غرور ایرانی، باور جوانی: خاطره من از بسته بندی و صادرات قطعات نیروگاهی ساخت ایران به جهان (مهندس مهدی مظفری، بنیان گذار SHIFTX.IR)

18 تیر 1404 - خواندن 3 دقیقه - 34226 بازدید




۲۲ سالم بود؛ قلبم با هر چالش تازه یک نبض اضافه می زد. هنوز یادمه اون روزها توی شرکت مپنا، ماموریتی بهم محول شد که هیچکس انتظارش را از یک مدیر جوان نداشت: بسته بندی قطعات فوق سنگین نیروگاه که با افتخار و تحت لیسانس زیمنس ساخته بودیم تا آماده راهی شدن به یک کشور دیگر شوند.

اینجا برگه های دستورالعمل زیمنس فقط یک متن ساده نبود. هر خطش مسئولیت سنگینی روی شونه هام گذاشته بود؛ چرا که اسم ایران، مپنا و حتی اسم خود من، پای کیفیت این بسته بندی ثبت می شد. هیچ حق اشتباهی نبود و مسیر صادرات هر قطعه باید با استانداردهای ویژه جهانی انجام می شد.

روز اول بوی فلز داغ و چسب مخصوص بسته بندی توی فضای کارگاه پیچیده بود. تمام چشم ها به من دوخته شده بود: آیا این جوان ۲۲ ساله از پس بسته بندی قطعات عظیمی که باید ماه ها روی کشتی و در بندر دوام بیاورند برمی آید؟ من اما سرشار از انگیزه بودم. خودم از اول بسته بندی تا کوچیک ترین جزئیات را نظارت کردم. هر لایه پوشش، هر پد و ضربه گیر، هر پیچ و مهره را با وسواس بررسی می کردم.

بخشی از قطعات باید در شرایط آب وهوایی خاصی ارسال می شد، رطوبت گیر مخصوص می خواست. حتی جعبه ها را چندبار با دستگاه اندازه گرفتم تا هیچ میلیمتری اضافه یا کم نباشد.

با تیمم ساعت ها جلسه گذاشتم، چک لیست ها را ساختیم، شیفت های شبانه گذاشتیم تا کار عقب نیفتد.

هنوز فراموش نمی کنم وقتی نماینده زیمنس برای بازدید نهایی آمد، با دقت هر بسته را بازبینی کرد؛ زیر لب آلمانی صحبت می کرد و آخر سر با لبخندی صادقانه رو به من گفت: “این بسته بندی استاندارد اروپاست.”

همون لحظه همه خستگی ها از یادم رفت. فهمیدم اگر آدم با همه توانش وارد میدان شود، جوانی نه نقطه ضعف که بزرگ ترین برگ برنده است. اون روزها طعم واقعی پشتکار، مسئولیت پذیری و شور شروع را چشیدم.

امروز، هر وقت به آن بسته بندی ها فکر می کنم، به خودم افتخار می کنم که اولین مسیر صادرات قطعات سنگین ساخت ایران به جهان را با دستان خودم و با استانداردهای بین المللی رقم زدم. یک تجربه ناب، جوانانه و درس آموز که برای همیشه با من مانده است.