پیامدهایی از دوازده روز جنگ

21 تیر 1404 - خواندن 17 دقیقه - 108 بازدید



جنگ قابل پیش بینی؛ رویای نتانیاهو

بعد از چند دهه، مخاصمه مستقیم ایران و اسرائیل رقم خورد. در سال 2024 حملاتی علیه یکدیگر انجام دادند و در ژوئن 2025 با تجاوز اسرائیل به ایران، جنگ گسترده میان هر دو جاری شد. جنگی که بسیاری از تحلیلگران از دیرباز برای وقوع آن منتظر بودند. ایمانوئل کانت، حالت طبیعی روابط میان دولت ها را جنگ می دانست. جنگی که همچنان اعلان نشده است. شاید روابط ایران و اسرائیل در دهه های اخیر، مصداقی از این اصل اعتقادی کانت باشد.

از دهه نود میلادی که اسرائیل به صورت جدی مشغول عادی سازی روابط با اردن و سازمان آزادیبخش فلسطین بود، ایران نام مناسبی برای اسرائیل می شود تا به عنوان دشمن واقعی اعراب، در اذهان ایشان مطرح شود. تندروهای اسرائیل سال هاست به دنبال جنگ با ایران هستند؛ بنیامین نتانیاهو که از سال 1996 برای دوره های مختلف، نخست وزیر اسرائیل بوده است، برای چند دهه رویای این جنگ را در ذهن پرورانده است و مدت هاست با ایده های مختلف، پروژه امنیتی سازی ایران را در محافل بین المللی پیش می برد. او چندبار در این سال ها خود را مهیای حمله به ایران کرد.

شیمون پرز در گفتگویی با خبرنگار جروزالم پست اذعان داشته بود که بزرگترین دستاورد دوران ریاست جمهوری اش (2007-2014) جلوگیری از حمله نظامی نتانیاهو به ایران بوده است؛ زیرا به اعتقاد پرز، چنین حمله ای می توانست پیامدهای جبران ناپذیری داشته باشد.

در نهایت نتانیاهو کار خودش را کرد؛ در شرایطی که ارتش اسرائیل همزمان با مقاومت غزه، لبنان و یمن هم درگیر است. ضربات جدی به محور مقاومت و سقوط سوریه، تنش در روابط ایران با اروپا و بازگشت ترامپ به کاخ سفید، فضایی ویژه برای نتانیاهو به وجود آورد و با داشتن حمایت گسترده نظامی و تسلیحاتی از جانب غرب، ایران را در موقعیت ضعیفی ارزیابی کرد. اشراف اطلاعاتی اسرائیل در ایران نیز او را در این مسیر مطمئن تر کرد.


مجادلات بی پایان در داخل

در سال های گذشته، تاکید بر دوگانه کاذب دیپلماسی و میدان در کنار تحلیل ها و برداشت های غلط از روابط بین الملل، ایران را گرفتار موقعیت پرتنشی در زمان کنونی کرد و یک آینده مبهم برای کشور رقم خورده است. این روزها از جانب برخی فعالان سیاسی زمزمه هایی به گوش می رسد که چهره هایی مانند حسن روحانی و محمدجواد ظریف، اختیارات ویژه ای پیدا کنند تا با مذاکره و دیپلماسی کشور را از این موقعیت نجات بدهند. پرسش اینجاست که آیا این نام ها در شرایط فعلی قرار است معجزه بکنند؟ در وضعیتی متفاوت از سال های گذشته، بیش از افراد، راه حل ها دارای اهمیت می باشد و الا افرادی که مذاکرات با دولت آمریکا را پیش می بردند هم اشخاص برجسته ای هستند.


سرنوشت مبهم مذاکرات ایران و آمریکا

ترامپ به دنبال کسب حداکثر چیزی است که کسب آن را ممکن می داند. با وقوع جنگ 12 روزه، حمایت قاطع آمریکا از اسرائیل و مداخله مستقیم با حمله به تاسیسات هسته ای ایران، وضعیت پیچیده شده و فضایی سرشار از بی اعتمادی و نفرت حاکم گشته است. هرچند گفتگوهای غیرمستقیم میان ایران و آمریکا ادامه دارد و هر طرفی از احتمال مذاکره سخن می گوید اما در شرایط فعلی احتمال توافق، حتی توافقی موقت و محدود میان ایران و آمریکا کم است. توقف برنامه هسته ای و صرف نظر از حق غنی سازی چیزی نیست که ایران بپذیرد.

نکته غم بار داستان اینجاست که روزگاری، دوگانگی برجام و ضدبرجام، کشور را به میدان کشمکشی بی پایان کشاند؛ تا جایی که در چهار سال گذشته، اثرات برجام ستیزی را به وضوح دیدیم. برجام، حق غنی سازی ایران را در جهان به رسمیت می شناخت، اما امروز، برخی چشم به راه توافقی تازه نشسته اند که اگر حتی ده درصد برجام باشد، دیگر بیشتر از یک رویای دست نیافتنی نیست.

مخالفان مذاکره در ایران همچنان در تریبون های مختلف به بیان دیدگاه های خود مشغول اند. برخی هنوز اتفاقی نیفتاده است، به صراحت علیه پزشکیان و عراقچی موضع گرفته و دعواهای سیاسی را پی می گیرند. عده اندکی نیز آتش بس را صلح تحمیلی می خوانند و مسئول آن را عراقچی می دانند گویی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران از عراقچی فرمان می گیرند!

هنوز در ایران با درک این موضوع فاصله داریم که مذاکره بخشی از دیپلماسی است و دیپلماسی نه انتخابی موقعیتی، بلکه ضرورتی همیشگی است چه در زمان صلح و چه زمان جنگ. مذاکره نیز لزوما به توافق شفاهی یا کتبی ختم نمی شود. بلکه خود، ابزاری راهبردی برای مدیریت بحران، آزمون میدان و حتی در مواردی خرید زمان است.

به طور کلی اگر دیپلماسی بتواند سایه جنگ و تهدیدات جدی را از کشور دور کند، اقبال زیادی خواهد یافت و قطعا به نفع کشور خواهد بود؛ آن هم در شرایطی که با یک آتش بس طرف هستیم نه یک صلح دائمی.


آتش بس ناپایدار

مادامی که ایران و اسرائیل، دشمن یکدیگر هستند خبری از صلح نیست. تهدید اسرائیل علیه ایران، در مقطعی که جنگ مستقیم میان طرفین جاری نبود نیز در قالب جنگ های اطلاعاتی، عملیات های ترور، حمایت از سازمان های تروریستی و حملات سایبری قابل ملاحظه بود. ایران نیز به صورت غیرمستقیم پاسخ های متقابلی به اسرائیل می داد. اکنون وارد دوران مصاف مستقیم و بدون واسطه هستیم و تهدیدات اسرائیل قطعا ادامه دار است. اگر جنگ از سر گرفته نشود، تهدیدات در قالب دیگر همچنان به قوت خود باقی هستند.

آتش بسی که یک طرف آن اسرائیل است، بیش از هر آتش بس دیگری در جهان در معرض نقض می باشد. اسرائیلی که در تصاحب سیاسیون تندرو است و هم دارای لابی قوی در آمریکاست. اسرائیل حتی بی توجه به رویکرد دولت آمریکا، پتانسیل نقض هر آتش بس یا توافقی دارد. در راستای دریافت امتیازات گسترده به کاهش تنش تن می دهد. به عنوان مثال اسرائیل تنها با دریافت تضمین هایی محرمانه از دولت نیکسون در راستای دستیابی به هواپیماهای نظامی جدید، قطعنامه 242 شورای امنیت (درباره جنگ شش روزه) را تایید می کند.

دولت آمریکا بارها در مقاطع مختلف برای پیشبرد طرح های صلح اسرائیل با اعراب، کمک های مالی و نظامی خود به اسرائیل را افزایش داده است. در عین حال مقامات اسرائیلی در اجرای برخی تعهدات خود در این توافقات، بی عملی تعمدی نشان می دادند و به طرز عجیبی مقامات آمریکا نیز در مهار آن ها ناکام می ماندند. پس از آنکه نتانیاهو و ایهود باراک، به مفاد توافقات اسلو عمل نکردند، کلینتون از ایشان بسیار عصبانی شد. سال ها پیش از آن نیز در جریان تنش های مصر و اسرائیل در 1975، دولت جرالد فورد، اسرائیل را به کاهش کمک های آمریکا تهدید کرد، اما نامه 76 سناتور آمریکایی با حمایت آی پک، چنین سیاستی را خنثی کرد.

از سوی دیگر باوجود شعارها و سخنان پیروزمندانه نتانیاهو درباره جنگ اخیر، تحلیل های بسیاری که بخشی زیادی از آن در مطبوعات و رسانه های معتبر جهان و همچنین رسانه های عبری ارائه شده است، پیروزی نتانیاهو را زیر سوال برده اند و برخی از آن ها به صراحت، پیروزی را به ایران منتسب کرده اند.

بعید نیست نتانیاهو حتی با تحریک این اخبار، جنگ را از سر بگیرد. همچنین برخی مسائل همچون موفقیت ماشین ترور اسرائیل، اشراف اطلاعاتی، پشتیبانی تسلیحاتی از جانب غرب و قدرت نیروی هوایی ارتش اسرائیل، مشوق نتانیاهو برای نقض آتش بس و وارد کردن ضربات جدی به ایران می باشند. در مقابل، سطح ضربات سختی که ایران به اسرائیل زده است و دستگیری تعداد بسیاری زیادی از عوامل نفوذی اسرائیل در ایران نیز ممکن است، نتانیاهو را محتاط تر کند. همچنین جایگاه او در اسرائیل همچنان متزلزل است و مخالفانش برای زمین زدن او در تلاش هستند. نتانیاهو با راه انداختن جنگ، برای خود موقعیت بقا ایجاد می کند.

با در نظر گرفتن جمیع جهات، همچنان خطر جنگ وجود دارد اما چه بسا اسرائیل از طریق راه های دیگری مانند عملیات های ترور و حملات سایبری به دنبال وارد کردن ضربات گسترده باشد.

منهای اسرائیل، احتمال اقدام نظامی مجدد از جانب آمریکا نیز وجود دارد. بخش زیادی از فضای رسانه ای آمریکا، ادعای موفقیت دولت ترامپ در عملیات علیه تاسیسات هسته ای ایران را زیر سوال برده اند. ماجرای مبهم حمله آمریکا به مراکز هسته ای ایران، همچنان ادامه دار است و هیچ بعید نیست این گزارشات علیه حمله آمریکا، ترامپ را به حمله مجدد تحریک کند.

مقامات وزارت امور خارجه ایران، در میان روایت های متعدد از میزان آسیب به تاسیسات هسته ای، روایت مبتنی بر آسیب جدی را بازنشر می کنند. سیاستی درست که باید با دقت کامل، پی گرفته شود. نکته مهم دیگری که باید توجه شود اصل عدم تفکیک اسرائیل از آمریکاست. اسرائیل نیروی نیابتی آمریکا در خاورمیانه است و بدون حمایت اطلاعاتی و نظامی آمریکا، حیات سختی خواهد داشت.


آنچه برای ایران ضروری است؛ ترمیم و آسیب شناسی

دعوایی نیز برای تعیین برنده و بازنده در جریان است. تعیین طرف پیروز بیشتر برای جنگ روایت ها و تبلیغات رسانه ای مصرف دارد و ترمیم خسارات و واکاوی آسیب ها برای هر طرف مهم تر است.

ایران باوجود تلفات انسانی زیاد و دریافت خسارت به مراکز نظامی و هسته ای، ضربات سختی را نیز متوجه مراکز نظامی و تحقیقاتی اسرائیل و همچنین زیرساخت های انرژی رژیم کرد. همچنان توان موشکی خود را حفظ کرده است و باوجود سانسور گسترده در اسرائیل، گزارشات بین المللی به صورت قطره چکانی، خسارت های حملات ایران را منتشر می کنند. با این حال، ترمیم، بازسازی و بهبود اوضاع نباید زیر سایه این مسائل قرار بگیرد. نکته نگران کننده همین است که ابعاد مثبت، توجه به ابعاد منفی را مانع شود.

نباید توان رزمی ایران را بدبیانه و بدون معیار مشخصی زیر سوال برد و نباید منکر آسیب ها به کشور شد. برنده جنگ کسی است که در این دوران، آسیب ها را ترمیم و عوامل آسیب را برطرف کند.

بخش زیادی از ضربات به ایران ناشی از برتری اطلاعاتی و داشتن عوامل نفوذی بود. بارها نسبت به این مساله هشدارهای لازم داده شد اما توجهی نشد. از ترورهای سال های گذشته اسرائیل در ایران و سرقت اطلاعات حساس هسته ای درس عبرت گرفته نشد و ردپای نفوذ در این قضایا دنبال نشد. در عوض، نهادهای اطلاعاتی در سال های اخیر درگیر مسائل پیش پا افتاده شدند. در مقطعی که اسرائیل برای نفوذ در ایران نقشه می کشید، حجاب و فیلترینگ مسائل اصلی کشور بودند؛ دانشجو، فعال سیاسی و روزنامه نگار هدف بازداشت قرار می گرفتند. از سویی دیگر امنیت ملی و اجتماعی ایران قربانی تفکر امت گرایی شد که حضور بدون حد و مرز اتباع افغانستان را زمینه سازی کرد. در نتیجه این سیاست غلط، هم ملت ایران و هم ملت افعانستان ضرر کردند. در جنگ اخیر، مشخص شد که اسرائیل در بین اتباع غیرقانونی، نفوذی داشته است. در چنین فضایی گویا اسرائیل یک سازمان ضد اطلاعات موازی در برابر نهادهای اطلاعاتی ایران تاسیس کرد تا در چنین روزهایی از آن بهره ببرد.

این روزها مسئولینی که باید پاسخگو باشند همچنان یقه واتساپ را می گیرند و در دنیای فناوری اطلاعات و ارتباطات، تنها عامل برتری اطلاعاتی اسرائیل را در یک پیام رسان خارجی خلاصه می کنند. به یاد دارید که چندی پیش، پیامک های حجاب از مراکزی نامعلوم برای مردم ارسال می شد و نهادهای دولتی اظهار بی اطلاعی از منشاء ارسال پیامک ها می کردند. وقتی وضعیت مملکت چنان آشفته است که هر نهادی دسترسی به اطلاعات مردم می یابد و برای آن ها پیامک ارسال می کند، برای عوامل اسرائیل نیز نفوذ و دسترسی به اطلاعات مردم کار سختی نخواهد بود. کشور ما یک پاکسازی گسترده امنیتی می خواهد. صرف اخراج اتباع بیگانه و دستگیری چند پهپادساز در ایران، مشکل را حل نخواهد کرد. اراده واقعی زمانی است که برکناری افراد نالایق از نهادهای امنیتی و سازمان پدافند غیر عامل اتفاق بیفتد، پروتکل های حراست از اشخاص مهم اصلاح شود و در عرصه فناوری نیز تحولی رخ بدهد و الا اگر این روند ادامه یابد و تصمیمات سخت گرفته نشود، می بایست منتظر معجزات الهی باشیم تا فرماندهان و دانشمندان ایران از ماشین ترور اسرائیل، جان سالم به در ببرند.


معامله نظامی با چین؟

در روزهای اخیر اکانت بریکس نیوز از معاملات نظامی ایران و چین سخن می گفت. صحت اخبار این اکانت مشخص نیست و در شرایط فعلی نمی توان روی چنین گزارشاتی مانور داد. اینکه ایران باید نیروی هوایی خود را به روز کند شکی نیست و این مهم از طریق روابط نظامی با کشورهای دیگر محقق می شود. سرنوشت سوخو 35 های سفارش داده شده از روسیه مبهم است و نمی توان به روس ها امید داشت. اینکه چین جایگزین روسیه در خریدهای نظامی ایران شود نیز مشخص نیست. گویا همچنان باید ایران را تک و تنها بدانیم.

منهای این بحث، ایران در شرایط فعلی باید تجهیزات پدافند هوایی و سامانه های راداری خود را ارتقا بدهد. اگر قرار است خرید نظامی در کار باشد، این موارد مهمتر می باشد زیرا خرید جنگنده و نوسازی ناوگان هوایی زمان بر است و باید در بلند مدت برای آن برنامه ریخت. همچنین ایران برای مقابله با اف 35های اسرائیل به جنگنده های نسل پنجم همچون سوخو 57 یا جی 20 نیازمند است. در کل ایران نباید معطل سایر کشورها بماند و باید پدافند هوایی بومی خود را ترمیم و تاجای ممکن برای بهبود آن در برابر حملات احتمالی تلاش کند.


ابهام هسته ای ایران

عده ای از فعالان سیاسی، صاحب نظران و مردم در روزهای گذشته از تغییر راهبرد هسته ای ایران حمایت می کنند. در حقیقت خواهان حرکت به سمت خروج از معاهده منع گسترش سلاح های هسته ای (NPT) و ساخت بمب اتم می باشند. اتخاذ این موضع طبیعی است؛ آن هم در شرایطی که نه می توانیم از حقوقمان در آژانس بین المللی انرژی اتمی و همچنین معاهده NPT بهره ببریم و هم مدیریت آژانس متهم به رویکردهای سیاسی است و بی طرفی او کاملا زیر سوال می باشد. در این وضعیت، ایران مورد حمله دو قدرت دارای بمب اتم قرار گرفته است در حالی که گسترده ترین بازرسی ها در دنیا از تاسیسات هسته ای ایران صورت می گیرد.

همچنین احتمال فعال شدن مکانیزم ماشه در برجام بالاست و باتوجه به فشارها و تهدیدات آمریکا، اروپا و اسرائیل، ایران چوب اتهام برنامه غیر صلح آمیز هسته ای را تا ابد می خورد؛ پس چرا نباید صاحب سلاح هسته ای شد؟ از سوی دیگر برخی معتقدند که برای بازدارندگی در برابر اسرائیل و آمریکا، داشتن سلاح هسته ای ضروری است. فعلا شواهد دال بر عدم تغییر در دکترین هسته ای جمهوری اسلامی ایران است.

باید ملاحظاتی پیرامون سناریوی تغییر دکترین هسته ای داشت. اول آنکه خروج از NPT نیازمند آن است که سه ماه پیش از آن، نامه ای دال بر چنین قصدی برای شورای امنیت و طرفین معاهده ارسال شود. خروج از NPT می تواند حساسیت ها را نسبت به دولت متقاضی خروج بیشتر کند و یک اجماع جهانی علیه این دولت ایجاد کند. ساخت بمب اتم نیز زمان بر و نیازمند سطح بالایی از غنی سازی است. از سوی دیگر باتوجه به تهدیدات امنیتی و اطلاعاتی اسرائیل علیه ایران و همچنین آسیب هایی که به تاسیسات هسته ای وارد شده است، ساخت بمب اتم چالش هایی به همراه دارد. همچنین ممکن است دولت های چین و روسیه از ظهور یک قدرت هسته ای دیگر ابراز ناخرسندی کنند و در روابط خود با ایران نیز بازنگری کنند. ساخت سلاح هسته ای توسط ایران، تضعیف رژیم عدم اشاعه هسته ای تلقی خواهد شد و این احتمال وجود دارد، دولت های بیشتری به این سمت حرکت کنند. به همین جهت، بعید نیست در نهایت چنین سناریویی، ایران را در مسیر کره شمالی قرار بدهد.


سخن پایانی

در پایان باید یادآور شد که مشروعیت و قدرت حکومت، ریشه در حمایت مردمی دارد، نه در خواسته های گروه های محدودی که انتظار دارند حکومت، مطالبات اکثریت جامعه را فدای منافع خاص آنها کند. شکاف میان حاکمیت و مردم، نه تنها بنیان های ملی را تضعیف می کند، بلکه بخشی از نفوذ دشمن متخاصم از آن طریق اتفاق می افتد. تنش های داخلی و گسست اجتماعی، رژیم اسرائیل را جرئت می دهد تا از تهدید ایران سخن بگوید. اگر حاکمیت در جهت کاهش شکاف قدم برندارد، هزینه های امنیتی آن به مراتب سنگین تر از هر اصلاح داخلی خواهد بود و این یعنی بازی برد-برد دشمن در زمین خودمان. در شرایط جنگ و پساجنگ، ارکان نظام و مردم همگی سوار یک کشتی یا یک اتوبوس هستند. هر یک علیه دیگری برخیزند، کشتی غرق می شود یا اتوبوس رهسپار دره خواهد شد.