رویکردهای روان درمانی طی درمان با مراجعین واقعی
توضیح و تبیین رویکردهای روان درمانی در مورد مراجعین با اختلال هویتی ،اختلالات رفتاری و شناختی مشابه
مراجع فردی ۱۹ساله، که به تازگی متوجه شده فرزند خوانده خانواده شده است بسیار دچار اختلال هویت و خشم است با چه رویکردی درمانی می توانیم روان درمانی را شروع کنیم؟
با توجه به شرایط مراجع ۱۹ ساله که به تازگی از فرزندخواندگی خود مطلع شده و دچار اختلال هویت و خشم است، انتخاب رویکرد درمانی مناسب بسیار حیاتی است.
این مسئله پیچیدگی های خاص خود را دارد، به ویژه در دوران نوجوانی که شکل گیری هویت به خودی خود چالش برانگیز است.
در اینجا ترکیبی از رویکردها و نکاتی را پیشنهاد می کنم که می تواند برای شما مفید باشد:
اصول کلی و رویکردهای اصلی:
رویکرد مبتنی بر تروما (Trauma-Informed Care):
آگاهی داشته باشید که کشف واقعیت فرزندخواندگی در این سن می تواند یک رویداد تروماتیک باشد، حتی اگر محیط خانواده همیشه گرم و حمایت کننده بوده باشد. حس از دست دادن، فریب خوردن (حتی اگر عمدی نبوده باشد) و تغییر ناگهانی در درک از خود، همگی می توانند واکنش های تروماتیک ایجاد کنند.
فضایی امن و بدون قضاوت ایجاد کنید تا مراجع بتواند احساساتش را ابراز کند.
تمرکز بر "آنچه برای او اتفاق افتاده" باشد، نه "اشکال او چیست".
به او در توسعه مهارت های تنظیم هیجان (emotional regulation) کمک کنید، زیرا خشم و اضطراب ناشی از تروما می تواند بسیار شدید باشد.
◾️رویکرد دلبستگی (Attachment-Based Therapy):
مسئله فرزندخواندگی به شدت با تئوری دلبستگی گره خورده است. حتی اگر دلبستگی او با خانواده فعلی اش امن به نظر می رسد، کشف این واقعیت می تواند دلبستگی های اولیه (چه با والدین بیولوژیک و چه با والدین خوانده) را دچار چالش کند.
به بررسی چگونگی شکل گیری دلبستگی های او، الگوهای دلبستگی فعلی، و تاثیر این کشف بر روابط او با والدین خوانده و دیگران بپردازید.
هدف این است که به او کمک کنید تا حس دلبستگی ایمن را در روابطش تجربه کند و به این درک برسد که این کشف جدید لزوما به معنای از دست دادن دلبستگی های قبلی نیست.
◻️درمان شناختی-رفتاری (CBT) و درمان دیالکتیکی-رفتاری (DBT) برای مدیریت خشم و تنظیم هیجان:
CBT: به مراجع کمک کنید تا الگوهای فکری تحریف شده و باورهای ناکارآمدی که منجر به خشم و پریشانی هویت می شوند را شناسایی و به چالش بکشد.
مثال: باورهایی مانند "من کسی نیستم که فکر می کردم"، "به من دروغ گفته شده"، "من به هیچ کس نمی توانم اعتماد کنم".
با او روی بازسازی شناختی (cognitive restructuring) کار کنید.
🔵DBT: این رویکرد به ویژه برای تنظیم هیجان و مدیریت خشم شدید بسیار موثر است. مهارت های کلیدی DBT که می توانید به او آموزش دهید:
ذهن آگاهی (Mindfulness): برای افزایش آگاهی از هیجانات در لحظه و کاهش واکنش های تکانشی.
تنظیم هیجان (Emotion Regulation): شناسایی هیجانات، درک کارکرد آنها، و تکنیک هایی برای کاهش شدت هیجانات منفی (مانند تنفس عمیق، توقف، مشاهده، پیشروی آگاهانه - STOP skill).
تحمل پریشانی (Distress Tolerance): کمک به او برای کنار آمدن با احساسات دردناک بدون تشدید آنها یا انجام رفتارهای مخرب.
اثربخشی بین فردی (Interpersonal Effectiveness): آموزش مهارت های ارتباطی برای بیان نیازها و احساساتش به روشی سالم، بدون پرخاشگری.
تمرکز بر هویت (Identity Formation):
فضای امن برای کاوش: به او این امکان را بدهید که در مورد هویت جدیدش، تاریخچه زندگی اش، و سوالاتی که در ذهنش شکل گرفته اند، آزادانه صحبت کند. ممکن است احساس سردرگمی، فقدان و "تکه تکه شدن" هویت داشته باشد.
داستان زندگی (Life Story Work): به او کمک کنید تا روایت جدیدی از زندگی خود بسازد که هم تجربیات گذشته و هم واقعیت فعلی را در بر بگیرد. این می تواند شامل جمع آوری اطلاعات در مورد والدین بیولوژیک (اگر ممکن است)، صحبت با والدین خوانده در مورد جزئیات فرزندخواندگی، و ادغام این اطلاعات در داستان شخصی او باشد.
پذیرش و ادغام (Acceptance and Integration): به او کمک کنید تا جنبه های مختلف هویت خود (فرزندخوانده بودن، هویت فعلی، هویت گذشته) را بپذیرد و آن ها را در یک "من" منسجم ادغام کند. این یک فرآیند زمان بر است.
بررسی احساسات متناقض: طبیعی است که احساسات متناقضی نسبت به والدین خوانده و بیولوژیک خود داشته باشد (مثلا عشق و خشم همزمان نسبت به والدین خوانده). به او کمک کنید تا این پیچیدگی ها را درک و مدیریت کند.
🟠مدیریت خشم:
نرمال سازی خشم: به او توضیح دهید که خشم یک هیجان طبیعی است، به ویژه در چنین شرایطی. اما مهم است که چطور آن را ابراز کند.
شناسایی محرک ها (Triggers): به او کمک کنید تا بفهمد چه چیزهایی خشم او را برمی انگیزند (مثلا احساس دروغ شنیدن، احساس کنترل شدن، احساس بی عدالتی).
مهارت های مقابله ای سالم (Healthy Coping Skills):
تنفس عمیق، ریلکسیشن عضلانی پیشرونده.
فعالیت های بدنی (ورزش، دویدن).
ژورنال نویسی (برای بیان احساسات).
هنردرمانی یا ابراز خلاقانه.
تکنیک "تایم اوت" یا خروج از موقعیت برای آرام شدن.
حل مسئله: آموزش او برای یافتن راه حل های سازنده برای مشکلاتی که باعث خشم می شوند.
بیان قاطعانه (Assertive Communication): به او آموزش دهید که چگونه نیازها و مرزهایش را به صورت قاطعانه و محترمانه، و بدون پرخاشگری، بیان کند.
⚪️نکات مهم برای درمانگر:
صبر و همدلی: این فرآیند برای مراجع بسیار دشوار و پر از درد خواهد بود. با صبر، همدلی و حمایت بی قید و شرط با او همراهی کنید.
آموزش روانی (Psychoeducation): به او و در صورت لزوم به خانواده اش، در مورد پیچیدگی های فرزندخواندگی، شکل گیری هویت در فرزندخواندگان، و واکنش های طبیعی به چنین خبری آموزش دهید.
مشارکت خانواده (با اجازه مراجع): در صورت تمایل مراجع و با رعایت حریم خصوصی او، دعوت از والدین خوانده برای جلسات مشترک می تواند در بهبود ارتباط و درک متقابل بسیار کمک کننده باشد. این می تواند به والدین کمک کند تا از دیدگاه فرزندشان به مسئله نگاه کنند و مهارت های حمایتی خود را تقویت کنند.
تمرکز بر منابع و نقاط قوت: در کنار پرداختن به چالش ها، به منابع درونی و بیرونی مراجع و نقاط قوت او نیز توجه کنید. چه چیزهایی به او کمک کرده اند تا کنون دوام بیاورد؟
خودمراقبتی برای شما: کار با موارد تروماتیک می تواند برای درمانگر نیز طاقت فرسا باشد. حتما به خودمراقبتی و سوپرویژن خود اهمیت دهید.
به طور خلاصه، یک رویکرد یکپارچه که ریشه های تروماتیک و دلبستگی را در نظر بگیرد، با ابزارهای CBT/DBT برای مدیریت خشم و هیجان همراه باشد، و بر فرآیند پیچیده شکل گیری هویت تمرکز کند، می تواند بهترین مسیر درمانی برای مراجع شما باشد.
🟨رویکرد DBT و تکنیک های رویکرد
تمرکز بر DBT برای این مراجع ۱۹ ساله که با اختلال هویت و خشم ناشی از کشف فرزندخواندگی خود دست و پنجه نرم می کند، رویکرد بسیار مناسبی است. DBT (Dialectical Behavior Therapy) که توسط مارشا لینه هان برای درمان اختلال شخصیت مرزی (BPD) توسعه یافته، برای طیف وسیعی از مشکلات مربوط به تنظیم هیجان، تکانشگری، و روابط بین فردی موثر است.
اصول کلی DBT برای این مراجع:
DBT بر چهار ماژول اصلی مهارت ها تمرکز دارد که هر یک می توانند به طور خاص به چالش های مراجع شما کمک کنند:
ذهن آگاهی (Mindfulness): کمک به مراجع برای آگاهی و حضور در لحظه حال، بدون قضاوت. این اساس همه مهارت های DBT است و به او کمک می کند تا از افکار و احساسات خود جدا شود و در چرخه خشم و پریشانی گرفتار نشود.
تنظیم هیجان (Emotion Regulation): آموزش مهارت هایی برای درک، تجربه، و تغییر هیجانات شدید و ناخوشایند. این ماژول مستقیما خشم شدید او را هدف قرار می دهد.
تحمل پریشانی (Distress Tolerance): آموزش مهارت هایی برای کنار آمدن با موقعیت های بحرانی و احساسات شدید و دردناک، بدون انجام رفتارهای مخرب یا تکانشی. این بسیار مهم است، زیرا کشف هویت می تواند بسیار پریشان کننده باشد.
اثربخشی بین فردی (Interpersonal Effectiveness): آموزش مهارت هایی برای حفظ روابط، دستیابی به اهداف بین فردی، و حفظ عزت نفس در تعامل با دیگران. این مهارت ها برای ترمیم و مدیریت روابط او با خانواده و دوستانش حیاتی هستند.
چگونگی اعمال تکنیک های DBT در مورد این مراجع:
در ادامه، هر ماژول را با تکنیک ها و کاربردهای خاص برای مراجع شما توضیح می دهم:
1. ذهن آگاهی (Mindfulness)
هدف: افزایش آگاهی از افکار، احساسات و حواس جسمانی در لحظه حال، بدون قضاوت. این به مراجع کمک می کند تا از حالت "خلبان خودکار" خارج شود و کمتر توسط خشم یا اضطرابش کنترل شود.
◽️تکنیک ها و کاربرد برای مراجع:
مهارت های "چگونه" (How Skills):
مشاهده (Observe): از مراجع بخواهید بدون تحلیل یا قضاوت، افکار، احساسات (خشم، غم، سردرگمی) و حواس جسمانی (گرما، فشار در سینه) خود را مشاهده کند.
مثال: "وقتی احساس خشم می کنی، فقط به این حس نگاه کن. کجای بدنت حسش می کنی؟ چه شکلیه؟ بدون اینکه بخوای تغییرش بدی، فقط ببینش."
توصیف (Describe): به مراجع یاد دهید آنچه را مشاهده می کند با کلمات خنثی و بدون قضاوت توصیف کند.
مثال: "به جای اینکه بگی 'من یه آدم آشغالم که بهم دروغ گفتن'، بگو 'من احساس می کنم به من اطلاعاتی داده نشده و این باعث ناراحتی عمیقم شده'."
مشارکت کامل (Participate Fully): او را تشویق کنید که با تمرکز کامل در فعالیت های لحظه حال درگیر شود تا از نشخوار ذهنی و خشم فاصله بگیرد (مثلا ورزش، موسیقی، هنر).
مهارت های "چه چیز" (What Skills):
هشیاری غیرقضاوتی (Non-judgmentally): این بسیار مهم است. به او یاد دهید احساسات، افکار، و حتی عملکردهای خانواده اش را بدون برچسب زدن "خوب" یا "بد" بپذیرد. این به کاهش خودسرزنشی و قضاوت های افراطی نسبت به دیگران کمک می کند.
مثال: "ممکنه این حس رو داشته باشی که پدر و مادرت بهت خیانت کردن، اما تلاش کن که فقط این حقیقت رو بپذیری که اون ها تصمیم گرفتن این موضوع رو بهت بگن. فعلا، بدون قضاوت."
تک تمرکز (One-Mindfully): تمرکز کامل بر یک چیز در یک زمان. برای نوجوانی که ذهنش درگیر مسائل هویت و خشم است، این می تواند در کنترل نشخوار فکری مفید باشد.
اثربخشی (Effectively): همیشه به سمت چیزی حرکت کند که در بلندمدت برایش مفید باشد، حتی اگر در لحظه احساس خوبی به او ندهد.
2. تنظیم هیجان (Emotion Regulation)
هدف: کاهش آسیب پذیری هیجانی و افزایش تجربه هیجانات مثبت، و همچنین درک و تغییر هیجانات شدید.
تکنیک ها و کاربرد برای مراجع:
بررسی و ریشه یابی هیجانات (Check the Facts): به او کمک کنید تا موقعیت ها، افکار و تفسیرهای خود را ارزیابی کند تا ببیند آیا احساساتش متناسب با واقعیت هستند یا خیر.
مثال: "چه چیزی باعث شد اینقدر خشمگین بشی؟ چه فکری به ذهنت رسید؟ آیا این فکر کاملا درسته؟ آیا راه دیگه ای برای نگاه کردن به این وضعیت وجود داره؟"
ACTION (Accumulating Positive Experiences): تشویق مراجع به انجام فعالیت هایی که لذت بخش هستند یا حس موفقیت به او می دهند. این می تواند به کاهش هیجانات منفی کمک کند.
ABC PLEAS (Treating Physical Illness, Balanced Eating, Avoiding Mood-Altering Drugs, Balanced Sleep, Exercise): آموزش اهمیت مراقبت از سلامت جسمانی به عنوان پایه ای برای سلامت روان. این به کاهش آسیب پذیری بیولوژیکی در برابر هیجانات شدید کمک می کند.
ساختن مهارت در زندگی (Building Mastery): تشویق مراجع به انجام فعالیت هایی که احساس موفقیت و کفایت را در او تقویت می کنند. این به افزایش عزت نفس و کاهش احساس بی ارزشی کمک می کند.
مقابل خشم عمل کن (Acting Opposite to Emotion): اگر خشم او به یک موقعیت واقعی واکنش ناعادلانه ای است (مثلا خشم به والدینی که صرفا تلاش می کنند توضیح دهند)، به او یاد دهید تا در مقابل این خشم عمل کند.
مثال: اگر خشمش می گوید "به آنها فریاد بزن!"، مهارت مخالف می تواند "یک نفس عمیق بکش و به جای فریاد زدن، به آرامی توضیح بده که چه حسی داری."
SOLVE (Problem Solving): آموزش گام به گام حل مشکلات برای کاهش عواملی که منجر به هیجانات منفی می شوند.
3. تحمل پریشانی (Distress Tolerance)
هدف: کمک به مراجع برای تحمل درد هیجانی شدید بدون اینکه وضعیت را بدتر کند (مثلا با آسیب به خود، استفاده از مواد، یا پرخاشگری). این مهارت ها برای زمانی که نمی توان هیجان را در لحظه تغییر داد، ضروری هستند.
تکنیک ها و کاربرد برای مراجع:
روش های TIP (Tip the Temperature, Intense Exercise, Paced Breathing, Paired Muscle Relaxation):
خنک کردن چهره (Tip the Temperature): غوطه ور کردن صورت در آب سرد یا قرار دادن کمپرس آب سرد روی صورت به مدت چند ثانیه می تواند به سرعت سیستم عصبی را آرام کند. (برای خشم شدید و لحظه ای).
ورزش شدید (Intense Exercise): انجام فعالیت بدنی شدید برای تخلیه انرژی ناشی از خشم و اضطراب.
تنفس ریتمیک (Paced Breathing): تنفس عمیق و آهسته برای آرام کردن سیستم عصبی (مثلا ۴ ثانیه دم، ۷ ثانیه نگه داشتن، ۸ ثانیه بازدم).
آرامش عضلانی پیشرونده (Paired Muscle Relaxation): منقبض کردن و سپس رها کردن گروه های عضلانی برای کاهش تنش.
مهارت های STOP (Stop, Take a Step Back, Observe, Proceed Mindfully):
توقف (Stop): وقتی احساس خشم یا تمایل به رفتارهای تکانشی به او دست می دهد، فورا متوقف شود.
عقب نشینی (Take a Step Back): از موقعیت دور شود، نفس عمیق بکشد و به خود فضا بدهد.
مشاهده (Observe): افکار، احساسات و حواس خود را مشاهده کند، بدون قضاوت.
آگاهانه پیش رفتن (Proceed Mindfully): تصمیم بگیرد چه کاری باید انجام دهد که اثربخش باشد، نه تکانشی.
مهارت های ACCEPTS (Activities, Contributing, Comparisons, Emotions, Pushing Away, Thoughts, Sensations): راهکارهایی برای منحرف کردن توجه از درد هیجانی.
فعالیت ها (Activities): درگیر شدن در فعالیت های لذت بخش (بازی، فیلم، مطالعه).
همکاری (Contributing): کمک به دیگران یا انجام کاری برای جامعه.
مقایسه ها (Comparisons): مقایسه خود با کسانی که کمتر خوش شانس بوده اند (با احتیاط برای جلوگیری از حس گناه).
هیجانات متضاد (Emotions): ایجاد هیجانات متضاد با هیجان فعلی (مثلا تماشای یک فیلم کمدی وقتی عصبانی است).
فاصله گرفتن (Pushing Away): به صورت ذهنی یا فیزیکی از موقعیت فاصله بگیرد (مثلا تجسم گذاشتن یک دیوار بین خود و افکار دردناک).
افکار (Thoughts): تغییر تمرکز فکری (حل پازل، شمارش).
احساسات (Sensations): ایجاد یک حس فیزیکی قوی اما بی خطر (گرفتن یک تکه یخ، خوردن چیزی تند).
بهبود وضعیت با واقعیت (Improving the Moment):
تصویرسازی (Imagery): تجسم مکانی امن یا آرام بخش.
معنا دادن (Meaning): پیدا کردن معنا در شرایط سخت.
دعا/روحانیت (Prayer/Spirituality): اتصال به یک نیروی بزرگتر.
آرام سازی (Relaxation): انجام تکنیک های آرام سازی.
یک کار (One thing): تمرکز کامل بر یک فعالیت در لحظه.
تشویق کردن خود (Self-encouragement): صحبت های مثبت و دلگرم کننده با خود.
4. اثربخشی بین فردی (Interpersonal Effectiveness)
هدف: کمک به مراجع برای برآورده کردن نیازهایش در روابط، حفظ روابط مثبت و حفظ عزت نفس. این مهارت ها برای ترمیم روابط او با خانواده اش و نحوه ابراز خشم و نیازهایش حیاتی هستند.
تکنیک ها و کاربرد برای مراجع:
DEAR MAN (Describe, Express, Assert, Reinforce, Mindful, Appear Confident, Negotiate): چارچوبی برای درخواست چیزی یا نه گفتن به روشی اثربخش.
توصیف (Describe): وضعیت را به صورت واقع گرایانه و بدون قضاوت توصیف کند.
مثال: "وقتی شنیدم که من فرزندخوانده هستم، احساس بسیار زیادی از خشم و سردرگمی پیدا کردم."
ابراز (Express): احساسات خود را به وضوح بیان کند.
مثال: "من احساس می کنم به من دروغ گفته شده و این باعث میشه بهتون اعتماد نکنم."
قاطعیت (Assert): چیزی که می خواهد را به وضوح بیان کند (مثلا "نیاز دارم که بیشتر در موردش بدونم" یا "نیاز دارم که برای مدتی تنها باشم").
مثال: "می خوام که شما به سوالاتم در مورد والدین بیولوژیکم پاسخ بدید و در مورد روند فرزندخواندگی بیشتر توضیح بدید."
تقویت (Reinforce): به طرف مقابل نشان دهد که نتیجه مثبت درخواست او چیست.
مثال: "اگر این اطلاعات رو بهم بدید، فکر می کنم می تونم بهتر با این موضوع کنار بیام و رابطه مون دوباره خوب بشه."
ذهن آگاهی (Mindful): در طول مکالمه روی هدفش متمرکز بماند و از منحرف شدن به سمت پرخاشگری یا عقب نشینی خودداری کند.
ظاهر با اعتماد به نفس (Appear Confident): با حالت بدنی و لحن صدای مطمئن صحبت کند.
مذاکره (Negotiate): برای رسیدن به یک راه حل مشترک آماده باشد.
GIVE (Gentle, Interested, Validate, Easy Manner): مهارت هایی برای حفظ روابط.
مهربان (Gentle): ملایم باشد، بدون تهدید، حمله، یا قضاوت.
علاقه مند (Interested): به طرف مقابل گوش دهد و علاقه نشان دهد.
اعتبارسنجی (Validate): احساسات و دیدگاه طرف مقابل را اعتباربخشی کند، حتی اگر با آن موافق نباشد.
مثال: "درک می کنم که گفتن این موضوع براتون سخت بوده و شاید نگران واکنش من بودید."
با آرامش (Easy Manner): از یک لحن آرام و غیرتهاجمی استفاده کند.
FAST (Fair, Apologies, Stick to Values, Truthful): مهارت هایی برای حفظ عزت نفس.
منصف (Fair): نسبت به خود و دیگران منصف باشد.
عذرخواهی نکن (No Apologies): از عذرخواهی بیش از حد یا نامناسب خودداری کند (جز در مواردی که واقعا اشتباه کرده است).
به ارزش های خود پایبند باش (Stick to Values): بر اساس باورها و ارزش های خود عمل کند.
صادق (Truthful): از دروغ گفتن، مبالغه، یا پنهان کردن اطلاعات خودداری کند.
نحوه اجرای DBT در جلسات:
ساختار جلسات: جلسات DBT معمولا ساختارمند هستند.
مرحله اول: بررسی وضعیت فعلی مراجع، مرور تکلیف های خانگی (skill practice).
مرحله دوم: کار روی مهارت های جدید و توضیح آن ها (skill acquisition).
مرحله سوم: تکلیف خانگی جدید (skill generalization).
تکلیف خانگی (Homework): DBT به شدت بر تمرین مهارت ها در زندگی روزمره تاکید دارد. از مراجع بخواهید فرم های روزانه (diary cards) را برای پیگیری هیجانات، رفتارهای تکانشی و استفاده از مهارت ها پر کند.
اعتبارسنجی (Validation): به طور مداوم احساسات مراجع را اعتباربخشی کنید ("اینکه وقتی چنین خبری رو می شنوی، خشمگین باشی، کاملا طبیعیه"). اعتبارسنجی حس فهمیده شدن را به او می دهد و به او کمک می کند تا با احساساتش ارتباط برقرار کند، نه اینکه آنها را سرکوب کند.
تعادل دیالکتیکی (Dialectical Balance): همزمان بر پذیرش (پذیرش واقعیت فرزندخواندگی و احساسات ناشی از آن) و تغییر (تغییر رفتارهای مخرب و یادگیری مهارت های جدید) تاکید کنید. این جنبه دیالکتیکی DBT برای این مراجع که بین پذیرش و انکار، خشم و غم در نوسان است، بسیار مهم است.
نکته پایانی:
DBT یک رویکرد جامع و قدرتمند است، اما نیاز به آموزش و تمرین شما به عنوان درمانگر نیز دارد. شروع با آموزش مهارت های ذهن آگاهی و سپس تنظیم هیجان و تحمل پریشانی، پایه ای قوی برای مراجع شما خواهد ساخت تا بتواند به تدریج به مسائل پیچیده تر هویت و روابط بپردازد. با صبر و پایداری، می توانید به او کمک کنید تا از این مرحله چالش برانگیز عبور کند و هویت جدید و منسجمی برای خود بسازد.
رویکرد درمانی CBT و تکنیک های درمانی
در کنار DBT، رویکرد CBT (درمان شناختی-رفتاری) نیز ابزارهای بسیار قدرتمندی برای کار با مراجع شما دارد، به خصوص در زمینه مدیریت خشم، مقابله با افکار تحریف شده، و بازسازی هویت. CBT بر این ایده اساسی استوار است که افکار، احساسات و رفتارها به هم مرتبط هستند و با تغییر الگوهای فکری ناکارآمد، می توان احساسات و رفتارها را نیز تغییر داد.
برای مراجع شما که با اختلال هویت و خشم ناشی از کشف فرزندخواندگی یا موارد مشابه با اختلالات مشابه دست و پنجه نرم می کند، CBT می تواند در موارد زیر مفید باشد:
شناسایی و به چالش کشیدن افکار ناکارآمد:
مدیریت خشم از طریق تغییرات شناختی:
بازسازی و یکپارچه سازی هویت:
توسعه مهارت های مقابله ای:
در ادامه، تکنیک های CBT و کاربرد آن ها برای این مراجع توضیح داده می شود:
1. آموزش روانی (Psychoeducation)
مفهوم CBT: به مراجع توضیح دهید که چگونه افکار، احساسات و رفتارها به هم مرتبط هستند. (مدل A-B-C آلبرت الیس: A: اتفاق فعال کننده، B: باورها، C: پیامدها (احساسات و رفتارها)).
کاربرد برای مراجع: توضیح دهید که کشف فرزندخواندگی (A) منجر به افکار خاصی (B) شده که این افکار، خشم و سردرگمی هویت (C) را ایجاد کرده اند. هدف این است که روی B کار کنیم.
نرمال سازی احساسات: به او بگویید که احساس خشم، غم، سردرگمی و حتی خیانت، در شرایط او کاملا طبیعی و قابل درک است. این به کاهش احساس شرم یا گناه در او کمک می کند.
چرخه خشم: توضیح دهید که چگونه افکار خاص می توانند منجر به افزایش خشم شوند و این خشم خود می تواند منجر به رفتارهای مخرب یا انزوا شود.
2. شناسایی افکار خودکار منفی (Automatic Negative Thoughts - ANTs)
تعریف: افکاری که به سرعت و بدون تلاش آگاهانه به ذهن می آیند و معمولا منفی، تحریف شده و غیرواقع بینانه هستند.
تکنیک:
دفترچه ثبت افکار (Thought Record/Diary): از مراجع بخواهید موقعیت هایی را که در آن ها احساس خشم یا پریشانی شدید داشته، ثبت کند. سپس، افکار خودکار، احساسات و رفتارهای مرتبط را بنویسد.
ستون ها:
موقعیت: (مثلا: "پدر و مادرم سعی کردند در مورد فرزندخواندگی با من صحبت کنند.")
افکار خودکار: (مثلا: "اونا بهم دروغ گفتن. من یه دروغ بزرگم. هیچ کس بهم نمی گفت واقعیتو. من کیم؟" "من یه آدم شکست خورده ام.")
احساسات: (مثلا: "خشم (شدت ۹ از ۱۰)، غم (شدت ۸ از ۱۰)، سردرگمی، بی اعتمادی.")
رفتارها: (مثلا: "فریاد زدن، رفتن به اتاق، نادیده گرفتن والدین.")
3. به چالش کشیدن و بازسازی شناختی (Cognitive Restructuring)
هدف: کمک به مراجع برای ارزیابی و تغییر افکار ناکارآمد خود. این مرحله حیاتی ترین بخش CBT است.
تکنیک ها:
پرسش سقراطی (Socratic Questioning): با پرسیدن سوالات دقیق، مراجع را وادار کنید تا افکارش را از جنبه های مختلف بررسی کند.
سوالات کلیدی:
"چه شواهدی برای این فکر داری؟ چه شواهدی علیه این فکر داری؟" (مثلا: "آیا تمام زندگی ت دروغ بوده؟ آیا والدینت به تو عشق ورزیدن؟ آیا در زمان مشخصی تصمیم گرفتن که بهت نگن و دلیل منطقیش چی بوده؟")
"آیا راه دیگری برای نگاه کردن به این وضعیت وجود دارد؟" (دیدگاه های جایگزین)
"بدترین حالت چیست؟ بهترین حالت چیست؟ واقعی ترین حالت چیست؟"
"اگر دوستت در این موقعیت بود، به او چه می گفتی؟"
"این فکر چه تاثیری روی من دارد؟ آیا این فکر به من کمک می کند یا آسیب می زند؟"
"آیا این فکر یک تحریف شناختی است؟" (مثلا: تعمیم افراطی، فاجعه سازی، تفکر همه یاهیچ، برچسب زدن).
بررسی تحریفات شناختی (Cognitive Distortions):
تفکر همه یا هیچ (All-or-Nothing Thinking): "همه چیز در مورد من دروغ بوده." (چالش: "آیا واقعا همه چیز؟ آیا لحظات خوب، عشق، حمایت هم دروغ بوده؟")
فاجعه سازی (Catastrophizing): "زندگیم نابود شد." (چالش: "آیا واقعا نابود شد؟ یا یک تغییر بزرگ اتفاق افتاده که باید باهاش کنار بیای؟")
تعمیم افراطی (Overgeneralization): "هیچ کس رو نمی تونم دیگه باور کنم." (چالش: "آیا این در مورد همه افراد زندگیت صادقه؟ در مورد دوستات چی؟")
برچسب زدن (Labeling): "من یک آدم شکست خورده/یک دروغ بزرگم." (چالش: "آیا این یک برچسبه یا یک توصیف دقیق؟ آیا تمام هویتت فقط در این خلاصه میشه؟")
ذهن خوانی (Mind Reading): "اونا (والدین) از قصد این رو ازم پنهان کردن تا کنترلم کنن." (چالش: "آیا می تونی مطمئن باشی که قصدشون این بوده؟ آیا می تونه دلایل دیگه ای داشته باشن؟")
افکار جایگزین و واقع بینانه تر: پس از به چالش کشیدن، به او کمک کنید تا افکار متعادل تر و سازگارانه تری را جایگزین کند.
مثال: از "من یه دروغ بزرگم" به "من فرزندخوانده هستم و این بخشی از داستان زندگی منه، اما هنوز هم همون آدمم که بودم و ارزش های خودم رو دارم."
از "بهم دروغ گفتن" به "والدینم تصمیمی گرفتن که اون زمان فکر می کردن بهترینه، شاید برای محافظت از من. حالا که می دونم، نیاز دارم با احساساتم کنار بیام و اطلاعات بیشتری کسب کنم."
4. مدیریت خشم در CBT
نشانه های خشم (Anger Cues): به مراجع آموزش دهید که نشانه های فیزیولوژیکی (ضربان قلب، تنش عضلانی)، شناختی (افکار خشم آلود) و رفتاری (فشردن مشت) خشم را شناسایی کند.
تکنیک توقف فکر (Thought Stopping): وقتی افکار خشم آلود شروع می شوند، او را تشویق کنید که با گفتن "بس کن!" یا تجسم یک علامت ایست، جلوی آن ها را بگیرد.
حل مسئله (Problem-Solving): آموزش گام های حل مسئله برای موقعیت هایی که منجر به خشم می شوند:
تعریف مشکل.
طوفان فکری برای راه حل ها.
ارزیابی مزایا و معایب هر راه حل.
انتخاب و اجرای بهترین راه حل.
کاربرد برای مراجع: مثلا اگر خشم او ناشی از عدم دریافت اطلاعات کافی است، به او کمک کنید تا گام هایی برای درخواست این اطلاعات به شیوه ای سازنده بردارد.
مهارت های ارتباطی قاطعانه (Assertiveness Training): آموزش نحوه بیان نیازها، مرزها و احساسات به صورت مستقیم و محترمانه، بدون پرخاشگری.
"من" بیانیه ها (I Statements): "من احساس X می کنم وقتی Y اتفاق می افتد، و نیاز دارم که Z."
مثال: "من احساس خشم و ناامیدی می کنم وقتی حس می کنم از من پنهانکاری شده، و نیاز دارم که در مورد این موضوع به طور کامل صحبت کنیم."
تکنیک های آرامش سازی (Relaxation Techniques):
تنفس دیافراگمی (Diaphragmatic Breathing): تنفس عمیق از شکم برای فعال کردن سیستم عصبی پاراسمپاتیک و کاهش واکنش جنگ یا گریز.
ریلکسیشن عضلانی پیشرونده (Progressive Muscle Relaxation - PMR): منقبض کردن و سپس رها کردن گروه های عضلانی مختلف بدن برای کاهش تنش.
تصویرسازی ذهنی (Guided Imagery): هدایت مراجع به تجسم یک مکان آرام بخش یا موقعیتی دلپذیر.
5. فعال سازی رفتاری (Behavioral Activation)
هدف: افزایش فعالیت های لذت بخش و معنادار برای بهبود خلق و خو و کاهش انزوا.
تکنیک:
جدول زمان بندی فعالیت ها: از مراجع بخواهید فعالیت هایی را که قبلا از آن ها لذت می برده یا می توانند برایش مفید باشند (مثلا ورزش، معاشرت با دوستان، مطالعه) برنامه ریزی کند.
مقابله با اجتناب: در مواردی که خشم یا افسردگی منجر به کناره گیری اجتماعی یا اجتناب از فعالیت ها می شود، به او کمک کنید که به تدریج خود را در معرض این موقعیت ها قرار دهد.
6. مقابله با هویت (Identity Work with CBT)
شناسایی باورهای اصلی (Core Beliefs): این ها باورهای عمیق و جهانی در مورد خود، دیگران و جهان هستند (مثلا "من دوست داشتنی نیستم"، "من بی کفایتم"، "جهان خطرناک است"). کشف فرزندخواندگی می تواند این باورها را به شدت فعال کند.
تکنیک: با استفاده از تکنیک "پایین رفتن از فلش" (Downward Arrow Technique)، از مراجع بپرسید: "اگر این فکر درست باشد، معنی اش برای تو چیست؟" و این کار را ادامه دهید تا به باور اصلی برسید.
مثال: "من یه دروغ بزرگم" → "یعنی من آدم واقعی نیستم" → "یعنی من ارزش ندارم" → (باور اصلی) "من بی ارزشم."
بازسازی باورهای اصلی: کار طولانی مدت برای به چالش کشیدن و بازسازی این باورهای عمیق از طریق جمع آوری شواهد جدید در زندگی روزمره.
ساخت یک روایت جدید (Narrative Construction): به مراجع کمک کنید تا داستان زندگی خود را شامل حقیقت فرزندخواندگی، به شکلی سازنده و یکپارچه بازنویسی کند.
این شامل درک دلایل والدین برای پنهان کردن (اگر دلایل معتبر و از روی محافظت بوده)، پذیرش جنبه های مختلف هویت، و یافتن معنا در تجربیات جدیدش است.
ارزش ها و اهداف: کمک به مراجع برای شناسایی ارزش های شخصی خود (مثلا صداقت، استقلال، خانواده) و تعیین اهداف رفتاری که با این ارزش ها همسو هستند. این به او کمک می کند تا حس جهت گیری و معنا در زندگی پیدا کند، حتی با وجود آشفتگی هویت.
ادغام CBT و DBT:
CBT برای تغییر افکار: CBT در شناسایی و به چالش کشیدن افکار منفی و تحریف های شناختی عالی است.
DBT برای تنظیم هیجان و رفتار: DBT مهارت های عملی و قدرتمندی برای مدیریت هیجانات شدید (به ویژه خشم و غم شدید) و رفتارهای تکانشی فراهم می کند.
شما می توانید با استفاده از عناصر هر دو رویکرد، درمانی جامع و متناسب با نیازهای خاص خود ارائه دهید. ابتدا بر تثبیت و مدیریت بحران و هیجانات شدید (با کمک DBT) تمرکز کنید، سپس به تدریج به کار عمیق تر روی افکار، باورهای اصلی و بازسازی هویت (با کمک CBT) بپردازید. همیشه به این نکته توجه داشته باشید که هر دو رویکرد نیاز به تمرین مداوم و تکلیف خانگی دارند تا مهارت ها در زندگی واقعی مراجع نهادینه شوند.
◻️◾️◽️▪️بسیار مهم
در پایان یک نکته بسیار اساسی و مهم این است ،با توجه به شرح حال اولیه مراجع اگر نیازمند درمان های دارویی و روانپزشکی بود به موازات روان درمانی نیازمند ارجاع به روانپزشک و درمان دارویی می باشد