سروخوانی زنان ایل بهمئی: آیین سوگ و حافظه جمعی قومی

26 تیر 1404 - خواندن 8 دقیقه - 156 بازدید

مقدمه

سوگواری در میان اقوام ایرانی همواره با لایه هایی از احساس، فرهنگ و حافظه جمعی همراه بوده است. در میان ایل بهمئی- دومین ایل بزرگ قوم لر در جنوب غرب ایران- زنان با شیوه ای خاص از مرثیه خوانی به نام «سروخوانی» به بیان سوگ و اندوه خود می پردازند. این آوازها که اغلب در آیین های مذهبی و مجالس ختم افراد سرشناس یا محبوب قوم اجرا می شوند، هم زمان حامل رنج فردی و اندوه جمعی اند.

سرو[1]، در واقع شکلی از بیان عاطفی است که با صدایی لرزان، ریتمی کند و ناله وار و واژگانی آمیخته با اشک، سوگ و غم بیان می شود. زنان بهمئی با این نوا، همدردی می ورزند، اندوه خود را تخلیه می کنند و با جماعت سوگوار پیوند احساسی برقرار می سازند. این نوشته کوتاه به بررسی چندلایه ای این سنت از منظر تاریخی، زبانی، جنسیتی، کارکردهای روانی و تحولات معاصر می پردازد.

۱- پیشینه تاریخی و خاستگاه فرهنگی سرو

ایل بهمئی از دیرباز با ساختارهای ایلیاتی، روابط خویشاوندی قوی و ارزش های سنتی شناخته می شود. در چنین بستری، مراسم سوگ جایگاه برجسته ای در زندگی جمعی دارد و زنان با نقش فعال خود در این فضا، صدای سوگ را زنده نگاه می دارند. سروخوانی، یکی از کهن ترین اشکال سوگواری زنانه در این ایل است که از دل تجربه های زیسته مادری، همسری و خواهرانه برآمده است؛ شیوه ای برای فریاد زدن اندوهی که در کلمات نمی گنجد.

خاستگاه سرو را باید در پیوند نزدیک زنان با مرگ و غم جست وجو کرد. در هنگامه فقدان بزرگان ایل، جوانان یا شخصیت های مورد احترام، زنان با گردآمدن پیرامون پیکر درگذشته، قطعاتی آهنگین و سوزناک می خوانند که نوعی وداع و عزاداری غیررسمی اما موثر است. سروخوانی در این بافت، به مثابه واکنش خودجوش و اصیل به سوگ عمل می کند؛ شیوه ای که هم بیان احساس فردی است، هم تسلی جمعی.

۲- ساختار موسیقایی، زبانی و اجرای احساسی

سرو، واجد ساختاری موسیقایی است که با ریتم کند و ناله آلود، حال وهوایی خاص ایجاد می کند. آهنگ اجرا نه هیجانی است و نه نمایشی؛ بلکه با ضرب آهنگی آرام و صدایی اندوه بار، به نوعی تنفس در دل رنج شبیه است. در بسیاری از موارد، این آوازها بداهه اند و از زبان دل جاری می شوند؛ زبانی که واژه هایش آغشته به اشک و گلوگیر از اندوه است. این ویژگی، به سرو بعدی زنده و بی واسطه می بخشد.

از منظر زبانی، سروها اغلب در قالب جملات کوتاه، پرسشی یا خطاب گونه اند. مضمون آن ها پیرامون درد فراق، یاد عزیز ازدست رفته و آرزوی بازگشت ناممکن می چرخد. ترکیب واژه های محلی با لحن گاه لرزان خواننده، فضایی از همدلی عمیق خلق می کند. جمله هایی چون «وای عزیزم کجایی؟»، «دل مادر خون شد»، یا «چه زود رفتی ای سرو بی برگ»، نه تنها واژه اند بلکه فریادهای خفه شده زنان سوگوارند.

۳- نقش زن در خلق سوگ مندی جمعی

در بسیاری از فرهنگ های سنتی، سوگواری حوزه ای زنانه تلقی می شود؛ جایی که زنان نه تنها عزادارند، بلکه با زبان بدن، صدا و روایت خود، به خلق فضای سوگ کمک می کنند. در فرهنگ بهمئی، سروخوانی جایگاهی برجسته در میان زنان دارد. زن سروخوان، نه یک هنرمند حرفه ای، بلکه یک مادر، همسر یا خواهری است که بار اندوه خویش را با زبان موسیقایی و مشارکت جمعی می کاهد. این نقش زنانه، از مرز عاطفه فردی فراتر می رود و در ساختن تجربه ای جمعی از سوگ نقش ایفا می کند. زنان با گرد آمدن در کنار هم با تکرار واژگان یا پاسخ به آواز همدیگر، لحنی از همدلی می آفرینند که به سوگ حالتی مشترک و مشارکتی می بخشد. سرو در چنین بافتی، نه تنها ابزار بیان غم، بلکه ابزاری برای پیوند اجتماعی، آرامش روحی و ایجاد حس انسجام جمعی است.

۴- سرو به مثابه زبان احساس و حافظه شخصی

برخلاف بسیاری از آیین های مذهبی یا نمادین، سروخوانی بیشتر ریشه در تجربه های شخصی دارد. این مرثیه ها، خاطرات مادر از پسر، درد همسر از وداع، یا دلتنگی دختر برای پدرند. هر سرو، داستانی است که شاید در قالب جمله ای کوتاه گفته شود، اما حجم عظیمی از خاطره و حس را منتقل می کند. زن سروخوان، همزمان راوی، شاهد و صاحب رنج است.

در این میان، سرو به مثابه حافظه ای شخصی و زنانه عمل می کند. اگرچه کلمات تکرار می شوند، اما تجربه ها منحصر به فردند. هر صدا، هر ناله، حامل غمی خاص است که در دل و حافظه شنوندگان نیز رسوخ می کند. این ویژگی، سرو را از یک آواز صرف به یک سند عاطفی زنده و در حال تکثیر تبدیل می سازد.

۵- تخلیه روانی و کارکرد درمانی سرو

یکی از کارکردهای مهم سروخوانی، امکان تخلیه روانی برای سوگواران، به ویژه زنان است. در فضایی که بیان آشکار اندوه گاه محدود یا سانسور می شود، سرو مجالی مشروع و پذیرفته شده برای رهایی از خشم، بغض و غم است. زن با خواندن، گریستن، یا حتی شنیدن سرو، نوعی پالایش درونی تجربه می کند؛ پالایشی که بر سلامت روان فرد و همدلی اجتماعی تاثیر می گذارد. این فرآیند، هم برای خواننده و هم برای شنونده رخ می دهد. همدردی که با سرو شکل می گیرد، نوعی هم زیستی در رنج است که پیوند اجتماعی را تقویت می کند. برخلاف بسیاری از آیین های رسمی، در سروخوانی فاصله ای میان فرد و جمع نیست؛ همه اندوه را حس می کنند و از آن عبور می کنند. ازاین رو، سرو نه فقط سوگ که نوعی فرآیند درمان عاطفی است.

۶- چالش های معاصر در تداوم سروخوانی

در سال های اخیر، با تغییر سبک زندگی، افزایش مهاجرت و تضعیف بافت های خویشاوندی سنتی، بسیاری از عناصر فرهنگ شفاهی چون سرو با خطر فراموشی روبه رو شده اند. در نسل جدید زنان بهمئی، توانایی و میل به سروخوانی کاهش یافته و بسیاری از مراسم عزاداری به شکل های رسمی تر و کوتاه مدت برگزار می شود. در این شرایط، آیین هایی چون سرو به حاشیه رانده می شوند.

همچنین نبود برنامه های مستندسازی، بی توجهی نهادهای فرهنگی به میراث ناملموس و تاثیر رسانه های جمعی باعث شده است که سنت هایی چون سرو، جای خود را به اشکال تجملی و صوری عزاداری بدهند. در نبود این زبان های شخصی و احساسی، هم تجربه سوگ فردی تهی تر می شود و هم بخشی از هویت فرهنگی قومی از دست می رود. بازشناسی، ثبت و آموزش سرو به ویژه در قالب های بین نسلی، ضرورتی عاجل است.

نتیجه گیری

سروخوانی در ایل بهمئی، صدای سوگ زنانی است که اندوه را نه در سکوت، بلکه در آهنگ، صدا و ناله به زبان می آورند. این آیین، بیان گر پیوند ناگسستنی میان غم، زبان و فرهنگ است؛ آیینی که اگرچه از دل فقدان برمی خیزد، اما حامل پیوندهای انسانی و معنایی عمیق میان افراد جامعه است. زنان سروخوان، در خلا مناسک رسمی، روایت گر رنج هایی می شوند که در کلام روزمره نمی گنجد. ازاین رو، سرو نه تنها سوگواری بلکه روایتی از عشق، فراق، دلتنگی و زیستن در دل سوگ است. امروز اگرچه خطر خاموشی آن وجود دارد، اما با احیای آن می توان بخشی از زبان زنانه فرهنگ را بازیابی کرد.

در مجموع این که سرو، زبان اندوهی است که در گلو خفه نمی ماند. این سنت زنانه و عاطفی، نه تنها ابزار سوگ، بلکه سازوکاری برای ابراز احساس، همدلی و تخلیه روانی در میان زنان ایل بهمئی است. حفظ و پاسداشت این آیین، به معنای حفظ بخشی از حافظه عاطفی ایل و بازشناسی نقش زنان در فرهنگ شفاهی ایرانی است.

[1] - تلفظ آن (s-e-r-o) با تکیه روی هجای اول است. ترکیب «سرو» (مرثیه) + «خوانی» (مصدرسازی از «خواندن») به معنی عمل خواندن سرو. ساخت آن مانند واژگان مرکب رایج فارسی است: «لالایی خوانی»، «مرثیه خوانی»، «نوحه خوانی». در نظام واژه شناسی لری و زبان های ایرانی جنوب غربی، چنین واژه هایی ساختار مستقلی دارند.