روایتگری رسانه ای در بحران ناشی از جنگ؛ فرصت مغتنمی برای حفظ و تقویت همبستگی ملی

24 تیر 1404 - خواندن 10 دقیقه - 29 بازدید


روایتگری به معنی بیان واقعیت های مختلف در کنار هم است که حقیقت را برای مخاطبان روشن کند و روایتگری بحران بیان وقایع و رابطه علت و معلولی آن به گونه ای است که مخاطب درک کامل، جامع و بدون تحریف از واقعه مورد نظر در شرایط بحران داشته باشد.

تفاوت روایتگری و پوشش خبری در این است که در پوشش خبری بیشتر تمرکز بر اطلاع رسانی و آگاهی بخشی عمومی در رابطه با یک موضوع یا واقعه خاص است که در زمان و مکان مشخصی اتفاق افتاده است. این اقدام با استفاده و ترکیب عناصر خبری در قالب سبک های خبری و گزارش نویسی انجام می شود و تمرکز اصلی آن اطلاع رسانی سریع و به هنگام است و اینکه مخاطب در کوتاه ترین زمان ممکن اطلاعات مورد نیاز را دریافت نماید.

اما در روایتگری صرفا بر یک واقعه تمرکز نمی شود و ممکن است یک یا چند واقعه یا پدیده مرتبط به هم وجود داشته باشد که با برقراری ارتباط میان آنها، حقیقت به طور کامل روشن و نمایان می شود. برای روایتگری انواع محتوای روزنامه نگاری به طور همزمان یا زنجیروار استفاده می شود و هدف آن بیشتر تبیین موضوع برای زمان حال و مستندسازی آن برای آینده است.

همچنین می توان گفت که تاثیرگذاری پوشش خبری فوری و لحظه ای است اما تاثیرگذاری روایتگری می تواند طولانی مدت و ماندگارتر باشد. از طرف دیگر پوشش خبری در قالب زمان معنا پیدا می کند و پس از آنکه مدتی از آن گذشت ممکن است اهمیت و جذابیت خود را از دست بدهد و به نوعی تاریخ مصرف دارد اما محتوای روایتگرانه می تواند در طول زمان همیشه جذاب و قابل استفاده و برای مخاطب حاوی پیام های تازه باشد.

در جنگ اخیر و حمله ناجوانمردانه رژیم صهیونیستی به کشورمان، مهم ترین اصول روایتگری برای رسانه ها از منظر چرایی، چیستی و چگونگی مورد توجه بود. بر اساس منافع ملی تمرکز بر دفاع مشروع کشورمان در مقابل یک تهاجم خصمانه، تبیین این موضوع که رژیم صهیونیستی نه تنها با فرماندهان، دانشمندان و سران کشور که با تمامی مردم و قدرت و اقتدار ایران در جنگ است بسیار مشهود بود و همین موضوع و روایت صحیح و به موقع از جنایاتی که ناجوانمردانه در حق مردم عزیز ما انجام شد، باعث شکل گیری یک همسبستگی ملی داخلی و خارجی و حتی فراملی و فرافرهنگی در دفاع از کیان کشور و بیان مظلومیت مردم مان شد.

در مقابل رسانه های بیگانه فارسی زبان و غیرفارسی زبان تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا نشان دهند که اقدامات آنها معطوف به همه مردم ایران نبوده و صرفا سران نظام مورد هدف بوده اند و این اقدامات بر اساس یک حمله پیش دستانه انجام شده است. البته این موضوع با روایتگری درست و اصولی توسط رسانه های داخلی در سطح بین المللی، رسانه های اجتماعی و شهروندخبرنگاران، در کنار رد ادعاهای مطرح شده از سوی ائتلاف متخاصم توسط ایرانیان مقیم خارج و حتی اصحاب رسانه آگاه و کنشگران واقع بین کشورهای اروپایی به میزان قابل توجهی ناکام ماند.

در خصوص روایت های شکل گرفته پس از این جنگ، می توان بر اساس دیدگاه های اندیشمندان رسانه و علوم ارتباطات اجتماعی موضوع را بررسی نمود چرا که یکی از کارکردهای رسانه ها خصوصا در زمان بحران، ایجاد همبستگی و بسیج عمومی است. در این راستا روایت های بیان شده در داخل و خارج باعث مدیریت افکار عمومی داخلی و خارجی با محوریت دفاع از کیان و تمامیت ارضی ایران و ایجاد پیوند عمیق اجتماعی در لایه های مختلف جامعه و همچنین اتحاد و همبستگی میان ایرانیان داخل و خارج و حتی سایر مسلمانان آزاده جهان با کشورمان شد که می توانم بگویم در طول دوران پس از دفاع مقدس شاید تا کنون به این شکل مشاهده نشده بود.

افکار عمومی ایرانیان داخل و خارج کشور در ذیل مفهوم «برای ایران» یا «چو ایران نباشد تن من مباد» با یکدیگر اعلام همدلی و همبستگی کردند که این مهم در واکاوی مفهوم سرمایه اجتماعی بسیار ارزشمند است.

همچنین در رابطه با نقش روایتگری رسانه ای برای کاهش التهاب اجتماعی پس از بحران ها می توان گفت؛ همانطور که رسانه ها دارای مزایا و آثار مثبتی در جامعه است به همان نسبت نیز می تواند آثار سوء و پیامدهای منفی در جامعه داشته باشد. به نظرم در عصر کنونی مهمترین وظیفه رسانه های کشور، حفظ و افزایش امید در جامعه است و تمرکز بیش از حد و مستمر بر کاستی ها و نقاط ضعف و خسارات ناشی از بحران های جنگی می تواند ترس، ناتوانی و ناامیدی را در جامعه القا کند. این به معنی نادیده گرفتن حقایق توسط رسانه ها نیست بلکه رسانه ها باید در روایت حقیقت و بیان سلسله علل و عوامل و اقدامات و پیامدها هوشمندانه تر از پوشش خبری صرف عمل کرده و محتوای خود را به گونه ای تهیه و ارائه نمایند که ضمن بیان واقیعت از نگاه ملی ما، نقاط قوت، توانمندی ها و دستاوردهای ملموس و ناملموس بحران های جنگی برای مردم روشن و محسوس باشد.

همچنین ایجاد محتوای موثر برای بیان و ایجاد احساس امنیت در جامعه به طور کلی و برقراری و تزریق آرامش به افکار عمومی در کنار آموزش همگانی برای مواجهه با خطرات از مهمترین وظایف رسانه ها در بحران های جنگی است.

در شرایطی که فضای مجازی و رسانه های معاند به طور مستمر روایت های متضاد تولید می کنند، رسانه ملی باید بتواند از تمامی ظرفیت های موجود در میان افراد، اقشار، تفکرات و سلایق مختلف سیاسی استفاده کرده و ضمن ایجاد همگرایی بر اساس همبستگی ملی ایجاد شده، از تک صدایی فارغ شده و اجازه بدهد صداهای مختلف جامعه به صورت رسمی و غیر رسمی شنیده شده و البته به گوش کشورهای معاند رسانده شود.

اگر صدا و سیما در عمل نشان دهد که صرفا صدای یک جریان سیاسی خاص نبوده و «صدای ملت ایران» است، به طور قابل توجهی در مقابله با روایت های متضاد رسانه های بیگانه موفق خواهد شد چرا که در آن صورت رسانه ملی تنها محدود به یک ساختمان در خیابان ولیعصر نیست و وسعت آن به پهنای تمامی ایران و تمام شهرها و کشورهایی است که ایرانیان و دوست داران ایران در آن حضور دارند.

این مهم در مواجهه با روایت های جعلی و شایعات در جریان بحران نیز بسیار حائز اهمیت است. با تمرکز بر اصل شکل گیری شایعه، این پدیده محصول دو عنصر اساسی«ابهام» و «اهمیت» است که هر کدام نباشد، شایعه به راحتی به وجود نمی آید. از طرفی رسانه های بیگانه در بیان روایت تعدادی از عناصر خبری را به صورت عامدانه مجهول می گذارند تا مخاطب بر اساس شرایط موجود یا پیش فرض های ذهنی خود آن را تکمیل و به صورت ناخودآگاه آن را بازنشر دهد. بر این اساس برای از بین بردن شایعه در جامعه و کاهش شکل گیری و انتشار آن باید اطلاعات به ویژه اطلاعاتی که از نظر افکار عمومی دارای اهمیت و فوریت است به صورت شفاف و بدون ابهام در اختیار مخاطبان قرار گیرد و امکان برداشتهای شخصی و کژتابی در انتقال معنا و روایت از بین برود.

ناگفته نماند ارائه اطلاعات در شرایط جنگی و بحرانی باید با احتیاط و ملاحظه همراه باشد چرا که ممکن است بر احساس ناامنی و اضطراب اجتماعی بی افزاید و یا اینکه اطلاعات مورد نیاز را در اختیار دشمن قرار دهد.

رسانه ها پس از جنگ نیز باید محورهایی که افکار عمومی داخلی و خارجی بر اساس آن همبسته و منسجم شده اند را حفظ و به صورت یک راهبرد عمومی در دستور کار قرار دهند.

نباید تصور شود که پس از پایان جنگ همه چیز تمام شده و به حالت قبل باز می گردد(و یا تلاش شود که همه چیز به حالت قبل برگردانده شود) چرا که در آن صورت مردم احساس می کنند که فقط در شرایط بحرانی به وجود آنها نیاز است و پس از آن حاکمیت بدون در نظر گرفتن منافع عمومی به صلاحدید خود عمل می نماید. در مبحث تغییرات اجتماعی، یکی از عوامل بسیار موثر در این تغییرات جنگ است. پس اگر تغییری مطلوب و مثبت در جهت منافع ملی و عمومی مردم ایجاد شده است باید با تمام توان آن را حفظ و تقویت کرد.

در مجموع می توان گفت که این جنگ تجربیاتی را برای ارتقای روایتگری بحران در رسانه های ایران به همراه داشت.

اول اینکه اگر رسانه های داخلی و به ویژه رسانه ملی در روایت حقایق، صادقانه و بر مبنای منافع ملی (و نه منافع جناح یا گروه سیاسی خاص) عمل کنند، مردم مرجعیت آنها را می پذیرند و با آن همراه می شوند.

دوم اینکه آحاد مردم از هر سلیقه سیاسی چه آنان که حکومت جمهوری اسلامی را به طور کامل قبول دارند و چه آنان که به آن با دیده تردید و انکار می نگرند، وقتی پای نام «ایران» عزیز به میان آید و خطر اساسی و جدی تمامیت ارضی و امنیت مردم کشورمان را تهدید کند، پای کار می آیند و می مانند.

سوم اینکه مردم ما در این جنگ تحمیلی در مقابل بحران های اقتصادی و سیاسی گذشته تاب آوری بیشتری از خود نشان دادند که در کنار همبستگی ملی ایجاد شده می تواند نقطه عطفی برای تغییرات آینده کشورمان باشد، البته اگر متولیان امر به آن توجه کنند.