حسین قادرزاده
14 یادداشت منتشر شدهدرباره مسلمانان
مقاله ای درباره مسلمانان
شادروان حسین قادرزاده
* به نظر می رسد شادروان حسین قادرزاده در صدد نوشتن و چاپ کتاب دوم خود بوده اند که متاسفانه در طول عمر کوتاه خود موفق به اتمام کتاب و انجام این مهم نشده اند و حتی اسمی نیز برای آن انتخاب نکرده اند و احتمالا این مقاله، شالوده اصلی آن کتاب بوده است. پراکندگی و عدم پیوستگی مطالب این مقاله به همین علت است.
مقدمه
اسلام عزیز در عصر حاضر تولدی دوباره یافته است و علتش هم به بن بست رسیدن روشنفکران این زمان است. چرا که ایدئولوژی های گوناگون نتوانسته اند جوابگوی نیازهای واقعی بشریت امروز باشند. تنها مکتبی که سیراب کننده انسان های تشنه امروزی است، اسلام می باشد.
به همین دلیل باید شناخت درستی از اسلام داشته باشیم، باشد تا در پرتو فرهنگ انسانساز اسلام بتوانیم تمامی اندیشه های انحرافی، فرهنگ های ضد انسانی، فرهنگ استعمار غربی و فرهنگ دیکتاتوری پرولتاریائی را محو و نابود بنمائیم.
خداشناسی
افرادی هستند که سوال می کنند چه لزومی دارد ما خدا را بشناسیم و چه خوب است یکباره بگوییم خدایی وجود ندارد تا از قید و بندهای پرستش خدا رها شویم و از تحمل این همه زحمت عبادت و ترس از آخرت نجات پیدا کنیم. در جواب این افراد باید گفت: حقیقتی را که آثار او همه جا را فراگرفته انکار کردن، درست نمی باشد.
در دنیای امروزی کسانی برای کشف حقیقتی سال ها زحمت می کشند و عمر خود را در تحقیق صرف می کنند. آیا اشتباه می نمایند؟
آیا زننده نیست که ما دنیای با این همه شگفتی در پیرامون خود ببینیم و درباره ی آن تفکر نکنیم تا به حقیقت ذات هستی بخش پی ببریم؟
چون اگر انسان خدا را نشناسد و به آن عشق نورزد زندگیش پوچ می شود و (در نتیجه) خود را هم پوچ احساس می کند و از زندگانی بهره درست نمی برد، امروزه انسان ها به دنبال آرامش روح هستند ولی هیچ عاملی نمی تواند به مانند خدا، آرامش بخش جان انسان ها باشد.
چرا که مهم ترین عامل آرامش درونی ایمان به خدا است و اگر درست مطالعه و دقت کرده باشیم به این نتیجه خواهیم رسید که جهان بدون خدا قابل توجیه نیست و با بودن خدا است که زندگی معنی پیدا می کند و با بینش توحیدی، انسان به سرنوشت خود واقف می شود و غیر از آرامش روان، ایمان به خدا، انسان را به وظایف انسانی و وجدانی وا می دارد که هیچ نیروی دیگری چون ایمان به خدا نمی تواند انسان را کنترل کند.
همچنین اگر افرادی عبادات و فرامین اسلام را زحمت تلقی می کنند قوانین قرآن را نشناخته اند و گرنه این عبادت ها انسان ساز هستند و تا زمانی که انسان بخواهد انسان بماند نیازمند به عبادت است و کسی که به تاثیر عبادات در زندگی فردی و اجتماعی واقف باشد هیچگاه این ها را زحمت ندانسته بلکه برای رهایی از بت خودپرستی و مقام پرستی و ... با عشق و امید به عبادات در راه تکامل هستی (خویش) پیش می رود و با شناخت درست عبادات و آگاهانه به جا آوردن آن خود به خود احساس می کند که راستی زندگی با شناخت خدا و توام با عبادات چقدر شیرین است و هدفدار.
و بی خدایی و بی بند و باری، چقدر ناگوار.
مومنین
وقتی سخن از مومن به میان می آید معمولا چنین تصور می شود که مومن یعنی فردی که کورکورانه راهی را انتخاب کرده و طی کند و از مسائل روز به دور بوده و شناخت درستی از هستی با همه ابعاد آن نداشته باشد.
اما آیا راستی مومنان چنین کسانی هستند؟
برای شناخت مومنان اول باید به خود ایمان توجه کرد که ایمان چیست.
ایمان، اعتقاد داشتن به (یک) مکتب و مرام و مسلک و... که هیچ ابهام و شکی در آن باقی نماند مانند اینکه ٤ = ٢ × ٢.
ایمان مورد بحث در اینجا، ایمان به جهان بینی الهی است که مبتنی بر شناخت جهان و انسان و خدا است.
ایمان مسلمان، ناشی از جهل و بی خبری نیست و همچنین زاییده محیط و روابط تولیدی هم نمی باشد، چرا که ماتریالیست ها، مذهب را زاییده محیط و روابط تولیدی می دانند.
ایمان در بینش قرآن بر شناخت عمیق جهان مبتنی است نه بر جهل و ترس و احساس که افرادی مغرضانه آن را به اسلام نسبت می دهند.
چرا که در مسیر تفکر در جهان و شناخت دقیق آن به حرکت هستی که رو به تکامل است، پی برده و به قوانین و سنتهای آن واقف گشته و زندگی را هدفدار می داند. در بینش قرآن، انسان مسلمان، مسئول است.
مسئول در برابر خدا نسبت به خودش و جامعه و خدا.
یعنی اینکه در تمام عمر، انسان مسلمان و مومن، مسئول شناخته می شود و این مسئولیت تنها در بینش قرآن، قابل توجیه است و غیر مذهبی ها، نمی توانند مسئول بودن خود را توجیه کنند.
مقایسه نمودن مسئولیت در بینش یک نفر مذهبی با یک غیر مذهبی، مقایسه ای است که (طبق آن) هر انسان آگاهی، مسئولیت یک انسان مذهبی را ترجیح می دهد بر مسئولیت یک نفر غیر مذهبی.
و مومنین کسانی هستند که در طول تاریخ با گام بر داشتن در مسیر حرکت انقلابی اسلام به پیشبرد اهداف مقدس آن کمک می کنند.
صابران
به طور کلی می توان گفت صبر یعنی مقاومت و استقامت در راه تکامل هستی و در برخورد با طبیعت خشن.
در میدان مبارزات، انسان ها احتیاج به استقامت دارند و این یک مسئله حیاتی است.
اگر انسان توان تحمل شداید را نداشته باشد، نمی تواند در زندگی پیروز باشد.
شرط حتمی پیروزی، تحمل آزارها و فشارها و محرومیت ها است و کسی که صابر نباشد نمی تواند موفق گردد.
اسلام، صبر را رمز پیروزی دانسته و اسلام، مردم و جامعه را به صبر دعوت کرده است و این دعوت بر خلاف توجیه و تفسیرهای مغرضانه غیر مذهبی ها است که صبر را چنین تعریف کرده اند: "صبر یعنی تحمل ذلت و خواری و زبونی".
دعوت به صبر یعنی دعوت به شکیبایی و مقاوم بودن در برابر زورگویان و ظالمان و عاملی است خیلی مهم برای ریشه کن کردن فقر و محرومیت و ایجاد جامعه ای بر اساس قسط و عدل که در آن اثری از استثمار و بهره کشی نباشد.
پس صابر یعنی فردی که با شناخت و آگاهی بر سنت های هستی و الهی، موجودی است مبارز و فعال که هیچگاه، سستی و تنبلی به خود راه نمی دهد و با قاطعیت در برابر مشکلات و موانع می ایستد تا در زندگی موفق شود .
صبر، عامل مهم موفقیت در زندگی فردی و اجتماعی است و سبب هموار کردن راه های ناهموار و کوبیدن طاغوت ها و بعثت انسان ها به سوی الله است.
متقی
کلمه تقوی چنان در ذهن مردم مفهوم اصلی خود را از دست داده که درست عکس معنی اصلی آن را درک کرده اند و همانطور که گفته شد کلیه مفاهیم مترقی اسلامی که در واقع زیربنای ایدئولوژی مترقی اسلامی هستند، درست فهمیده نشده اند.
تقوی به معنی کنترل و نگهداری خویشتن است و برای هر انسانی که به ضوابط و معیارهای اخلاقی و عقلی و اجتماعی پایبند باشد به خصوص برای یک انسان مسلمان لازم است.
اما متاسفانه کلمه تقوی را به معنی ترس گرفته اند.
وقتی قرآن می گوید مسلمان باید متقی باشد ترجمه کرده اند که مسلمان باید بترسد در صورتی که تقوی به معنی ترس نیست بلکه تقوی، به مثابه ترمزی است در درون فرد، همینکه خواست از جاده درست بشریت و اسلام منحرف شود ترمز تقوی باید او را از انحراف و کجروی باز دارد.
این کنترل، ارادی است و ناشی از ایمان است که می تواند تمایلات انسان را در جهت اهداف تکاملی هدایت نماید و برای رسیدن به کمال و هماهنگ ساختن تمایلات، چنین نیرویی لازم می باشد و این تقوی با ایمان به پروردگار می تواند معنی و مفهوم داشته باشد و دارد.
زیرا کسانی که اسیر شهوت و مقام هستند نمی توانند منافع دیگران را در نظر بگیرند و تنها برای خود فعالیت دارند و همچون بتی خود را می پرستند و بس.
ولی انسان متقی که معتقد به جهان بینی الهی است با کنترل تمایلات از شهوت پرستی و مقام خواهی و خودپرستی به دور بوده و آماده گذشت و فداکاری در راه بشریت و انسان ها می گردد.
تقوی، انسان را روشندل بار می آورد. به طوری که با مهار کردن شهوات، به زخم ها و دردهای اجتماعی، پی برده، برای رفع نابسامانی ها و ایجاد عدالت اجتماعی از هیچ کوششی و فداکاری دریغ نمی نماید و همواره با صداقت جانبدار حق و مدافع زحمتکشان و مستضعفان است و با شناخت اسلام مترقی، جهت ایجاد جامعه ای بر پایه معیارهای اصیل اسلامی که در آن از بهره کشی و ظلم خبری نباشد، قیام می کند.
مسلمین
مسلم یعنی تسلیم خدا یا تسلیم سنت ها و قوانین خدا و مسلمان کسی است که مطیع خدا باشد و بس.
ما مسلمانان خیلی وقت است که به روز سیاه افتاده ایم برای اینکه مسلمانان عملی نیستیم و بعد اجتماعی و سیاسی عبادات و خداشناسی را فراموش کرده ایم و تسلیم هواها و شهوات و زورگویان شده ایم و به جای اینکه خداپرست باشیم، خودپرست شده ایم و تمام هم ما، در خدمت امیال و هوس ها و خودخواهی های ماست.
اما اگر ما مرده ایم، قرآن ما همیشه زنده بوده و هست و حالا اگر خواهان کمال و خوشبختی هستیم، باید قرآن را بخوانیم چنانکه حضرت محمد (صل الله علیه و سلم) می خواند و به آن عمل کنیم، همانطور که او عمل می کرد.
ما باید مرد عمل بوده، ولی خودمحور نباشیم.
یعنی فقط در جهت هدف های پست و گذرا کار نکنیم.
ما باید در جهت ایجاد یک جامعه مترقی و اسلامی تلاش نمائیم.
چون قرآن ، عمل کسانی را که در جهت معینی و برای منظور مشخصی انجام نگرفته سرزنش کرده است. ما باید تا دیر نشده، همگام با تمام نهضت های آزادیبخش اسلام، قرآن را بشناسیم و برای رهایی از فقر و بدبختی و مبارزه با استثمار و استعمار و در جهت نابودی امپریالیست های جهانخوار، با الهام از آیات درخشان قرآن، خود را آماده کارزار کنیم.
مگر در قرآن نیست که :
من کان یرجو لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا
هر کس خواهان دیدار و لقاء پروردگار است پس باید کار کند و کار شایسته و صالح انجام دهد
آری ما باید کار بکنیم و کار شایسته
و چه کاری بهتر از مبارزه با امپریالیست ها و زورمندان چپاولگر و احیای اسلام راستین و ایجاد جامعه اسلامی که بشریت امروز به دنبال آن است.
چرا که از مکتب های غیر مذهبی و یک بعدی خسته و فرسوده شده و به دنبال مکتبی است که او را به کمال و نجات سوق دهد که همانا مکتب مترقی اسلام است.
منافق
منافق کسی است ودو چهره، و دو رنگ دارد.
در ظاهر، خودش را موافق نشان می دهد و در باطن مخالف است.
خود را دوست نشان می دهد و دشمن است.
منافقین جمع منافق است زیرا اینها به صورت گروهی کار می کنند با شیطان های کوچک و بزرگ تماس می گیرند.
برای ارضای خواست های شهوانی خود، به هر کاری دست می زنند.
در ظاهر همکار و دلسوزند اما در واقع خیانتکار و دشمنند.
اینها خوش بیان و ظاهری آراسته دارند.
خود را انقلابی و طرفدار زحمتکشان نشان می دهند.
سنگ انسان دوستی را به سینه می زنند و...
اینها از دشمن ظاهری بدترند چون ما دشمن را می شناسیم ولی منافق نقاب بر رخسار دارد.
او رنگ واقعی خود را به ما نشان نمی دهد.
با سخنان مهیج و گفتار تملق آمیز، ما را فریب می دهد.
خود را دوست صمیمی نشان می دهد.
غمخوار ما می شود.
با ما اظهار همفکری و همدردی می کند، ولی یواشکی از پشت سر خنجر می زند و گاهی در صف جماعت با ما نماز می خواند و موعظه می کند.
مردم را پند می گوید.
خود را مومن و مسلمان صادقی معرفی می کند.
به همین دلیل، شناختن اینها مشکل است، اما همینکه اینها را شناختیم باید طردشان کنیم.
برای شناخت اینها، باید سوره منافقون را در قرآن با تفسیر و با دقت بخوانیم تا از شر اینها در امان باشیم.
آنچه بوده و آنچه باید باشد
انسان های ابتدایی، همچون یک خانواده بر روی سفره ی طبیعت از تمتعات آن بهره می بردند و هیچ اختلاف و تضادی با همدیگر نداشتند .
اما در مرحله ای از تاریخ، میانشان اختلاف پیدا شد و هر گروهی کوشیدند تا بیشتر از منابع طبیعی برای خود استفاده نمایند و با پیشرفت زمان و ساختن ابزار تولیدی، جهت بهره گیری بیشتر از منابع طبیعی کوشیدند، این ابزار تولیدی و منابع طبیعی در اختیار آنها قرار گیرد و در این برهه از تاریخ بشری، طبقات ایجاد گردید و علت پیدایش طبقات، تسلط و مالکیت گروهی بر ابزار تولید و منابع طبیعی و محروم بودن گروهی دیگر از اینها بود و اینجا آغاز فاجعه ای بود که سبب گردید در طول تاریخ بشری، عده ای حاکم و دارای همه چیز باشند و عده ای محکوم و گرسنه و بدبخت.
از این تاریخ به بعد، فشار و زور و اسیر کردن و به بردگی گرفتن طبقات محکوم آغاز شد و همین تبعیض و امتیاز و تضاد طبقاتی و نظام شرک، بر جامعه بشری مستولی گردید و ادامه پیدا کرد و این نظام استثماری، بر انسان ها حاکم شده و پیدایش مالکیت خصوصی، عامل تفرق و جدایی و تقسیم انسان ها گردید.
چون آنها که زور و توان بیشتر داشتند، توانستند بیشتر منابع طبیعی را در اختیار گیرند و بهره برند و کسانی که زور کمتری داشتند از بهره گیری محروم گشته و در زمره محکومین درآمدند و جامعه ی بشری چنین به سوی نابودی سیر می کرد.
در این شرایط واجب و ضروری بود که از جانب پروردگار، پیامبرانی بیایند و مسیر جامعه را به جهت اصلی آن باز گردانند که همان امت متشکل و بر اساس تعاون و برادری بود و چنین هم شده، پیامبرانی از جانب خداوند و از میان مردم مبعوث شدند و تلاش نمودند که در میان امت، عدالت و قسط را بر قرار نمایند و با آگاه نمودن امت بر بینش توحیدی، آنها را در ایجاد جامعه توحیدی، تشویق و ترغیب می کردند و این حرکت از حضرت ابراهیم شروع می شود و در طول تاریخ رو به تکامل می رود تا اینکه توسط پیامبر اسلام کامل می گردد.
اما متاسفانه، مسلمان نماها، با کمک دشمنان دین و با استحمار توده ها بعد از پیامبران، مانع ادامه حرکت توحیدی انبیا می شدند.
بخصوص قرون اخیر، که امپریالیزم، با استحمار توده ها و استفاده از مسلمان نماهای خودفروش، همچنان از بیداری امت اسلامی ... جلوگیری می کردند.
ولی مدتی است، امت اسلامی و توده مردم، به خودآگاهی رسیده اند و همچنان که مبارزات پیامبر اسلام، متکی به برده ها و مستضعفان بود، مسلمانان مترقی و مسئول، با تکیه بر مستضعفان، بر متکبران و ... قیام نمایند و امپریالیزم را به عنوان دشمن درجه یک و اصلی بدانند...
و مبارزه و پیکار نمایند تا مسیر حرکت تاریخ را به سوی مستضعفان تغییر دهند تامسلمانان و جهانیان از بند اسارت استثمار، نجات یافته و جامعه اسلامی تحقق یابد.
وضع ما و وظیفه ی ما مسلمانان در جهان
کشورهای اسلامی متاسفانه در ردیف کشورهای عقب مانده و گرسنه جا دارند و ملت های مسلمان بر اثر سیاست های شوم استعماری، با هم اختلاف داخلی پیدا نموده، فرصت مبارزه با امپریالیسم های جهانخوار از آن ها سلب گردیده و بدینوسیله، ابرقدرت ها توانسته اند از ملت محروم مسلمان، بهره کشی به عمل آورند و استعمار و امپریالیسم بر تمام مردم مسلمان حاکم شده و با نیروی زر و زور و تزویر و با دور کردن مسلمانان از مکتب حرکت آفرین و مترقی اسلام، مستقیما به غارت کشورهای مسلمان پرداخته و امپریالیزم از دو راه به استعمار و بخصوص استثمار ملل مسلمان پرداخته و می پردازد. یکی به طور مستقیم و دیگری غیر مستقیم.
حال بر روشنفکران و مسلمانان متعهد و مسئول و آگاه واجب و ضروری است با الهام از قرآن و با برنامه ریزی درست ... و با الهام از بینش ضد استعماری و ضد طبقاتی اسلامی، مستضعفین را در جهت نابودی نظامات شرک به حرکت در آورده تا جامعه توحیدی عاری از شرک پیاده گردد.