد (Fight, Flight, Freeze). در مواجهه با خطر، آمیگدال پیام هایی به بدن ارسال می کند تا برای مقابله یا فرار آماده شود. خون به عضلات دست و پا هدایت شده و عملکردهای غیرضروری بدن کاهش می یابد. اما در ترس شدید، واکنش “انجماد” رخ می دهد—مانند حیوانی که برای نجات، خود را مرده جلوه می دهد. حتی در دنیای مدرن، مغز همچنان این مکانیسم را در برابر تهدیدهای روانی و اجتماعی فعال می کند.
در شرایط استرس، و موقعیت استرس زا احساسات قوی مثل اضطراب، عصبانیت، پرخاش یا ترس را ایجاد کند، ممکن است رفتارهای غیرمنطقی و شدید را به همراه داشته باشد. در این حالت، آمیگدال به استرس واکنش نشان بدهد.
آنچه در آمیگدال اتفاق میافتد فیلتر کردن اطلاعات است. در آمیگدال تحلیل یا شناخت یا تفکری اتفاق نمی افتد بلکه تنها بررسی از جهت میزان استرس و میزان تهدید کنندگی آن برای بقا رخ می دهد. اگر میزان استرس ها در حدی باشد که بقای موجود را تهدید کند به سرعت واکنش های اتوماتیکی در جهت جنگ و گریز اتفاق می افتد. ضربان قلب بالا می رود نفسمان تند می شود، عضلات منقبض می شود، عرق می کنیم و چهره مان برافروخته میشود.
بهترین روش پیشگیری از ربایش آمیگدال افزایش هوش هیجانی است. هوش هیجانی یعنی درک و مدیریت احساسات و استفاده از این اطلاعات برای از بین بردن استرس، ارتباط موثر و همدلی با دیگران و از بین بردن تعارضات و تمریناتی که آمیگدال این پاسخ جنگ یا گریز را بدون هیچ ابتکاری از جانب ما فعال می کند. هنگامی که آن قسمت از مغز ما خطر را احساس می کند. به مغز ما سیگنال می دهد که هورمون های استرس را پمپ کند و بدن را برای مبارزه برای بقا یا فرار به مکان امن آماده می کند.
امروزه. این واکنش جنگ یا گریز به احتمال زیاد توسط احساساتی مانند استرس. ترس. اضطراب. پرخاشگری و خشم ایجاد می شود.
برای انسان های اولیه. پاسخ جنگ یا گریز حیاتی بود. خطر آسیب فیزیکی بسیار واقعی بود.
با این حال. امروز بیشتر احتمال دارد که تهدیدات روانی. مانند فشارها و استرس های زندگی. کار و روابط مدرن را تجربه کنیم. این احساسات نیز می توانند واکنش جنگ یا گریز آمیگدال را تحریک کنند.
خشم. پرخاشگری. ترس و استرس همگی محرک های عاطفی رایج هستند. آنها می توانند واکنش های ناگهانی، غیر منطقی ایجاد کنند می تواند مکث در انسان را افزایش دهد تا تصمیم گیری منطقی روی دهد.
افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند، ارتباطی قوی بین مرکز هیجانی مغز و مرکز اجرایی یا منطقی آن را دارند. این افراد می دانند چطور با به کار گیری تمرکز و توجه به افکار و احساساتشان آنها را مهار کنند. هرچند بعضی افراد ذاتا بیش از دیگران هوش هیجانی دارند، با تمرین ذهن آگاهی ، توجه به عوامل اثر گذار و شرایط جسمانی، بکارگیری قانون 6 ثانیه که به این زمان نیاز است تا مواد شیمیایی ترشح شده در مغز از بین بروند تا جلوی واکنش های احساسی گرفته شود، با تنفس آرام و استراحت کردن می توان هوش هیجانی را مثل بسیاری از مهارت های دیگر پرورش داد.